سرمقاله – آنچه را که باید آموخت

امروز خراسان جنوبی_ محمد راعی فرد

در تاریخ معاصر اتفاقاتی رقم خورد که لااقل در محدوده کشورمان باعث گردید تا از هر سو دچار هجمه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی شویم. عهد قجر شاید سیاه ترین و درهم ریخته ترین اعصاری باشد که بزرگترین ضربات را بر کشور و مردم مان وارد کرد تا شاهد کنده شدن قطعات بزرگی از وطن باشیم تا عهد ناصری و مظفری را در طبقه خائن ترین های شاهان وحکومت ها قرار دهیم که سال‌ها بعد خود تبدیل به ده‌ها کشور جدید و پرمدعا گردند. پس از آن نیز دودمان پهلوی باچهره ای دیگر ظهور کرد. با دکترینی نو که در آن با شعار پیشرفت و تمدن سازی و نوسازی کشور پای برعرصه این خاک نهاد که ظهور و سقوط آن را همگان دانند و دانیم. منطقه خاورمیانه تبدیل به میدان کارزاری گردید که تاکنون میلیونها کشته بر جای گذاشته است و تبدیل به معدن طلا و الماسی گردیده که قدرتهای جهانی به دنبال قطعات چرب تر و خوش خوراکتر آن هستند. منطقه‌ای پرآشوب که دهه های فراوانی است که هنوز نیاسوده و روزی بدون خون و انفجار و انتحار را به خود ندیده است.چندی پیش در برنامه ای سخنان استاد دینانی را با دقت به گوش گرفته بودم که ایشان می‌گفت ایران از دو شاخصه بیشترین ضربات را در طول تاریخ خورده است و همچنان می‌خورد. یکی غرب و دیگری عرب. این دو ساحت هیچگاه نگذاشتند که کشورمان به رشدی متعادل برسد وخویش را از بند کشورهای جهان سوم برهاند. نحله‌های فکری که آبشخور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آنان، این دو مظهر عقب ماندگی کشور بزرگ تاریخی چون ایران همان دو اندیشه گفته شده بود ما را همواره درگیر خود و دیگران کردند.غرب هیچگاه نخواست که ایران را عامل پیشرفت خود بداند لذا همواره کمک هایش درحدی بود که همیشه چندمجهول در آن وجود داشته باشد. آنان اینک نیز با همان روش و تدبیر باصطلاح ما را در گوشه رینگ قرار داده اند؛ یا قبول شرایط آنان و یا تحمیل سنگین‌ترین تحریم‌ها حتی خطر جنگی نزدیک. اعراب نیز تحت سیطره غرب و آمریکا در عین پیشرفت‌های چشمگیر و دلنواز در بند همان مجهول های قدرت‌های گفته شده هستند که با حل هر مجهولی یک یا چند مجهول دیگر برآن می‌افزایند. ترامپ در سخنرانی سازمان مللی که تبدیل به بی خاصیت ترین سازمانهای بین‌المللی شده خود را قهرمان جهانی و نجات دهنده دنیایی می‌داند که همه را به باد تمسخر و تحقیر می‌گیرد. با داشتن سلاح و قدرت مالی، چین و روسیه نیز سعی فراوان دارند که با او درگیر نشوند. در این بین، این کشور ماست که به تنهایی و بدون پشتوانه های سایر کشورها دائم در حال ستیز با غرب و آمریکا و رژیم صهیونیستی است.بدون تعارف و بازی باکلمات و شعارهای بی‌حاصل ما در طی این دوران فرصت‌های زیادی را تبدیل به تهدید کردیم و گاه خود را در برخی سال‌ها تا مدیریت جهانی هم می پنداشتیم. اما سیاست و کیاست و شناخت عمیق مان از مسائل پیچیده جهانی درحدی نبود که واقعیت‌های خودمان را به درستی درک کنیم. برای داشتن قدرت نظامی اولین بستر آن قدرت اقتصادی است که کشور و مردم را قدرتمند کند و توان فرهنگی و سیاسی مان را بر سایر کشورها دیکته کند. بدون ارتباط جهانی و فقط وابسته به نفت بودن دیر یا زود توان تحمل ملی را خواهد گرفت. مشکلات درهم تنیده کشور آنقدر پیچیده و گره کور دارد که به جز اعتماد به فرهیختگان و متخصصین با هر نحله فکری راه دیگری برای فرار از وضع موجود نمی‌توان متصور شد.