مهدی احمدی
تهران- ایرنا- ادوارد جنر پزشک انگلیسی، واکسیناسیون در برابر بیماری آبله را بنیان گذاشت؛ بیماری که در ایران نیز از دوره قاجار شیوع پیدا کرد اما اجرای آبلهکوبی از همان آغاز با تَمَرد و سرکشی مردم انجام میگرفت و با وجود همه فشارها و اجبارهای حکومتی، نظارت بر انجام آن و تعیین جریمههایی برای متخلفان، باز هم بسیاری از کوبیدن آبله شانه خالی میکردند.
آبله از دیرهنگام بشر را آزار داده و باعث مرگ و کوری بسیاری از انسان ها شده است. به گونه ای که آبلهکوبی موضوعی مهم در سدههای گذشته بهشمار میآمد که هم از نظر دگرگونیهای پزشکی، هم از لحاظ تغییرات سیاسی و اجتماعی قابل بررسی است. این پدیده از طرفی تاریخ علم را بیان میدارد و از جهت دیگر چالشهایی را آشکار میکند که طبابت بومی و مردم بعضی از جوامع در رویارویی با راهکارهای دانش پزشکی نوین داشتهاند.
ادوارد جنر و واکسیناسیون آبله
آبله از جمله مرضهایی رایج بود که در روزگاران تاریخی به صورت اپیدمیهایی شیوع مییافت که عموماً ویژه اطفال بود اما گاه در بزرگسالان نیز مشاهده میشد. از همینرو نقشی مهم در تشدید میزان مرگومیر و کاهش جمعیت داشت تا اینکه ادوارد جنر پزشک انگلیسی، واکسن این بیماری را کشف کرد. به این صورت که جنر در کودکی شنیده بود که شیردوشان پس از ابتلا به آبله گاوی هرگز به بیماری آبله مبتلا نمیشوند. پس از اینکه جنر پزشک شد و با بیماران آبله مواجه شد به بیفایده بودن تلاشهایش برای درمان این بیماری پی برد. او تحقیق کرد و دریافت شیردوشان تقریباً هرگز، حتی وقتی از مبتلایان به آبله پرستاری میکنند، دچار آبله نمیشوند. به همین دلیل به فکرش رسید که آبله گاوی را به افراد تلقیح کند و آنها را از ابتلا به بیماری مرگبارتر آبله مصون بدارد. جنر در ۱۴ می ۱۷۹۶ میلادی برابر با ۲۵ اردیبهشت ۱۱۷۵ خورشیدی پسر هشتساله ای به نام جیمز فیلیپ پسر باغبانشان را در برابر بیماری آبله گاوی واکسینه کرد و چون واکسن آبله گاوی در وی مصونیت ایجاد کرده بود، به بیماری آبله مبتلا نشد.
شیوع آبله در ایران
اسناد و نوشته های تاریخی نشان می هد که بیماری آبله پیش از دوره قاجار در ایران رواج پیدا کرده بود زیرا مسافران خارجی همچون تاورنیه و شاردن در عصر صفوی، آبله را بیماری چندان شایع نمیدانستند و معتقد بودند، مردم در ایران کمتر به این بیماری دچار میشوند. چنانکه پولاک پزشک میانههای دوره قاجار در سفرنامهاش «ایران و ایرانیان» درباره این پدیده مینویسد: آبله یا جدری در مرگومیر فراوان کودکان و در نتیجه در تقلیل جمعیت سهم اصلی و اساسی را به عهده دارد. از آن گذشته افواج جدیدالورود و همچنین غلامان سیاه و بلوچ سخت بدان دچار میشوند.
او همچنین اشاره میکند که در بهار ١٢٧۵ هجری برابر با ١٢٣٧ خورشیدی، تنها در اصفهان بیش از ٨٠٠ کودک از بیماری آبله جان سپردند. آبله حتی اگر مرگ اطفال را در پی نمیآورد، پیامدهای بسیار ناخوشایندی چون کوری، نابینایی و آبلهرویی بهدنبال داشت. هانری رنه دالمانی در سفرنامه «از خراسان تا بختیاری» از آبلهرویی زنان ایران سخن میگوید و می نویسد: زنان ایرانی اغلب از خطر آبله مصون نمانده و چهره زیبایی ندارند.
حکومت و برنامه آبلهکوبی
آبلهکوبی در زمان فتحعلیشاه قاجار مورد توجه قرار گرفت و جان کرمیک پزشک انگلیسی مخصوص عباسمیرزا، فرزندان وی را آبلهکوبی کرد و رسالهای نیز در باب بیماری آبله نوشت. محمدعلی میرزا دولتشاه، والی کرمانشاه نیز شخصی به نام آوانس مرادیان را مامور تلقیح آبله به مردم کرمانشاه کرد. وی ابتدا خاندان شاهی، سپس مردم را در شهرهایی چون همدان، تهران، کاشان، اصفهان و جلفا مایهکوبی کرد اما نخستین برنامه دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان میرزا تقی خان امیرکبیر آغاز شد؛ برنامه ای که در آن کودکان و نوجوانان ایرانی را آبله کوبی می کردند. در این زمینه و برای بالا بردن سطح آگاهی مردم، رساله آموزشی طبی جان کرمیک در باب این بیماری ترجمه و منتشر شد. همچنین قوانینی به تصویب رسید و در هر شهر، پزشکان و محلهایی برای آبله کوبی معین شدند. بنابر نوشته ویلم فلور تاریخدان، امیرکبیر حتی به دلاکان و سلمانیها هم تلقیح آبله را یاد داد و امکان این کار را در دلاکخانهها فراهم آورد تا مردم را به این امر جلب کند.
اما چند روز پس از آغاز آبله کوبی به امیرکبیر خبر دادند که مردم نمی خواهند، واکسن بزنند چراکه فالگیرها و دعانویس ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود. امیر بی درنگ فرمان داد هر فردی که حاضر نشود، آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می کوبند. روزنامه وقایع اتفاقیه در همین خصوص می نویسد: چون که منظور امنای دولت علیه در تعیین نمودن اطبا و غیره به جهت آبله کوبی در کل شهرهای ایران این بود که ناخوشی آبله در این ولایت کم کرده و بلکه از تفضلات الهی این بلیه در این دولت علیه به سبب مواظبت صاحبان اطفال و اطبای آبله کوب، به طور آسان و خوب بالمره رفع شود و قرار گذاشتهاند که اگر کسی بچه خود را آبله نکوبد، مورد مواخذه دیوانیان بشود.
با همه اینها شماری که پول کافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله کوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می شدند یا از شهر بیرون می رفتند تا اینکه به امیر اطلاع دادند که در همه شهر تهران و روستاهای پیرامون آن تنها ۳۳۰ تن آبله کوبیده اند. اعتضادالسلطنه روایت میکند در سفری که امیرکبیر به اصفهان داشت، مشاهده شد: در محله دروازهنو بچهای از آبله مرد و پنج تومان از پدر او جریمه گرفتهاند. چون پدر کودک تنگدست بود، امیر خود پنج تومان را پرداخت تا حکم دولت اجرا شده باشد.
فرستادن آبلهکوبها به ولایات
با اینکه مردم از آبله کوبی سر باز می زدند اما به فرمان دولت این کار عملی شد و آبله کوب های تعلیم دیده به ولایات فرستاده می شدند زیرا چنانکه پولاک می نویسد: از طریق تلقیح میتوان نهتنها از تقلیل جمعیت بر اثر مرگومیر بلکه از تعداد زیاد نابینایان و بیماران چشم که در اثر ابتلا به آبله به این روز افتاده و سربار جامعه شدهاند، جلوگیری کرد.
مرتضی راوندی در کتاب «تاریخ اجتماعی ایران» به نقل از میرزا ابوالقاسم آبلهکوب در گیلان مینویسد: در اوایل، اهل آنجا احتراز از این معنی داشتند. بعد از آنکه به وضوح پیوست که این آبلهکوبی بسیار مفید است، تمامی اهالی شهر در کمال رغبت و میل، اطفال خود را میآوردند و آبله میکوبیدند.
در روزنامه خاطرات عینالسلطنه از فردی به نام مشهدی محمدعلی کوچنانی آبلهکوب منحصربهفرد الموت نام برده میشود که حرفهاش را بسیار خوب میدانسته و در این زمینه مشهور بوده است و عینالسلطنه همواره برای آبلهکوبی او را خبر میکرده است. در فارس نیز میرزا علینقی نامی عمل آبلهکوبی را با مهارت بسیار انجام میداده و در کتاب فارسنامه ناصری از وی نام برده شده است.
اما با همه اینها تا سال های بعد همچنان ایستادگیهایی از طرف مردم در مقابل آبله کوبی صورت میگرفت، چنانکه ۳۰ سال پس از اقدامات امیرکبیر در ١٢٩٧ هجری برابر با ١٢٨۵ خورشیدی بنا به روایت تاریخ منتظم ناصری، به موجب دستخط همایونی خطاب به نواب اعتضادالسلطنه وزیر علوم، در ارتباط با آبلهکوبی اطفال به تمام ممالک محروسه تاکید اکید شد. در تاریخ منتظم ناصری اینگونه آمده است: شیاع آبلهکوبی که برای حفظ نفوس محترمه و سلامت اطفال مملکت حکم وجوب دارد و باید این کار در تحت یک مراقبت و اهتمام مخصوص و دقیق باشد، چون اداره حفظ و صحت به عهده شماست باید به هر نقطه ایران مأمورین شما مواظب اجرای این کار بوده حکم شما در انتشار و رواج و شیاع آبلهکوبی در اعلا درجه قوت نافذ و جاری باشد و به هر وسیله اطفال رعایای ایران مجبور به کوبیدن آبله و اولیای آنها مقروض به این امر باشند.
چهارسال پس از پیروزی جنبش مشروطیت در ١٢٨٩ خورشیدی و در پی تصویب مجلس شورای ملی به مجلس حفظالصحه دستور داده شد در نقاط مختلف از جمله مدرسه دارالفنون، مریضخانه دولتی و اداره بلدیه، مکانهایی برای معالجه و آبلهکوبی رایگان دایر کند. به همین منظور، از همه مردم تهران خواسته شد برای آبلهکوبی و معالجه آن در روزهای معین به آن مکانها مراجعه کنند. انستیتو تهران پس از این اقدام بنابر تقاضای مجلس حفظالصحه، در ١٣٠٠ خورشیدی مسوولیت تولید واکسن را برعهده گرفت و از آن پس بود که ٢٠٢ واکسنکننده رسمی کمکم در ایران فعالیت کردند.