درکتاب هشتم دوره اول متوسطه در درس اول شعری تحت عنوان ( پیش از اینها) سروده قیصر امین پور وجود دارد که سه بیت اول آن چنین شروع شده
پبش از اینها، فکر می کردم خدا /
خانه ای دارد میان ابرها/
مثل قصر پادشاه قصه ها/
مشتی از الماس و خشتی از طلا/
پایه ها ی برجش از عاج و بلور/
بر سرتختی نشسته با غرور/……..
اما یک شاعر خوش ذوق در یک مقایسه عجیب همانند شعر بالا شعری سروده که درخور تامل است.
شعر 《حکمت ویروس》 تقدیم به معلمان واساتید زحمتکش :
پیش از اینها فکر می کردم دبیر/
خانه ای دارد ، در حد وزیر/
آدمی باشد ،از جنس غرور/
چهره ای بیگانه، در حل امور/
شغل او بس راحت و بی دردسر/
کار او باشد، مبرّا از خطر/
سختی کارش، بیان داستان/
قصه ی شیرین شاه باستان/
می نشیند پشت میزی در کلاس/
با ردیف انبیا گردد قیاس/
محور کارش باشد یک کتاب/
فصل تابستان بگیرد حق خواب/
در دل من ،حسرت بسیار بود/
چون به ظاهر شاغلی بیکار بود/
روز وشب در گیر بودم، با خودم/
کاش من هم یک معلم می شدم/
سال ها در ذهنم این تصویر بود/
خواب هایم خالی از تعبیر بود/
تا که یک روز کردم آهنگ سفر/
گشتم از این کرونا با خبر/
ویروسی بی رحم چون دام بلا/
کودک و پیرو جوان کرد مبتلا/
یک جهان از جمله ایران پای کار/
تا کنند زنجیره ی ویروس مهار/
لا جرم تشکیل دادند یک ستاد/
گشت تعطیل سازمان وهر نهاد/
شد مجازی درس ومشق کودکان/
خانه ها شد مدرسه از بیم جان/
دانش آموز از معلم ها جدا /
کشتی دریای علم بی ناخدا/
در پی چاره شدند چندین وزیر_
تا کنند جبران کار یک دبیر /
با دو صد ترفندو ده ها ابتکار/
در نبود زیر ساخت، شد نابکار/
آخرین تدبیر دولت شاد شد/
شرکت سازنده اش آباد شد!!/
شاد آمد در عمل بندی نبافت/
باز هم محروم از هر زیر ساخت/
در فضایی چون مجازی زود زود/
روز وشب آرامش از مردم ربود/
تا معلم خود نیامد پای کار /
کس ندید در ریل آموزش قطار/
گشت ثابت بر من وامثال من/
کار هر کس نیست خرمن کوفتن/
آنکه دارد کار آسان بنده ام/
از قضاوت های خود شرمنده ام/
یک معلم در ردیف انبیاست/
حال فهمیدم که این حرفی بجاست/
حکمت ویروس این است در بیان/
ارزش کار معلم گردد عیان.