گزارش/ انقلاب اسلامی، آمریکا و پرونده هسته ­ای


نویسنده طی گزارشی تحلیلی به جستجوی محل نزاع واقعی ما با آمریکا در ماجرای هسته‏ ای می‏پردازد. او پاسخ‏ های مختلفی که به این پرسش داده می‏ شود را مرور می‏ کند و در نهایت دیدگاه صحیح را ارائه می ‏نماید.

در بخشی از این مطلب چنین می‏خوانیم:

«دو خصلت در پیشرفت ایران وجود دارد که سرمنشأ دغدغه‏ی اصلی سران غرب و آمریکا به این دو خصلت برمی­گردد. ایران کشوری مستقل و خارج از نظام نوین جهانی است که از راهی مستقل و بدون امداد از سایر کشورها و مبتنی بر توان داخلی در مسیر توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی گام برمی­دارد و این خصوصیات به طور جدی تهدید کننده‏ی ماهیت نظام سلطه حاکم بر جهان است. نزدیک به چند قرن است نظامی بر جهان حاکم است که در آن کشورهای محدودی به استعمار و استثمار ملت­های دنیا می­پردازند و هیچ کشوری نیست که در یکی از این دو وضعیت قرار نداشته باشد، یعنی یا باید گرگ بود و دیگران را مثل گوسفند درید و استثمار کرد و یا باید مثل گوسفند ضعیف بود و توسط قدرت­های جهانی دریده شد. به عبارتی دیگر کل دنیا به منزله‏ی دهکده­ای است که نظام ارباب و رعیتی در ظالمانه­ترین صورتش بر آن حاکم است و کشورهای رعیت حداکثر حق دارند در خانه اربابی خدمت­گذار شوند و واسطه ظلم ارباب به رعیت شوند تا کمتر مورد ظلم قرار گیرند. خصوصاً در دو دهه اخیر آمریکا کدخدای این ده است…»

متن کامل گزارش:

محمد بنا:

بیش از یک دهه از مناقشه بر سر پرونده هسته­ای ایران و قریب به یک سال از نهایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک بین ایران و سران کشورهای ۱+۵ موسوم به برجام می­گذرد، اما هنوز سران کشورهای استکباری جهان که سابقه­های چند صد ساله در استعمار و استثمار ملت­ها دارند و در رأس آنها آمریکا نسبت به تعهدات خود در برجام بدعهدی می­کنند. اکنون با این­که دولت جمهوری اسلامی عملاً چرخ تکنولوژی هسته­ای را کُند کرده و مدتی است دیگر سانتریفیوژها مثل قبل نمی­چرخند، ولی مشاهده می­کنیم که هر روز آمریکا روح برجام را نقض می­کند! این روند تا جایی است ­که دیپلمات­های خوش­بین به مذاکره با غرب برای رفع سوءتفاهم­ها و اعتمادسازی و تعامل سازنده، که حامیان جدی برجام هستند هم بعضاً زبان به اعتراف می­گشایند و نسبت به بدعهدی آمریکا اعتراض می­کنند. در این شرایط باید دوباره به اصل و ریشه­های مسئله‏ی پرونده هسته­ای و چالش بیش از یک دهه­ایِ ایران با آمریکا بر سر این موضوع اندیشید و باید به این پرسش پاسخ داد که مسئله بر سر چیست؟ در واقع باید مجدداً محل اصلی نزاع و چالش را مشخص کرد.

ابتدائی­ترین پاسخ به این پرسش که غالباً از سوی آمریکا در امپراطوری­های رسانه­ای دنیا مطرح می­شود، دغدغه­ای است که جامعه جهانی بر سر رسیدن جمهوری اسلامی ایران به بمب اتمی دارد. طبق این ادعا ایران کشوری حامی تروریسم یعنی حزب الله و حماس و… است و برای دست­یابی به سلاح هسته­ای تلاش می‏کند. در نتیجه طبعاً و تبعاً جامعه جهانی یعنی دولت­ها و ملت­های جهان از روند هسته­ای شدن ایران که می­تواند منجر به دست­یابی به بمب اتمی شود نگران هستند. هر چند ابتذال این ادعا و دور بودن آن از واقع برای هر ایرانی و هر انسان آگاه به تاریخ حوادث سیاسی-اجتماعی چند قرن اخیر دنیا مبرهن است، اما سؤال این است که آیا واقعاً چنین نگرانی­ای در طرف مقابل وجود دارد و یا این ادعا صرفاً بهانه­جویی حکام ظالم دنیاست؟ در فضای عمومی اندیشه سیاسی در ایران چندین پاسخ به این پرسش وجود دارد، گروهی معتقدند هم سران آمریکا و هم جامعه جهانی حقیقتاً چنین نگرانی­ای دارند، ما باید به آن­ها نشان دهیم که نگرانی­شان بی­پایه است و این امر ذیل تعامل سازنده با غرب و آمریکا و شفاف­سازی رفتار ما در قضیه‏ی تکنولوژی هسته­ای صورت می­گیرد. گروهی دیگر که به اندازه‏ی گروه اول به نظام استکباری حاکم بر عالم خوش­بین نیستند، قائل­اند که هر چند سران آمریکا حقیقتاً آگاه هستند که جمهوری اسلامی هیچ­گاه به دنبال بمب هسته­ای نبوده است اما واقعاً به واسطه‏ی تبلیغات رسانه­ای که از ناحیه‏ی کشورهای مستکبر صورت می­گیرد، امر بر جامعه جهانی مشتبه شده و ما به واسطه مذاکره می­توانیم این بهانه را از آمریکا بگیریم. این دیدگاه معتقد است با کند کردن چرخش صنعت هسته­ای کشور، دیگر آمریکا نمی­تواند جامعه جهانی را علیه ما متحد سازد. بنابراین ما به واسطه مذاکره با آمریکا می­توانیم از موانع جریان تعامل سازنده با دنیا ابهام­زدایی کنیم و راه را برای پیشرفت کشور و چرخش چرخ زندگی مردم باز کنیم.

گروهی دیگر معتقدند دغدغه نسبت به رسیدنِ ایران به بمب اتمی نه تنها در سران مستکبر عالم وجود ندارد، بلکه اساساً چنین دغدغه­ای برای جامعه جهانی نیز وجود ندارد و آن چیزی که از سوی آمریکا جامعه جهانی نامیده می­شود صرفاً سران و دولت­های چند کشور مستکبر و زورگوی عالم هستند. در نتیجه طرح اعتمادسازیِ جامعه جهانی از طریق مذاکره از اساس منبطل است و هدف مذاکره منطقاً نمی­تواند رفع دغدغه و نگرانی جامعه جهانی نسبت به برنامه اتمی ایران و باز کردن مسیر تعامل سازنده با جهان باشد. کثرت بیش از حد شواهد و قرائن، این مسئله را بی­نیاز از استدلال می­کند که مستقل از نگاه جامعه جهانی قطعاً سران آمریکا و غرب می­دانند جمهوری اسلامی هیچ­گاه به دنبال بمب اتمی نبوده است. بر این مبنا نگاه گروه اول دیپلمات­های ایرانی یا از سر تغافل و ساده­لوحی بیش از حد است و یا از سر خیانت. در نتیجه باید برای پاسخ به این سؤال که مسئله پرونده هسته­ای ایران چیست به دنبال جواب­های دیگری بود.

پاسخی که در سطحی دیگر می­توان به این سؤال داد این است که دغدغه اصلی آمریکا بمب هسته­ای نیست. خود آمریکایی­ها خوب می­دانند ایران نه دنبال بمب هسته­ای است و نه اهل استفاده کردن از چنین تسلیحاتی است، بلکه مسئله اصلی آمریکا دست­یابی ایران به تکنولوژی هسته­ای به مثابه یکی از تکنولوژی­های پیشرفته روز است. در این نگاه مسئله دیگر تکنولوژی هسته­ای فی نفسه نیست بلکه مسئله قدرت ایران در دست­یابی به این تکنولوژی به عنوان یکی از تکنولوژی­های پیشرفته است و در نتیجه مشکل اصلی آمریکا رسیدن ایران به مرزهای علم و تکنولوژی و توسعه در این مرزها است. این پاسخ به لحاظی درست است و بر صدق آن می­توان شواهدی ارائه کرد، مثل این­که آمریکایی­ها در روزگاری حتی می­خواستند تدریس رشته­های مربوط به علوم پایه را هم در ایران محدود کنند و یا این­که مشخص شده است سرویس­های جاسوسی غربی در ترور بیولوژیک دانشمندان تأثیرگذار ایرانی در سایر عرصه­های علمی هم دست داشته­اند. در فرض پذیرفتن چنین پاسخی ما حتی اگر همه‏ی پیچ و مهره­های صنعت هسته­ای را هم از بین ببریم، مسئله حل نشده است و آمریکا پس از فتح این سنگر به سنگرهای بعدی خواهد اندیشید و بهانه­ای جدید خواهد آورد.

این پاسخ هر چند در نگاه اول وجیه به نظر می­رسد و می­تواند منطق رفتار آمریکا با جمهوری اسلامی در پرونده هسته­ای و در دوران پسابرجام را تبیین کند، اما به تنهایی نمی­تواند علت اصلی ریشه­های کینه‏ی عمیق آمریکا نسبت به ما را در این قضیه توضیح دهد. امروزه کشورهای دیگری هم غیر از سران مستکبر عالم هستند که به تکنولوژی و صنعت هسته­ای و سایر تکنولوژی­های پیشرفته رسیده­اند، اما آمریکا رفتار متفاوتی با آن­ها دارد و شدت عملی که نسبت به جمهوری اسلامی دارد نسبت به هیچ‏کدام از آن­ها ندارد. حساسیت آمریکایی­ها روی پرونده هسته­ای ایران تا حدی است که موافقین داخلی دولت اوباما در آمریکا از آن به عنوان دست­آورد مهم خود یاد می­کنند و مخالفین داخلی دولت اوباما هم به شدت به آن انتقاد می­کنند. این وضعیت تا جایی است که در سخنرانی­های انتخاباتیِ همه‏ی نامزدهای انتخابات آتی آمریکا، مسئله ایران به عنوان مسئله­ای مهم مطرح است.

توضیحی که در سطحی بنیادین­تر می­توان به این پرسش داد و این توضیح می­تواند نگرانی غرب و آمریکا را نسبت به این مسئله بهتر تبیین کند این است که پیشرفت ایران از جهت پیشرفت بودنش معضله آمریکایی­ها نیست، چرا که خیلی از کشورهای دیگر هم به این پیشرفت و سطوح بالاتری از توسعه رسیده­اند. بلکه دو خصلت در پیشرفت ایران وجود دارد که سرمنشأ دغدغه‏ی اصلی سران غرب و آمریکا به این دو خصلت برمی­گردد. ایران کشوری مستقل و خارج از نظام نوین جهانی است که از راهی مستقل و بدون امداد از سایر کشورها و مبتنی بر توان داخلی در مسیر توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی گام برمی­دارد و این خصوصیات به طور جدی تهدید کننده‏ی ماهیت نظام سلطه حاکم بر جهان است. نزدیک به چند قرن است نظامی بر جهان حاکم است که در آن کشورهای محدودی به استعمار و استثمار ملت­های دنیا می­پردازند و هیچ کشوری نیست که در یکی از این دو وضعیت قرار نداشته باشد، یعنی یا باید گرگ بود و دیگران را مثل گوسفند درید و استثمار کرد و یا باید مثل گوسفند ضعیف بود و توسط قدرت­های جهانی دریده شد. به عبارتی دیگر کل دنیا به منزله‏ی دهکده­ای است که نظام ارباب و رعیتی در ظالمانه­ترین صورتش بر آن حاکم است و کشورهای رعیت حداکثر حق دارند در خانه اربابی خدمت­گذار شوند و واسطه ظلم ارباب به رعیت شوند تا کمتر مورد ظلم قرار گیرند. خصوصاً در دو دهه اخیر آمریکا کدخدای این ده است.

این نظام ظالمانه جهانی پس از جنگ دوم جهانی و با تأسیس سازمان ملل و برخی نهادهای دیگر صورت حقوقی محکمی به خود گرفت و جریان استعمار وارد پیچیده­ترین مرحله در بسط خود شد. دولت آمریکا در طرح­هایی مثل مارشال و ترومن با کلیدواژه­هایی مثل بازسازی اروپای بعد از جنگ و توسعه‏ی کشورهای کمربند حاشیه­ای برای جلوگیری از نفوذ کمونیزم به برنامه­ریزی برای استثمار هر چه بیشتر همه‏ی عالم پرداخت. انقلاب اسلامی ایران در چنین شرایطی علاوه بر نفی استبداد داخلی شاه شعار مهم­تری داشت که جهت آن شوریدن بر این نظام ظالمانه و خروج از وضع کنونی منحط عالم بود. ما به دنبال راه سومی بودیم که نه گرگ باشیم و نه گوسفند و در مرتبه­ای بالاتر با شعار کمک به مظلومان عالم دنبال بر هم زدن اساس این نظام ظالمانه بودیم. مواضع تند ضد آمریکایی امام خمینی(ره) علیه کاپیتولاسیون و انقلاب سفید بیان کننده‏ی همین حقیقت بود. امام در آغازین ماه­های نهضت اسلامی در اطلاعیه­ای در قضیه کاپیتولاسیون که آن را با عبارت «انا لله و انا الیه راجعون» شروع می­کنند، تعبیری دارند به این مضمون که تمام گرفتاری­های ما از آمریکاست و این یعنی امام و ملت ایران به مبارزه اساسی­تری دست زده بوند که حذف شاه مستبد و خائن و وابسته هدف متوسط آن و استقلال حقیقی کشور و بر هم زدن نظام ظالمانه عالم هدف عالی­تر آن بود. امام در این استقلال­خواهی به دنبال پناه بردن به دامان شوروی هم نبودند که این خود پذیرفتن این نظم ظالمانه بود. شعار استقلال و عبارت مهم نه شرقی و نه غربی بیان کننده‏ی همین حقیقت بود که ما به دنبال راه سومی هستیم و این شعار پس از فروپاشی شوروی در شعار اساسی مرگ بر آمریکا متبلور شد. معنی عمیق این شعار در واقع نفی نظام ظالمانه‏ی حاکم بر دنیا و خروج از وضع کنونی عالم بود.

اگر انقلاب اسلامی با این شعار اصلی استقلال­خواهی می­توانست پیشرفت کند و مهم­ترین انحصار قدرت­های زورگوی عالم یعنی علم و تکنولوژی را بشکند، نظام حاکم بر دنیا با چالش اساسی مواجه می­شد. کشوری که مستقل از نظم جنگل بود، با تکیه بر توان داخلی خودش به علم و تکنولوژی رسیده و مهم­ترین ابزارهای آمریکا و سایر مستکبرین عالم برای استثمار ملت­ها را از انحصار آن­ها خارج کرده بود. این طبعاً به معنی ترک خوردن جدی ساختار نظام چند صد ساله استعماری حاکم بر دنیا قلمداد می‏شد.

در نتیجه دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی به مراتب عمیق­تر از بمب هسته­ای یا صنعت و تکنولوژی هسته­ای و یا حتی سایر تکنولوژی­های پیشرفته است. این دشمنی ریشه در این حقیقت دارد که پیشرفت درون­زای ایران به مثابه‏ی کشوری مخالف با نظام استکباری عالم و مستقل تحدید و تهدید کننده‏ی ماهیت استعماری آن­هاست و به همین علت نمی­توان انتظار داشت با برجام مسئله انقلاب اسلامی و آمریکا حل شود. اساساً حل این تعارض ذاتی راهی در مذاکره ندارد و آمریکا به کمتر از برجام­های دو و سه و… راضی نیست که در آن ماهیت انقلاب اسلامی را کاملاً از بین ببرد و ما را تبدیل به ملتی مطیع کند که از آیین آن­ها تبعیت می­کنیم. بر همین اساس حتی اگر با آمریکا مذاکره می­کنیم باید ملتفت باشیم که مشغول مذاکره با دشمن ماهوی خود هستیم که تا انهدام کامل همه ارزش­های ما دست از دشمنی با ما برنمی­دارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*