تهران- ایرنا- در حالی که تمام ادیان الهی ازدواج را امری لازم و ضروری دانسته و برای آن ارزش قائل هستند، طلاق و جدایی را امری ناپسند و نکوهیده می دانند. جوامع مختلف هم معمولا دید مثبتی نسبت به طلاق ندارند. در این بین بازگشت به زندگی مشترک برای افرادی که یک بار آن را تجربه کرده اند، در همیشه ایام با علامت سوال مواجه بوده است.
المیرا که برای طرح مشکل خود به مرکز مشاوره آمده بود، داستان زندگی خود را اینگونه بیان می کند: «۴۱ سال دارم. معلم و زن دوم همسرم هستم. از دوران کودکی با خانواده همسرم آشنایی کامل داشتم. زمانی که پسر آن خانواده (همسرم) ازدواج کرد، من با عروس آنها دوست شدم و به خانهشان میرفتم تا اینکه آنها بچهدار شدند. برای پرستاری و آموزش فرزند آنها به منزلشان میرفتم و وقتی هم که دخترشان وارد مدرسه شد، در مسائل درسی به او کمک میکردم و حتی به عنوان معلم خصوصی زبان انگلیسی فرزندشان مشغول کار شدم.»
«هر چه رفت وآمد من به منزل آنها بیشتر میشد، همسرم و خانواده آن با من صمیمیتر شدند. به مرور متوجه شدم همسر شوهرم به او و فرزندش بیتوجهی و بیمحبتی می کند و مدام با دوستانش به مسافرت و جاهای دیگر می رود و اصلاً درگیر زندگی نیست! همین مسائل باعث شد تا همسرم که مرا فردی مورد اعتماد میدانست نسبت به رفتارهای زن خود به سوی من پناه بیاورد و مدام از رفتارهای او برای من می گفت.»
«دیگر از دست کارهای زنم خسته شده ام و تنها به خاطر مسائل شغلی و حفظ آبروی خانوادگی او را طلاق نمی دهم.»
«وقتی همسرم به من پیشنهاد ازدواج داد من به خاطر تنهایی و از سر دلسوزی و همینطور علاقه به او پاسخ مثبت دادم و شدم زن دوم همسرم. از این به بعد زندگی کاملاً پنهانی ما شروع شد و در این دوران من صاحب یک فرزند پسر شدم تا روزی که همسر شوهرم (زن اول) از زندگی پنهان ما و فرزنددار شدن من با خبر شد و بعد از این ماجرا مزاحمتهای او نسبت به من و زندگی خصوص ام شروع شد.»
«مدتها است که دیگر همسرم مثل سابق به من و فرزندش توجه نمی کند و آن شوق و نشاط قبل هم در زندگی ما وجود ندارد. رفته رفته احساس می کنم که گرد غم و انده بر زندگی ام پاشیده شده و از طرفی چون که زن دوم همسرم هستم برای او اهمیتی ندارد و خرجی به من نمیدهد و بسیار مسائل دیگر که دائم مرا عذاب میدهد و خودم را به خاطر این ازدواج شوم سرزنش میکنم اما به خاطر فرزندم راه به جایی نمیبرم و نمیدانم چه کنم.»
ازدواج مجدد راه حلی مناسب برای جبران شکست عشقی نیست
عضو انجمن علمی روانپزشکان نیز در این باره معتقد است، تجربیات بد و منفی خصوصاً احساسی و عاطفی (مثل یک شکست عشقی یا طلاق) در زندگی باعث از بین رفتن حس اعتماد و اطمینان به دیگران می شود. بنابراین به زنان و مردانی که این چنین دورانی را تجربه کرده اند، توصیه می شود تا زمانی که با کمک روان درمانگر و مشاور تبعات آن تجربه را خنثی نکرده اند، وارد رابطه جدیدی خصوصاً ازدواج مجدد نشوند.
زینب صائمی پور با بیان اینکه ازدواج مجدد راه حل مناسب برای ترمیم شکست عشقی یا مسیری مطمئن جهت برگشت آرزوهای برباد رفته نیست، افزود: این دسته افراد باید حداقل برای مدت دو سال به خودشان زمان دهند و سپس به برقراری رابطه عاطفی جدید یا ازدواج مجدد فکر کنند.
وی گفت: گاهی اوقات ممکن است فاصله بین طلاق و ازدواج مجدد حتی چند سال طول بکشد و چنانچه با فردی که در رابطه عشقی و عاطفی یا اقدام برای ازدواج مجدد است، برخورد کردید و در طول رابطه متوجه شدید که آدم شکاکی است، سعی کنید از یک روان درمانگر و مشاور خبره برای راهنمایی در این زمینه کمک تخصصی طلب کنید.
این روانپزشک افزود: درست برعکس نخستین ازدواج، اگر چه بسیاری از ازدواجهای مجدد، ممکن است موفق تر باشد ولی در کل، احتمال شکست ازدواج مجدد ۱۰ درصد بیش از ازدواج نخست خواهد بود و با هر بار ازدواج مجدد این درصد باز هم بیشتر خواهد شد.
صائمی پور با بیان اینکه در ازدواج مجدد باید به دلیل کسب تجربه و بلوغ بیشتر، از همه مهمتر رابطه عاطفی و زناشویی بهتر شود، اظهار داشت: تا زمانی که فرد مشکلات و عیبهای خود را نیابد و آنها را به کمک یک مشاور و روان درمانگر به درستی حل نکند و تصمیم درست در خصوص ازدواج دوم نگیرد، تقریباً همیشه رابطه بدتر خواهد شد.
وی تصریح کرد: خصوصاً اگر فرزندی از ازدواج قبلی نیز وجود داشته باشد. به همین دلیل توصیه میشود تا زمانی که اثرات و عوارض منفی و مشکلات ازدواج قبلی به درستی حل نشده است، فرد ازدواج مجدد نکند حداقل برای مدت دو سال، حتی اگر علت جدایی، فوت همسر باشد رعایت این زمان لازم است تا بار خاطرات گذشته هرچند مثبت محو شود و تأثیر منفی بر زندگی جدید نگذارد.
طلاق آخر خط نیست
این متخصص روانپزشک افزود: اگر یک زوج در حال طلاق از ازدواج قبلی، فرزندی داشته باشند، باید آگاه باشند قطع این ارتباط و تمام شدن روایت زندگی زوجین تنها با جدایی برطرف نخواهد شد چراکه این موضوع ارتباط با فرزند دارد و محصول ازدواج فرزندان هستند. فرزندانی که پدر و مادر واقعی آنها شما هستید و خانواده او و مسائل قانونی او وجود خواهد داشت و تقریباً به ندرت ممکن است که چنین رابطهای به طور کامل قطع شود.
نقش خانوادهها در ازدواج مجدد
صائمی پور اظهار داشت: نقش خانواده در برقراری ارتباط بین مرد و زنی که برای بار دوم یا چندم میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، بسیار موثر است و این جمله که من میخواهم با تو ازدواج کنم نه با خانواده ات، اگر چه از نظر معنایی، حرف درستی است ولی همیشه اطرافیان و نزدیکان در زندگی زوجین به نحوی نقش ایفا خواهند کرد، خصوصاً اگر ازدواج مجدد باشد. به همین دلیل توصیه میشود تا آنجا که ممکن است رضایت خانوادهها برای ازدواج مجدد تامین شود.
نقش فرزندان در دوام ازدواج مجدد
این روانشناس افزود: در برخی از افرادی که میخواهند اقدام به ازدواج مجدد کنند، وجود فرزندان را باید درنظر گرفت و زن و مرد در دوست داشتن یکدیگر باید بچهها را هم سهیم کنند و بر حسب شخصیت و میزان آگاهی پدر یا مادر خوانده، سن کودکان، جایگاه و نقش مادر یا پدر واقعی، وجود یا عدم وجود برادر یا خواهر ناتنی، ممکن است رابطه نزدیک و تا حدی دوستانه بین کودک و ناپدری یا نامادری به وجود آید. در ابتدای شروع زندگی احتمالاً برقراری رابطه صمیمی و گرم میان آنها شاید بسیار کم باشد و این رابطه را نمیتوان همچون پدر یا مادر واقعی پنداشت و لذا باید زمان و انرژی لازمی برای ایجاد رابطه صمیمی و دوستانه با بچهها و دنیایی که در آن زندگی میکنند، لحاظ کرد.
وی گفت: از طرفی مرد و زنی که میخواهند به سراغ ازدواج مجدد بروند، باید خوب بدانند این ساده انگاری است اگر فکر کنیم کودکان به لحاظ انعطاف پذیری به سرعت به موقعیت جدید عادت کنند چراکه کودکان حتی تا دوره نوجوانی امیدوارند که والدین آنان دوباره به زندگی مشترک خود بازگردند و با ازدواج مجدد این امید به یاس تبدیل خواهد شد.
صائمی پور اظهار داشت: در بیشتر مواقع این طور تصور می شود که کودکان در سنین قبل ورود به دبستان با موضوع ازدواج مجدد والدین راحت تر کنار می آیند درحالی که بیشتر کودکان در این سنین تحت استرس و ناراحتی شدید قرار میگیرند، معمولاً در برابر هم سن و سالان خود خجالت می کشند و از طرفی اگر خواهر یا برادر ناتنی هم داشته باشند، تعامل با آنها نیز مشکل را دوچندان میکند.
وی افزود: در این رابطه حتی فرزندان در دوره نوجوانانی معمولاً همانند کودکان دبستانی، اغلب دچار احساس خشم، کینه، خصومت و درماندگی میشوند و کشمکش و اختلاف بین نوجوان و ناپدری یا نامادری معمولاً بسیار مشاهده می شود. در بیشتر موارد، اگر ناپدری یا نامادری آگاه و مهربان باشند، حداقل چند سال زمان خواهد برد تا رابطه نسبتاً نزدیکی بین او و فرزند همسرش به وجود آید.
باور غلط شانس و قسمت در ازدواج
این روانپزشک گفت: برخی ازدواج و انتخاب همسر را به تقدیر و سرنوشت نسبت میدهند و آن را شبیه خریدن هندوانه میدانند که تا بریده نشود و داخل آن را نبینی معلوم نمیشود چه خریدهای. اگر شانس را به عنوان سرنوشت محتوم و جبر مطلق در نظر بگیری دیگر تفکر، اختیار، تلاش و کوشش در زندگی بی معنی خواهد بود. فرق بین انسانهای عاقل و توانمند با دیگران در این است که آنها سرنوشت را مینویسند و میسازند. انسان در طول تاریخ با تکیه بر عقل و منطق، دست به اکتشاف و شناسایی قوانین حاکم بر طبیعت زده و آنها را تحت کنترل خود درآورده، چطور میتواند در چنین تصمیم گیری مهمی بی تفاوت عمل کند.
این مشاور ازدواج اظهار داشت: انتخاب همسر یک مهارت و علم است که میتوان با کمک گرفتن از یک مشاور ازدواج، مهارتهای مربوطه را کسب کرد و با آماده کردن خود ضریب موفقیت را افزایش داد و اینکه حداقل مشکلات احتمالی را حدس زد و اقدامات لازم را به عمل آورد و صرفاً به شانس تکیه نکرد.