۱-شاید پرسیدن از کودکان کاری بدیهی به نظر برسد اما اگر صادقانه برخورد کنیم متوجه می شویم فرزندان خود را در گروهها و فعالیت های ورزشی، تقویتی و … بسیاری وارد کرده ایم بدون اینکه از قبل موضوع را با آنها در میان بگذاریم. این کار سبب می شود کودکان احساس درماندگی و عدم کنترل داشته باشند و این همان فرآیندی است که انگیزه آنها را از بین خواهد برد.
باید وقت بیشتری با کودکان بگذرانید تا بفهمید آنها چه کارهایی را دوست دارند. درباره علایق و تمایلاتشان از آنها بپرسید. بگذارید صحبت کنند و از میان صحبت های آنها می توانید به آنچه آنها را هیجان زده می کند پی ببرید.
به این ترتیب نه تنها اولین قطعه پازل برای ایجاد انگیزه در فرزند خود را در جای مناسب قرار می دهید بلکه درباره فرزند خود بیشتر خواهید دانست به این ترتیب هر دوی شما در موقعیت برد – برد قرار خواهید گرفت.
۲-همیشه فعالیت های ورزشی تفریحی یا کارهایی که فرزندان شما هنگام اوقات فراغت انجام می دهند باعث ایجاد انگیزه نمی شود و به همین دلیل است که باید مرحله بعد را انجام دهید تا در فرزند خود انگیزه درونی قوی ایجاد کنید.
۳-منشا انگیزه یک دلیل است. وقتی که کاری را انجام می دهید برای آن دلیلی دارید و شدت اراده و میزان پایداری شما در انجام هر کاری به کیفیت آن دلیل بستگی دارد. اگر کسی را تهدید به انجام کاری بکنید دلیل او برای انجام کار جلوگیری از تنبیه شدن است و در حالی که این روش ممکن است جواب بدهد اما دوام نخواهد داشت.
۴-راز راهنمایی کودکان به کاری این است که دلیل بهتری برای انجامش به آنها نشان دهید. به جای اینکه دلیل انجام وظایف کودک ترس باشد بهتر است درباره آنچه می خواهند با آنها صحبت کنید و راه رسیدن به موفقیت را به آنها نشان دهید و به آنها بگویید چه کارهایی باید انجام دهند تا موفق باشند و به خواسته های خود برسند. با قلب خود به حرف فرزندان خود گوش دهید و مانند مرشدی که می داند چگونه با جلب توجه آنها به دلایلی که تا به حال به آن توجه نکرده اند آتش درون آنها را روشن کنید.
۵-چرا آنها نمی خواهند کاری را انجام دهند؟ همان قدر که دلیل انجام کار مهم است و باید واضح و روشن شود به همان میزان مشخص کردن موانع موجود هم مهم است. هدف آنها تکالیف درسی، بردن در یک مسابقه ورزشی، آموختن موسیقی یا هر چه که باشد همیشه عواملی وجود دارند که بین آنها و هدف قرار می گیرند و باعث ضعیف شدن شدت انگیزه آنها خواهد شد.
۶-بیشتر والدین یا موانع را نادیده می گیرند و به آن اهمیت نمی دهند یا آنکه به آن موانع به چشم بن بست می نگرند و عملکرد درستی ندارند ولی هیچکدام از این دو دیدگاه درست نیست و راه به جایی نمی برند. در عوض باید برای فرزندان وقت بیشتر بگذاریم و با آنها درباره مشکلاتی که باید شخصاً با آن برخورد کنند صحبت کنیم طوری که انگیزه و شور رسیدن به هدف در آنها فروکش نکند. وقتی با آنها صحبت می کنید خواهید فهمید در مغز آنها چه می گذرد و با چه مشکلاتی دست به گریبان هستند آنگاه می توانید راه حل های مناسب را در برابر آنها قرار دهید تا خود بهترین راه حل را انتخاب کنند.
۷-ما انسانها برای پرورش رفتارهای جدید باید یاد بگیریم، اما برای عمل به آنچه یاد گرفتهایم نیازمند انگیزه هستیم. میتوان گفت اهمیت انگیزه اگر بیشتر از یادگیری نباشد، کمتر هم نیست. معمولا افراد بیانگیزه وقتی دچار مشکل میشوند هیچکاری نمیکنند چرا که معتقدند نمیتوانند کاری کنند یا شوقی به کار ندارند چون فکر میکنند نتیجه، ربطی به تلاش ندارد.
۸-برخی از انسانها نیز از کارهای سخت گریزانند زیرا به توانایی خود شک دارند یا موفقیت را شانسی میدانند. در آموختن انگیزه، “خود توانا پنداری” عامل مهم و موثری است. البته منظور از خود توانا پنداری، توانایی بالای یک فرد نیست بلکه پنداره ای است که فرد در مورد دست یافتن به موقعیت مورد نظر دارد. وقتی فرد بتواند بر موقعیت غلبه یابد و مهارتهای لازم برای دستیابی به هدف را در خود بیابد، به این باور میرسد که توانمندی لازم برای انجام کارها را دارد.
۹-معمولا افرادی که خود توانا پنداری ضعیفی دارند، افرادی هستند تسلیم شونده که دچار بیحسی و بی عاطفگی میشوند. این افراد گوشه گیرند و نمیتوانند در موقعیتها، تاثیرگذاری خوبی داشته باشند، برای مثال آموزندگانی که دارای خود توانا پنداری پایین هستند و از موقعیت هایی که باید کار آموزشی را در آن به انجام رسانند اجتناب میورزند یا وقتی از آنها پرسیده میشود که در کلاس چه چیزی شما را مضطرب و متنفر میکند و چگونه بر آن مسلط میشوید بیان میدارند که خواندن مطلب جلوی کلاس درس آنان را دچار احساس عصبانیت میکند و امیدوارند که از آنها درسی پرسیده نشود.
۱۰-افرادی که توانمندیهایشان را باور دارند به خوبی در انجام فعالیتها مشارکت میکنند به خصوص وقتی که با مشکلی رو به رو میشـوند. بر خلاف افـرادی کـه دارای خـود توانا پنــداری پایینی هستند و در برخورد با موقعیتهای سخت و موانع، دچار اضطراب، تردید و گیجی میشوند. افرادی با خود توانا پنداری بالا، این افکار و احساسهای منفی را کنترل میکنند و میتوانند بر وظیفه خود تمرکز داشته باشند.
۱۱-در تفسیر ارتباط میان خود توانا پنداری و انگیزه، باید گفت که وقتی خود توانا پنداری در فرد بالاست، وی برای انجام کارهای آموزشی متعهد است و برای پرورش توانایی ها و مهارتها تلاش میکند، اما افرادی که دارای خود توانا پنداری پایینی هستند، دچار اضطراب میشوند و به خود شک میکنند و در رو به رو شدن با مشکلات، عقب نشینی میکنند.
۱۲-با تشویق و تحسین به کودکانمان انگیزه بدهیم.کودکان تشویق و تحسین را دوست دارند و تقریبا در مورد همه آنان این موضوع مصداق دارد که تحسین و تشویق خیلی بیشتر از تنبیه و عیب جویی میتواند رفتاری را در کودک به وجود بیاورد که بزرگسالان خواهان آن هستند. کودکان به چیزی بیشتر از تحسین و تمجیدی که صرفا باعث لذت آنان میشود نیاز دارند. آنان نیاز دارند که کسی برای آنها اهمیت و احترام قائل شود.
۱۳-کودکان به این نیاز دارند که بدانند چه کاری را باید انجام دهند نه این که چه کاری را نباید انجام دهند.
آنان دوست دارند بشنوند که موجب خوشحالی والدینشان شدهاند. کودکانی که به آنها بی اعتنایی و بی توجهی میشود، نمیتوانند حس کنند که عزیز شمرده میشوند چرا که مورد انتقاد قرار گرفته و یاد میگیرند که چه کاری را نباید انجام دهند، ولی نمیدانند چه کاری را باید انجام دهند.
۱۴-برخی والدین از تحسین و تشویق کودکان خود اکراه دارند چرا که مثلا بر این عقیدهاند که تعریف و تمجید، کودکشان را پر مدعا و از خود راضی خواهد کرد یا فقط زمانی باید از کودک تعریف شود که کاری دور از انتظار انجام داده باشد. در حالی که نمیدانند تعریف و تمجید به معنای نشان دادن توجه و قدردانی است و کودکان با تعریف و تحسین به جا، شکوفا میشوند.
۱۵-انگیزه واقعی و بلند مدت برخواسته از درون انسانهاست کاملاً واضح است که نمی توانید با اجبار و زور ایجاد انگیزه کنید. دفعه بعد که خواستید فرزندتان کاری انجام دهد این را به خاطر داشته باشید. و به جای استفاده از روش عامه برای وادارکردن کودک به انجام کاری از روش خاص خود استفاده کنید روشی که شور و شوق فرزند شما برانگیخته می شود و وظایف خود را با لذت بیشتری انجام می دهد.