مجتبی ناطقی
آسان نیست، دل بریدن، کندن و رفتن از جایی که در باغچهاش هزار و یک خاطره را با دستهای خودت کاشتهای، از به دنیا آمدن خواهر و برادرهای کوچکتر تا ازدواج و تشکیل خانوادهشان، از تولد اولین فرزند تا به دانشگاه رفتنش. خاطرهٔ کاشتن اولین نهال و به ثمر رسیدنش. خاطرههایی که در قلب و ذهنت ریشه دواندهاند وحالا دیگر باید عطایش را به لقایش بخشید و آنها را باقی گذاشت و تن به زندگی شهرنشینی داد. وقتی مدرسهٔ بچهها پنج کیلومتری با خانه فاصله دارد و رفت و آمد روزانه برایشان سخت است، وقتی پدربزرگ بیمار است و بهیاریِ روستا جوابگوی درمان او نیست، وقتی دخترِ خانه دانشگاه دولتی داخل شهر قبول شده است، پس دیگر چارهای نیست جز اینکه زمینهای زراعتی و خانه را بفروشند و به شهر بروند. اما چقدر این خاطره فروشیها برای روستاییان ارزشمند است؟ اینکه سرویسهای مدرسه، مترو و بیآر تی، جای پیاده رویهای طولانی بچهها را بگیرد، پدر بزرگ توسط جراحهای متخصص عمل شود و مادرِ خانه دخترش را تنهایی به شهری غریب نفرستد، میتواند از علتهای مهاجرت مردمان روستاها به شهر باشد. اما روی دیگر این مهاجرت، جدای از رفع مشکلاتی این چنین، جستجوی کار و رفع نیازهای حاصل زندگی در شهر است.
در شهر خبری از قناعتهای زندگی روستایی نیست. خانهٔ بزرگ و حیاط شخصی آن در داخل روستا، جای خود را به آپارتمانی کوچک میدهد که توان هم زیستی و سازگاری با همسایگان زیادی را میخواهد که همگی حیاط مشترک دارند و آداب و فرهنگ خاص آپارتمان نشینی را نیز میطلبد تا روابط خوب و بدون مرافعهای با همسایگان دیگر برقرار شود و اینها جدای از کار و محل کسبی است که برخلاف تصور عموم روستاییان کیلومترها از کار و زمینهای کشاورزی و باغهای میوه فاصله دارد. انتخاب شغلی مناسب و پر درآمد پس از ورود به شهر اولین مسئلهای است که باید به آن توجه شود و حقیقتاً پیدا کردن آن خیلی هم ساده نمیتواند باشد، به خصوص برای پسرها و مردهایی که در آستانهٔ جوانی علی رغم تلاشهای بسیار نتوانستهاند پدر خانواده را برای رفتن به شهر متقاعد کنند و حالا مجبورند به تنهایی مهاجرت کنند و برای خودشان کاری دست و پا کنند. با مهاجرت این افراد به شهر، زمینهای کشاورزی پدران هر سال کمتر از سال پیش محصول تولید میکند. در سوی دیگر، جوانهایی هستند که در روستاهای صنعتی شده ماندهاند و شغل پدر را در پیش گرفتهاند و میکوشند با جذب نیرو و جمعیت از شهر، کشاورزی روستایی را توسعه بخشند. در سالهای اخیر، با احداث دانشگاه، تجهیز بیمارستانها به تختخوابهای بیشتر و حضور موثر متخصصین بومی در بیمارستانها سعی بر کاهش مهاجرت روستاییان به شهر شده است. اما میزان مهاجرت روستاییان در ایران به مراتب بیشتر از مهاجرت روستاییان خارج از کشور به شهرهاست. در کشورهای اروپایی و آمریکایی، مزرعه داران روستایی معتقدند که هیچ وقت نمیتوانند در شهر زندگی کنند، آنها حاضر نیستند شهرت و اسم و رسمی که در روستا دارند را با زندگی در شهر عوض کنند. آنها از اینکه خود و خانوادهشان را همه میشناسند و در مواقع ضروری دیگر روستاییان تا پای جان فداکاری میکنند، به خود میبالند. اینکه همسایهها یکدیگر را جزئی از خانواده خود میدانند باعث دلگرمی آن هاست. مزرعهٔ همسایه را مزرعهٔ خود میدانند و در سود و ضرر آن با هم شریکند. با این حال موضوع صنعتی شدنِ بعضی از روستاها و دخالت صنعت در امر کشاورزی و دامداری تا حدی آنها را نگران کرده است. امر اشتغالِ جوانان و عدم بیکاری در روستا از یک طرف، جایگزین شدن محصولات بدست آمده از آن و کم رونق شدن بازارهای محصولات سنتی و محلیِ روستا از طرف دیگر، شک و تردیدی را برسر ماندن یا رفتن از روستا در دلشان انداخته است؛ یا باید تن به صنعتی شدن بدهند و اشتغال و درآمدزایی صنعتی را انتخاب کنند یا آرام آرام با مزرعه و زندگی روستایی خداحافظی کنند و به شهرها روی بیاورند. در روستاهای اروپایی، دولتها برای جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهر و برخورداری آنها از امکانات شهری به احداث سالن تئاتر، باشگاه ورزشی، سالن سینما، پارک و شهربازی در روستاهامی پردازند و ایجاد این امکانات نه تنها در جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهر، که در اشتغال زایی برای آنها نیز نقش مؤثری داشته است. همچنین کودکان و نوجوانان روستا می توانند از سرگرمیها و بازیهایی که هم سن و سالهایشان در شهر انجام میدهند، بهرهمند شوند؛ در صورتی که در برخی از روستاهای ایران حتی نامِ این مکانها هم غریب و ناآشنا به نظر میرسند. اگرچه باید این نکته را در نظر داشت که احداث چنین مکانهایی تنها در روستاهای پرجمعیت ایران ممکن است و میتواند مثمرثمر باشد. دولتهای خارجی با تاسیس بانکهای متعدد، موسسههای مالی و اعتباری و شرکتهای بازرگانی در جهت فروش و عرضهٔ محصولات کشاورزی و دامی، باعث ایجاد انگیزه برای کار و تلاش بیشتر روستاییان در مزرعه شدهاند. اما متاسفانه در این سوی دنیا، در بعضی از روستاهای دورافتاده، رختخوابها نقش حساب پس انداز خانواده را ایفا میکند. از جمله اقداماتی که به رونق زندگی روستایی در خارج از کشور دامن زده است، برگزاری جشنوارههای فصلی است، جشنوارههایی که پای شهرنشینان را به روستاها باز میکنند و میتوانند به اقتصاد زندگی روستایی کمکهای قابل توجهی کنند، جشنوارهٔ غذاها، لباسهای محلی، میوههای نوبرانه و… که در دل روستاها برگزار میشوند، با تبلیغات رسانهای ویژه، به جذب توریست به این مناطق کمکهای بسیاری کرده است. در ایران نیز، جشنوارههایی مانند گلاب و گلابگیری در روستای نیاسر کاشان، هر ساله در اردیبهشتماه برقرار است و شهر کاشان به میزبانی از هزاران گردشگر میپردازد. برگزاری چنین جشنوارهای باعث ایجاد رقابت در میان ساکنان این روستا شده است و هرکدام تلاش میکنند تا محصول مرغوب تری به بازار ارائه کنند. اما هنوز سنتها و آداب و رسوم شایان توجهی در نقاط مختلف کشور برگزار میشود که به دلیل عدم تبلیغات رسانهای، از دقت و توجه ساکنان شهرها محروم هستند. کشف این مناطق، رسیدگی به وضعیت معیشتی ساکنان آن و در آخر برگزاری چنین جشنوارههایی باعث ایجاد اشتغال و بار دیگر جلوگیری از مهاجرت خانوارها به ویژه جوانان روستا میشود. دغدغهٔ روستاییان، چه در ایران وچه در کشورهای خارجی، تا میزان زیادی به یکدیگر شباهت دارند. عامل اصلی مهاجرت افراد، نبود امکانات و میل به پیشرفت است. بنابراین اگر زمینهٔ پیشرفت در روستاها فراهم شود، جوانان روستایی، با خیال فتح یک شبهٔ قلهها به شهر مهاجرت نمیکنند تا به شغلهای پیش پا افتاده راضی شوند و به جای حفظ سنتها و آداب و رسوم و فرهنگ روستای خود که از نسل ها پیش به ارث بردهاند، آنها را به فراموشی نمیسپارند و از این ثروتهای ملی محافظت میکنند. ایجاد امکاناتی نظیر امکانات شهری و تبلیغات توسط دولت، و همچنین کارگران جوان مشغول در شهر، میتوانند ناجیِ جوانانی باشند که کورکورانه تصمیم به مهاجرت دارند. کارگران مهاجر، با توصیف مزایا و مضراتی که زندگی شهری دارد، میتوانند قدرت تشخیص جوانانِ روستایی را بالا ببرند و آنها را متقاعد کنند که میشود شرایط به مراتب مطلوب تری در همان روستا داشت، به شکلی که بسترِ روستا را برای انجام بعضی از فعالیتهای شهری آماده کنند تا مزایای زندگی شهری را در روستا به وجود آورند. در آخر باید توجه داشته باشیم که بقای قسمتی از زندگی شهری وابسته به زندگی روستایی است؛ حال میخواهد ایرانِ خودمان باشد یا کشوری در قارهٔ اروپا.