سرمقاله – اگر ننویسیم پس چه کنیم؟

امروز خراسان جنوبی _ محمد راعی فرد

تالاب ها که مردند و دریاچه ها که از نفس افتادند و رودخانه ها که خشکیدند و چاه‌ها که شیره زمین را مکیدند و جنگل ها که اسیر تبر کج فهمی شدند. پیوند دریاچه و آب و ابر در هم شکست و باران کشته شد. همه آموخته های انسانی در هماهنگی انسان و طبیعت و زیستن در سرزمینی کهن به ناگاه اسیر درک نادرست از واقعیت طبیعت شد. مال اندوزان و زر پرستان، آینده را فدای جیب های گشاد و ذهن های کوچک خود کردند و تازه به میدان رسیده ها نیز هیچ فرصتی را برای ویران کردن از دست ندادند. و اینک ما مانده ایم وسرزمینی که از تشنگی له له می زند. تغییرات اقلیمی غیر قابل انکار نیز به دست انسان رقم خورده است و ویرانی همه داشته های آبی و آبخیزداری و آبخوان داری و زیست محیطی در منطقه فراتر از هر جای دیگری بروز یافته است. کندن چاه ‌و برداشت بیش از حد مجاز به بهانه خود کفایی کشاورزی آخرین تیری بود که برپیکره زیست بوم نشست. برهم زدن تعادل آبی و سدسازی های گسترده دریاچه ها و تالاب ها را کشت. گسترش کشاورزی بدون توجه به اقلیم و تغییر کاشت به امید سود اندک همه سرمایه‌های کهن را سوزاند و درپناه همه این ها مافیای آب شکل گرفت. روزی با سد سازی، روزی با انتقال بین حوزه‌ای آب و روزی با رؤیای شیرین کردن آب. ولی هیچ گاه اندیشه ای برای اصلاح شکل نگرفت و هنوز هم نمی گیرد. تاب آوری سرزمینی که مردمانش هنر زیستن در شرایط سخت اقلیمی را به خوبی آموخته بوده و هنرنمایی خود در کاریزها و کشت های سازگار با محیط را  نشان داده بودند چنان به ویرانی کشانیده شد که برگشت به نقطه نخست، سال ها عمر و سرمایه می‌خواهد به شرط آن که از همین امروز راه وجهت دگر شود. شاید فردا خیلی دیر باشد. خیلی دیر!