سرمقاله – چرا رسانه های ما دچار افول و سقوط شده اند؟

امروز خراسان جنوبی_ محمدراعی فرد

دنیای امروز باتوجه به انفجار اطلاعات و چرخش آزاد آن در هزارتوی اینترنت جهانی را نه می توان متوقف کرد و نه در آن خدشه نمود.رسانه های امروز با دنیای حروف چینی سُربی و چاپ سنگی دهه هاست که خداحافظی کرده و انواع رسانه های مکتوب و تصویری به آنچنان رشد و توسعه‌ای رسیده اند که روش و مدل‌های امسال با سال گذشته اش تعارضی شدید دارد.رسانه را نمیتوان در پستوهای تنگ و تاریک و سربی محبوس کرد و انتظار معجزه هم داشت. ما در عصر دیجیتال و ماهواره‌ها در کسری از ثانیه تیترهای خبری را جابجا شده می‌بینیم. خبر چند دقیقه قبل را در اصطلاح سوخته می‌نامیم.رسانه ها در کشورهای گوناگون آینه تمام نمایی از طرز تفکر و عقلانیت و آزادی حکمرانی آنان است. حال هرقدر این مخرج مشترک کوچکتر وِ غیرقابل ساده کردن باشد؛ نشان از فریز بودن و قالب گیری تحمیلی بر رسانه ها دارد.وقتی نتوانی به دلیل قوانین فرا منطقی حاکم بر رسانه های یک سیستم و کشوری قانون مهم و حیاتی سوت زنی را به اجرا درآوری و یا از موهبت چرخش آزاد اطلاعات و اخبار به دورباشی طبیعتاً راهی به جز در جا قدم رو کردن نداری و امکان حرکت و بازآفرینی یک اثر خبری از تو سلب می‌شود. آنگاه باید به اندک داشته هایت قناعت کنی و با حداقل‌ها، حداکثر کنشگری را عملیاتی کنی تا خروجی آن لااقل خودت را اقناع کند .مخاطب تو نیز نیک میداند که بیشتر از خطی که دور تو کشیده شده است، حق نداری پای از آن گلیم درازتر کنی.یکی از دلایل افت و سقوط رسانه های ما را باید در چند منظر بررسی کرد. اول اینکه روزنامه نگاران و خبرنگاران ما به دلیل چارچوب های سفت و سختی که بر گرد آنان نصب شده است کم کم خویش را مستغنی از هرگونه آموزش و تحلیل گری دانسته و آنچه را که دارند را در محور تکرار قرار می‌دهند. دیگر آنکه وقتی از اصل گردش اطلاعات و اخبار آزاد محرومی خودت هم باور میکنی آنچه را که می نگاری عین حقیقت است و راضی از نزد قاضی برمیگردی!در این صورت مدیران و مسئولان اطرافت هیچگونه پاسخگویی را برنمی تابند و خود را همواره محق و طلبکار می پندارند.گاه باید سیم خاردارهای کشیده شده در اطراف قلم ات را پس بزنی تا شنیده شوی تا حرف دل مردم را بنویسی و این کار تو را زخمی خواهد کرد و هزار مدعی ریز و درشت پیدا میکنی که چرا خرق عادت کرده ای؟سواد رسانه ای چون خونی تازه است که رسانه های نحیف و زار ما را احیا می کند. خبرنگار و روزنامه نگاری که به مرحله ای برسد که دچار توهم همه چیز دانی شود تازه به مکانی رسیده که باید بفهمد هیچ نمی داند. در غیر این صورت دچار چرخه ای معیوب خواهد شد که دائم باید کلمات و جملات را با پس و پیش کردن تکرار کند. جملات و کلماتی خالی از واقعیت و درحد حرف درمانی و باری به هرجهت .برآیند چنین اوضاعی رسانه ها و اهداف شان به سقوطی آزاد کشانده میشوند و در نهایت بر فرش می‌خرامند و هم به خودشان و هم به مخاطبین و مردم شان ظلم وخیانت می‌کنند.یادمان باشد که هر رسانه ای که چراغ اش خاموش می‌شود، بستری نرم و آماده را برای انواع رانت‌ها و دزدی‌ها و فسادها آماده می‌کند. رسانه‌های مجیزگو و متملق و چاپلوس، بذر نفاق وکینه ای ژرف را در جامعه می پاشند.قدرت حاکمیتها نشأت گرفته از قدرت رسانه های آنهاست. قدرت رسانه ها میتواند ضامن نظم و آرامش و پایش دائمی جامعه گردد و دولتها را برای رسیدن به اهدافشان چون نورافکنی قوی در ظلمات ندانستن‌ها و خود بهتربینی‌ها و دیدن و تشخیص راه از بیراه یاری کنند. رسانه ها می‌توانند جنگ بیافرینند و نفرت بار کنند. همانگونه که می توانند منطق و عقلانیت را به زایش وادارند.