مقاله/ نقش خانواده در کاهش سن ازدواج

متن کامل مقاله:

علیرضا ملااحمدی

ازدواج در ذات خود امری اجتماعی است و واقعیات اجتماعی را نمی‌توان در تحلیل‌های تک‌عاملی به قضاوت نشست. چه‌بسا مجموعه‌ای از عوامل خُرد و کلانِ فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دست به دست هم داده باشند تا یک واقعیت اجتماعی –مثبت یا منفی- رخ بنماید

گویا بهترین راه در اینست که به سراغ ریشه‌های ابتدایی رفته و تلاش کنیم تا این گِره‌ها را اندک‌اندک از سررشته باز کنیم. «خانواده» به مثابه هستۀ اولیه و بنیادین جامعۀ انسانی جایگاه ویژه‌ای در شکل‌گیری واقعیات اجتماعی دارد و لذا لازم است به نقش اساسی آن در این عرصه توجه جدی داشت. لذا در این نوشتار تلاش می‌شود به نقش این نهاد در کاهش سن ازدواج نگاهی گذرا می گردد. در یک تقسیم‌بندی، خانواده در سه ساحت می‌تواند تأثیر چشمگیری در کاهش سن ازدواج داشته باشد: ۱- اندیشه ۲- سبک زندگی و الگوی رفتاری ۳- آغاز زندگی مشترک.

 

الف ) در ساحت اندیشه

تفکر یکی از زیربنایی‌ترین ابعاد حیات انسانی است. آنچنان که بسیاری از فلاسفه قوۀ عاقله را وجه متمایز اصلی انسان از سایر حیوانات دانسته اند. معمولاً بن‌مایه‌های ابتدایی اندیشۀ انسان به‌خصوص در موضوعات اجتماعی در خانواده شکل می‌گیرد. اندیشه‌هایی که در ارتباط با این موضوع خاص می‌توان از طریق خانواده به فرزند منتقل کرد، سه گزارۀ اساسی است که هر یک به تنهایی می‌تواند تأثیر چشمیگری در ترغیب جوان به ازدواج داشته باشند:

  1. تبیین اولویت های حیات انسانی و نقش ازدواج در این مجموعه: انسان که با هدف نیل به مقام «خلیفهالهی» به این دنیا قدم گذاشت، برای آنکه بتواند در مسیر این هدف قدم بردارد، باید ملزومات و اولویت‌های اساسی چنین مسیری را بداند. طبق معارف دینی ما، ازدواج چه از بُعد صیانت از آسیب‌های این سلوک (در آغاز راه) و چه به‌عنوان کمک‌کننده و تسریع‌کننده در حرکت به سمت مقام خلیفهالهی (در میانۀ راه) جایگاه ویژه‌ای دارد و لذاست که در معارف اسلامی به این موضوع بسیار اهمیت داده شده است.

 

  1. تأثیر ازدواج در رشد کمالات شخصیتی و معنوی: ازدواج به دلیل شرایط ویژه‌ای که در زندگی شخصی انسان ایجاد می‌کند، فرد را در محیط‌های رفتاری تازه ای قرار می‌دهد که مستلزم تجربه های جدید است. این موضوع لاجرم بستری تازه برای بروز ابعاد مکتوم وجود انسان فراهم می‌آورد که انسان با دقت در آنها و مدیریت‌شان می‌تواند ظرفیت‌های مثبت شخصیتی خویش را شکوفا کند با این بیان، اهمیت سن ازدواج در این باره نیز روشن می‌گردد؛ چه، که این بستر رشد هر اندازه زودتر فراهم گردد، امکان استفاده از آن نیز راه‌وارتر و بیشتر خواهد بود.
  2. تبیین وظایف و حقوق هر یک از زن و مرد به مثابه یکی از دو جنس انسانی: یکی از اموری که باعث شده است جوانان از تن دادن به ازدواج سر باز زنند، اینست که برای دختران و پسران به خوبی روشن نشده است که هر یک به عنوان «مرد» یا «زن» اولاً چه رسالت های فردی و اجتماعی دارند و هریک کدام قطعه از پازل جامعۀ اسلامی را قرار است کامل کنند؟ و ثانیاً تا چه اندازه از حقوق برابر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی برخوردارند؟ جوان باید اولاً چارچوب حقوق جنسیتی خودش را به نیکی بشناسد و ثانیاً به این نکته پی ببرد که بخشی از مهمترین رسالت های فردی و اجتماعی اش در تشکیل زندگی مشترک است.
  3. تبیین معنای واقعی زندگی مشترک و تصحیح تصور جوان از امر ازدواج: تعریفی که جوان امروزی از امر ازدواج دارد، گاه چندان واقع‌گرایانه نیست و این امر موجب وسواس در انتخاب همسر می‌گردد و این وسواس چنان ادامه پیدا می‌کند که ازدواج به تأخیر می‌افتد. واقع‌گرایانه نبودن گاه به‌لحاظ توقعات مادی از همسر (اعم از ویژگی های ظاهری و شخصیتی و موقعیت مالی و اجتماعی وی) و گاه به‌لحاظ توقعات معنوی یا اخلاقی از وی (اعم از خُلقیات شخصی و خصوصیات روانی و اخلاقی و…)  است. این آرمان‌گرایی معمولاً از تصور غیرواقع‌گرایانه ایست که افراد از زندگی مشترک دارند. این تصورات غیرواقع‌گرایانه گاه در اثر کمبودهای عاطفی یا فرهنگی محیط خانوادگی و گاه در اثر لوازمی که مدرنیته بر زندگی اجتماعی تحمیل کرده است، برای جوان امروزی حاصل شده است. تأثیر خانواده در ترسیم واقعی‌ترِ معنای زندگی مشترک نیز از طرفی به‌واسطۀ حصول یک محیط سالم فرهنگی و عاطفی در خانواده و از سوی دیگر به‌واسطۀ تربیت قابل حصول می‌باشد.

 

ب) در سبک زندگی و الگوی رفتاری

مجموعه ای از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند که هریک به‌گونه‌ای باعث می‌شوند تا جوان امروزی از ازدواج امتناع کرده و زندگی مجردی را بر مسئولیت‌ها و سختی‌های زندگی متأهلی ترجیح دهد. آنچه در زیر ذکرش می‌گذرد، اشاره‌ایست به آنچه که می‌تواند در عرصۀ مورد بحث مؤثر باشد:

  1. دستیابی به «رفاه اقتصادی» در زندگی شخصی و اجتماعی، امری زمان‌بَر است و مستلزم تلاش بسیار، که به‌دلیل عوامل گوناگون، مسلّماً در ابتدای زندگی مشترک در دسترس نیست و نیازمند تلاش و همراهیِ زوجین برای نیل ِ اندک‌اندک به آنست. اما امروزه به‌دلیل سبک زندگی ای که جوانِ امروزی با آن انس گرفته است، این مؤلفه تبدیل شده است به یکی از ضروریات زندگی که بدون آن، آغاز زندگی مشترک ناممکن می‌نماید! و این امر خود موجب تأخیر در ازدواج با هدف فراهم آمدن رفاه اقتصادی در آغاز زندگی مشترک شده است
  2. بار کمرشکنِ تأمین هزینه های خانواده، در زمان حاضر آنقدر سنگین شده است که هر جوانی را حداقل به وحشت و ترس از این مسئولیت انداخته و تا آخرین فرصت های ممکن از ازدواج منصرف‌شان می‌کند. اما اگر دختر و پسر امروزی در تربیت خانوادگی‌اش با مفاهیم متعالی ای همچون «توکل» ، «عزت نفس» ، «ایمان به وعدۀ الهی» ، «قناعت» ، «ساده زیستی» و… آشنا شده و انس گرفته باشد. به خوبی روشن است که مأنوس شدنِ انسان با این حقایق ملکوتی به گونه ای که بتواند در معیشت خویش از آنها استمداد جوید، یک‌شبه حاصل نمیشود؛ بلکه نیازمند تمرین و تکرار است که جز در محیط خانوادگی قابل حصول نمیباشد.
  3. تأمین نیازهای غریزی و جنسی، یکی از مهمترین انگیزه های ازدواج است که به‌لحاظ ارزش‌شناختی نیز قابل تبیین می‌باشد. اما متأسفانه واقعیت امروز جامعۀ ایرانی به سمتی رفته است که ارضاء این نیاز از مسیرهای غیر ازدواج نیز چندان مشکل نبوده و قابل دستیابی است. آنگاه که برای جوان، تأمین این نیاز بدون تقبّل هزینه‌ها و مسئولیت های تشکیل زندگی مشترک ممکن باشد، چندان انگیزه‌ای برای ازدواج باقی نمی‌ماند و این امر نیز به نوبه خود در افزایش سن ازدواج مؤثر می‌شود. بهترین راه مقابله با این آسیب و ترغیب جوان به ازدواج از این‌جهت، اینست که از درون خودِ انسان نیرویی باشد که مانع کشش به طرف آن مسیرهای نامتعارف باشد؛ نیرویی که در ادبیات دینی از آن تعبیر به «تقوا» می‌شود. با تحقیق در این ویژگی اخلاقی، روشن می‌شود که حصول این نیرو –حتی در پایین‌ترین مرتبه اش- نیازمند تلاش های چندساله است که این امر برای جوان امکان تحقق ندارد مگر اینکه در تربیت خانوادگی‌اش به‌لحاظ نظری و عملی با این نیرو آشنا شده و به آن مسلّح شده باشد.

این نکتۀ مهم نیز ناگفته نماند که تمام آنچه تا اینجا بدان اشارت رفت، تأثیر خانواده در هریک از مؤلفه های مذکور به دو طریق قابل تحقق است: اول به‌واسطۀ تربیت غیرمستقیم؛ که شخصیت و تفکر انسان تحت تأثیر رفتار پدر و مادر در محیط خانواده و فضای حاکم بر خانواده به صورت کاملاً غیرارادی (چه ارادۀ والدین و چه ارادۀ فرزند) شکل می‌گیرد. دوم به‌واسطۀ نظام ارزشی‌ای‌ که در سیر زمان، برای خانواده تعریف می‌گردد و شخصیت و تفکر فرزند نیز با همان نظام ارزشی رشد کرده و پیش می‌رود. و سوم بستری که در فضای خانواده فراهم می‌شود تا در آن بستر، فرزند بتواند به‌کمک مطالعه و… به‌لحاظ فرهنگی و فکری خودش را ارتقاء دهد. براساس مبانی تربیت دینی، این سه مسیر در عرض یکدیگر، طی ۲۱ سال ابتدایی زندگی هر انسانی طی شده و ضمن سه مرحلۀ هفت ساله، شاکلۀ ابتدایی و بنیادین شخصیت انسان را می‌سازند..

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*