گزارش / درباره غلامرضا تختی

درباره غلامرضا تختی

درباره غلامرضا تختی

 غلامرضا تختی قهرمانی مردم‌دار و متواضع و به عنوان شخصیتی مردمی و محبوب به حساب می‌آمد که علاوه بر قهرمانی در مسابقات مختلف کشتی به علت ورود به مسایل مربوط به مردم از جمله امور خیریه و عام‌المنفعه، شهرت و اعتبار خاصی پیدا کرده‌بود.

تاریخ ایران زمین، تاریخی سراسر حماسی و مشحون از پهلوانی و سلحشوری است که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه خود مهر جاودانگی به آن زده است و شاید اگر فردوسی در دوران معاصر وجود داشت، نام جهان پهلوان تختی را هم در ردیف قهرمانان و پهلوانان اساطیری و افسانه‌ای کتاب خود قرار می‌داد؛ قهرمانی مردم که هرچند از بسیاری از قهرمانان تاریخ ورزش ایران کمتر مدال گرفت و در سال‌های آخر در میادین ورزشی کمتر پیروز شد اما وقتی شکست هم خورد، روی دست مردم شهر به خانه رفت. تختی نه‌تنها در رقابت با خارجی‌ها برای ملتش افتخار آفرید که در سختی هم مردمش را تنها نگذاشت و بسیاری او را با نهضتی بزرگ که برای یاری مردم زلزله‌زده بویین‌زهرا به راه انداخته بود به یاد می‌آورند.

تولد و خانواده

غلامرضا تختی فرزند رجب خان در پنجم شهریور ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متوسط در محله خانی‌آباد در تهران به دنیا آمد. او ۲ برادر و ۲ خواهر داشت که همه آن‌ها از وی بزرگ‌تر بودند. حاج قلی پدر بزرگ غلامرضا، فروشنده خواربار بود. از قول رجب خان پدر تختی، تعریف می کنند که حاج قلی در دکانش بر روی تخت بلندی می نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی آباد به حاج قلی تختی شهرت یافته بود. همین نام بعدها به خانواده های رجب خان منتقل شد و به نام خانوادگی آنها تبدیل شد.

رجب خان با پولی که از ماترک پدرش به دست آورده بود در محل سابق انبار راه آهن زمینی خریده و یک یخچال طبیعی احداث کرده بود و از همین راه مخارج زندگی خانواده پرجمعیت خود را تأمین می کرد اما در دوره ای از زندگی خود دچار فقر شد تا آنجا که پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچار شد، خانه مسکونی خود را گرو بگذارد و این اتفاق که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربه‌ای بزرگ و فراموش‌نشدنی بر روح او وارد کرد.

تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی‌آباد درس خواند و بعد وارد بازار کار شد. وی در گفت وگویی با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی اش می گوید: با آن که علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی می گذشت.

ورود به عرصه ورزش

تختی ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر ۲ لازم است. وی پس از بازگشت از خوزستان(مسجد سلیمان) روانه خدمت سربازی شد و در سربازخانه با استفاده از فرصت ها و توجهات فراهم شده، به ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره می گوید: وقتی در سال ۱۳۲۸ در مسابقه بزرگ ورزشی(کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان اولین ضربه فنی شدم. اما تمرین های جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم، اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی می دانستم.
عضویت در تیم ملی و مدال‌های رنگارنگ

تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازنده ها بیرون کشید و سرانجام در ۱۳۳۰ خورشیدی در وزن ششم(۷۹ کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد و در نخستین دوره مسابقه های کشتی آزاد قهرمانان جهان(هلسینکی، ۱۹۵۱) با وجود آن که هنوز ۲۱ سال داشت، نایب قهرمان جهان شد. مسابقاتی که برای تختی آغار راهی بود که طی ۱۵ سال آینده با کسب ده ها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بین المللی کشتی ادامه یافت.
تختی در ۱۳۳۱ خورشیدی در نخستین حضور خود در رقابت های المپیک با کسب ۶ پیروزی و قبول یک شکست در برابر  دیوید جیما کوریدزه از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ۱۳۳۳خورشیدی در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزی های درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر وایکینگ پالم سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد.
تختی همچنین در ۱۹۵۵ میلادی در جشنواره بین المللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد اما سومین دوره مسابقه قهرمانی جهان(استانبول، ۱۹۵۷) تجربه تلخی برای او بود. وی که در این دوره از رقابت ها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان(۸۷+ کیلوگرم) کشتی می گرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با ۲ باخت حذف شد.

نشان طلای کشتی

در بازی های المپیک ملبورن(استرالیا) که در آذر ۱۳۳۵ (۱۹۵۶) برگزار شد، تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان، نخستین نشان طلای خود را به گردن آویخت. این برای نخستین بار بود که ۲ قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار می گرفتند.
تختی در اسفندماه همان سال با غلبه بر حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سال های ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ نیز این عنوان را تکرار کرد.
جهان پهلوان تختی در ۱۹۵۸ در بازی های آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشان های طلا و نقره این رقابت ها را به گردن آویخت و در مهر ۱۳۳۸(۱۹۵۹) در چهارمین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد، سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.
تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابت های تهران با اکتفا به ۲ مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخورداری از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سال های قبل نیز ناموفق بود در هفدمین دوره بازی های المپیک(ایتالیا، ۱۹۶۰) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پرتجربه ترین کشتی گیر ایران که در این رقابت ها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه نهایی با قبول شکست در برابر عصمت آتلی از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.

آخرین مدال طلا
مسابقه های قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در هشت دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت های جهانی ۱۹۵۹ ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.
جهان پهلوان تختی که در این مسابقات در وزن ۸۷ کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.
قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج می برد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعا به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرارگرفت.
در فاصله سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود اما تنها در بازی های المپیک ۱۹۶۴ توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد.

خداحافظی از دنیای کشتی

البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه(۱۹۶۳) و منچستر(۱۹۶۵) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواست های مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابت های جهانی را برانگیخته بود.

پهلوان ۳۶ ساله ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه های جهانی ۱۹۶۶ (تیرماه ۱۳۴۵) تولیدو را پذیرفت. تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی ۱۹۶۶ از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود. با این حال کارشکنی و برخوردهای سویی که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا شد، روحیه او را تضعیف کرد. تختی که بی امید به مصاف تازه نفس ها و جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعه ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف الکساندر مدوید و  احمد آئیک (نفرات اول و دوم این دوره از رقابت ها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها برای همیشه با صحنه کشتی خداحافظی کرد.

ازدواج

تختی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود در زمستان ۱۳۴۵خورشیدی زندگی مشترک خود را با شهلا توکلی آغاز کرد که حاصل آن تولد بابک در ۱۳۴۶ خورشیدی بود. شهلا در هفته‌های آخر عمرش به لوریس چکناواریان آهنگسازی که سوییت سمفونی جهان پهلوان تختی را ساخته است، گفت: اگر دوباره ۲۰ ساله می‌شدم و زمان به عقب برمی‌گشت، بازهم با تختی ازدواج می‌کردم.

زلزله بوئین زهرا

در ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ خورشیدی مصادف با یکم سپتامبر ۱۹۶۲ زمین‌لرزه‌ای به قدرت ۷.۲ ریشتر شهرستان بویین‌زهرا در جنوب قزوین را لرزاند. این زلزله بانام تختی گره‌خورده است؛ تختی در این حادثه به‌صورت خودجوش توانست سیل عظیمی از کمک‌های مردمی را به حادثه‌دیدگان زلزله برساند، این پهلوان بزرگ صندوق کمک را به گردن انداخت و از پارک ساعی تا تالار کیهان واقع در خیابان فردوسی با پای پیاده و با بلندگو از مردم می‌خواست هرچه در توان دارند، برای کمک به هم‌وطنان زلزله‌زده کمک کنند. مردان مشتاقانه پول‌های اهدایی و زنان انگشتر، گردنبند یا گوشواره‌های خود را درون صندوقی که به گردن تختی بود، می‌انداختند.

واکنش مردم و رسانه‌ها به این اقدام جهان‌پهلوان تختی به‌قدری شورانگیز و باورنکردنی بود که به‌سرعت موج بزرگی از خیرین و نیکوکاران دست به اقدام زدند و ده‌ها کامیون کمک به زلزله‌زدگان را به تختی سپردند.

مسایل سیاسی

تختی در مسایل سیاسی ورود می‌کرد و علیه رژیم پهلوی موضع می‌گرفت. در بخشی از کتاب «بچه خانی آباد» درباره برخورد تختی با محمدرضا پهلوی آمده است: روزی محمدرضا پهلوی با لحنی تمسخرآمیز به تختی می‌گوید: شنیده‌ام ملی شده‌اید. تختی پاسخ می‌دهد: مگر اعلیحضرت ملی نیستند!؟ این حرف تختی باعث عصبانیت محمدرضا پهلوی می‌شود.

به هر ترتیب او از طرف عوامل رژیم پهلوی تهدید می شد تا آنجایی که به او می گفتند: ما تو را نمی‌گیریم. تو را زندانی نمی‌کنیم، ولی مردن فقط از راه اعدام و تیرباران شدن نیست… تصادف کردن و در آب غرق شدن و… هم هست که آدم می‌تواند با آنها از بین برود.

درگذشت

سرانجام این پهلوان مردمی پس از سال ها افتخار آفرینی در عرصه ورزش کشتی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ خورشیدی در ۳۷ سالگی به صورت مشکوکی در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. ماجرا اینگونه بود که تختی از چهار روز پیش از مرگ به هتل آتلانتیک تهران رفته بود. درباره دلایل این کار هیچ اطلاعات دقیقی وجود ندارد. برخی دلیل این کار و بعد از آن مرگ(یا خودکشی) تختی را اختلافات خانوادگی دانسته‌اند. این شایعه‌ای بود که هیچ شخصی آن را رد یا تایید نکرد. دولت وقت بر خودکشی تختی تاکید داشت و مدرکش نیز وصیتنامه تختی بود که ۲ روز قبل از مرگش، در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت) به ثبت رسانده بود.

همان روزهای اول گفته می‌شد، چند تن از دوستان تختی که هنگام شست‌وشوی او در غسالخانه حاضر بوده‌اند، متوجه لخته خونی پشت سرش شدند. برخی دیگر حتی از وجود حفره‌ای بزرگ در سر او حکایت می‌کردند.

 

 

 

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*