سرمقاله/ بی خجالت…بی ترس…باشهامت…!

وقتی بزه و قانون شکنی تبدیل به یک رویه وعادت وخود می شودقانونی نانوشته،تبدیل میشود به فسادی سازمان یافته ونهادینه شده که چون بختکی سنگین وغیرقابل باور می افتد برروی سینه افکارعمومی وبه شماره می اندازد نفس اعتمادمردم را و زمانی که اعتقادواعتمادمردم یک پایش لرزید،حاکمیت ومردم میشوند مثل آب وروغن،دیگربه هم نمیچسبند واین آغاز ازهم گسیختگی اجتماعی وطغیان عمومی خواهدشد…
وقتی مردم بامشقت وزخم خوردگی ،کوله بار سنگین وکمرشکن مشکلات اقتصادی را به دوش میکشندوهرروز شاهد تکه پاره شدن اموال وثروت عمومی توسط عده ای گردن کلفتی هستند که خجالت رابلعیده وآبرو راقی میکنند به این باورمیرسند که قانون و لغلغه زبان انقلابی بودن دکانیست برای کاسبی ومیدان داری ذبح شرافت وانسانیت…به این باورمیرسند که دعواهای زرگری در بالاترین سطوح مدیریتی شو طنزالودی است برای سردرگمی وسرگرمی مردم…به این باورمیرسندکه قانون ابزاریست برای اعمال فشاربرمردم پابرهنه ودست ازنخیل دور…به این باورمیرسندکه هرروز باید فاصله طبقاتی بیشتر ومرگ آورترشود..
ارجحیت رابطه برضابطه آنهم بانامهاوبازیهای ابلهانه وفسادی که دیگرشده یک اصل ورانت خواری هایی که قبحش سالهاست ریخته واختلاس های نجومی مجموعه و دستاوردی شده که تمامی ارکان کشوررا به زلزله ای مرگبار درانداخته وبازهم این مردم اندکه بدهکاران بزرگ به زالویانی هستند که دربزنگاهها در سوراخ موش پنهان میشوند وعوام باید دوباره پای برمین گذارند وسپس آقایان شکم بر امده گردن کلفت با کلمه های دهان پرکن  بازیهای سیاسی شانرابیاغازند…
این روزها اگرتورا به جرم اختلاس گرفتندومعلوم شدتاسقف ده میلیاردتومان را بالاانداخته ای وحالش رابردی همگان به ریشت میخندند وتمسخرت میکنند…اگرازحق معلمین ودرصندوق دخیره شان دههاهزارمیلیاردتومان را بادوستان تخص کردی وازهضم رابع هم گذراندی میشوی یک چهره …
اصلامهم نیست درکدام دولت این ولنگاریها وکلاه گذاریها وکلاه برداریها شروع،اوج وادامه یافت،مهم این است که ازکشورایران وازمردم اش وحق آنان خورده شده که این فسادداردهمه گیرمیشود ونابودمیکند باورها وبسترهای  اعتمادمردم را..دارندشخم میزنندکشوررا…ونظارت درحدصفر…

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*