به دلیل قدمت چند هزار ساله حکومت پادشاهی در ایران ، مدیریت کشور بوسیله خویشان و نزدیکان طبیعی به نظر می رسید چرا که شکل گیری روابط ارباب و رعیتی به عنوان رایج ترین نوع رابطه در جامعه کهن ایرانی معروف گشته بود. در آن دوران ها، اشراف بر همه چیز مالک بوده و طبقه ای قابل احترام شمرده می شدند و کارگران و دهقان ها بر زمین های اشراف کار می کردند. شاید آغاز مشهورترین شکل حکومت داری فامیلی را در دوران هخامنشی بتوان یافت نمود که در آن هفت خانواده بزرگ و اصیل به عنوان زمامداران حکومت پادشاهی ایران خود را معرفی کرده و تا آغاز سلسله اشکانیان نیز اسامی آنها بر سر زبان های مردم بود. این روال فامیل سالاری تا زمان قاجار نیز ادامه پیدا کرد. البته فتحعلی شاه قاجار به دلیل فرزندان بی شماری که داشت حتی اداره فرمانداری ها و بخشداری ها را نیز به نوادگان و فرزندان خود اختصاص داد. پس از آن دولت قاجاریه که حکومتی ضعیف را در دست داشته و ثروتی اندک را نسبت به گذشته در اختیار داشت سعی کرد تا حکومتی مشابه سلطنت عربستان سعودی را در پیش گیرد. در زمان سلطنت قاجاریه، اگر شما به هر نحوی نسبت فامیلی با شاه قاجار داشتید فارغ از هرگونه توانایی یا تخصص برایتان شغلی مناسب در نظر گرفته می شد. پس از روی کارآمدن دوران پهلوی به دلیل ازدواج هایی میان خاندان قاجار و پهلوی، همچنان جایگاه برخی از نیاکان سلسله قاجار در کشور حفظ شده بود و این جایگاه با ایجاد بنیاد پهلوی توسط رضاخان گستردگی بیشتری پیدا کرد. این بنیاد که اکثر مکان های تفریحی و موسسات سود دهی همچون قمارخانه ها را در برداشته، بین فرزندان و خویشاوندان پهلوی با نسبت هایی مختلف تقسیم گشته بود. می توان به ضرس قاطع گفت که در این بازه زمانی اموال کل کشور میان اعضای خانواده پهلوی تقسیم شده و مردم نیز در سختی و تنگنا به سر می بردند به نحوی که حتی در برخی سالها مردم برای خرید نان در معذوریت بودند. تبعیض های گوناگون و عدم وجود افراد شایسته در جای جای نظام پهلوی موجب نارضایتی عمومی در میام مردم شده و در نهایت با شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، نظام چندین هزار ساله شاهنشاهی جای خود را به نظام جمهوری اسلامی داد. سخنان امید بخش رهبر کبیر انقلاب پیرامون رفع تبعیض و حضور همه اقشار جامعه در مناصب سیاسی و اجتماعی موجبات خوشحالی مردم در دوران آغازین انقلاب را بوجود آورد. بلافاصله پس از جایگزینی نیروها در اداره جات و مناصب متعدد دولتی و غیردولتی، کشور با جنگ تحمیلی توسط صدام روبرو شد. در این برهه نیز ملت و دولت دست به دست هم داده تا رزمندگان در جبهه ها بتوانند در برابر حملات دشمن مقاومت نمایند. پس از پایان جنگ، کشور با یک بازسازی اساسی مواجه شد که تحت لوای دولت سازندگی به وقوع می پیوندد. در این برهه زمانی بود که برخی از مسئولین اقدام به انتصابات فامیلی فارغ از هرگونه شایسته سالاری نمودند. جوان های ۲۰ الی ۲۵ ساله ای که هیچ گونه تجربه کافی در عرصه های مختلف نداشته اند به یکباره مدیرکل و یا مدیرعامل شرکت های دولتی و نیمه دولتی می شوند و همین امر مفهوم آقازادگی را دوباره در کشور معنا می بخشد. مفهومی که تا اوایل دهه شصت به دلیل روحیه جهادی میان دولت و ملت محلی از اعراب نداشته و مسئولین کشوری تا آن زمان جایگاهی برای خویشان خود گلچین نکرده بودند. در اواخر دهه هفتاد به صورت تدریجی فرزندان مسئولین رده بالای کشوری بر مناصب مدیریت تکیه زده و این روند در سطوح پایین تر نیز رسوخ پیدا کرد. در برهه کنونی به دلیل رواج بی قید و بند فامیل سالاری، سطح انتظارات بسیاری از فرزندان مسئولین کشور بالا رفته و خود را جدای از مردم و فرزندانشان می دانند. بازگشت به چرخه تولید آقازادگی که تا پیش از انقلاب بسیار مرسوم بوده، نه تنها تخصص گرایی و پیشرفت کشور را با خطرات متعددی مواجه می کند بلکه ملت ایران به خصوص قشر مستضعف را که به امید گسترش یافتن عدالت و رفع تبعیض، پایه گذار انقلاب اسلامی بودند را با یاس و بدبینی مواجه خواهد کرد. فراموش نکنیم که معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) همواره خود را خدمتگزار و وامدار ملت غیور ایران دانسته و حتی در زمان حیات خویش فرزندانش را از هرگونه فعالیت سیاسی و اقتصادی منع کرده بود، ای کاش برخی از مسئولین ما نیز سیره امام(ره) را الگوی خود قرار داده و از شایسته سالاری را جایگزین فرزندسالاری در سیستم مدیریت خویش کنند.
به راستی آقازاده های امروزی چه کسانی هستند؟!
شاید برای برخی از مردم این نگاه وجود داشته باشد که آقازادگی مترادف با رانت خواری یا ویژه خواری بوده ولی در واقعیت چنین امری معنا ندارد. شاید در زمان طاغوت و هنگامه ای که کشور ایران سلسه پادشاهی را می گذراند آقازاده ها جزوی از مخوف ترین رانت خواران کشور بودند ولی پس از انقلاب به تبع خاستگاه اسلامی نظام مقدس جمهوری اسلامی، معانی آقازادگی در سطوح پایین تری خودنمایی می کند. هرگونه حضور غیر کارشناسانه در جایگاه و مناصب حکومتی توسط فرزندان مسئولین کشور معنای آقازادگی را به خود می بخشد فارغ از اینکه فرد مورد نظر در آن جایگاه تخلفی انجام داده یا نداده باشد. توجه فرمایید که یک مدیر غیر مدبر به تنهایی قادر خواهد بود که یک سازمان را نابود سازد. مدیرکلی که اطلاع کافی پیرامون حوزه مدیریت خود نداشته و صرفا به سبب مناصب پدرش به این جایگاه رسیده، قدرت تحلیل وضعیت موجود در وزارتخانه متبوع را نداشته و ممکن است متوجه رانت خواری ها و ویژه خواری های زیردستانش به سبب عدم آگاهی لازم، نشود. در واقع آقازاده هایی که مدیران نالایقی بودند بیشترین ضربه را به نظام جمهوری اسلامی و پیشرفت کشور زده اند، شاید سیاسی ترین و پرحاشیه ترین پرونده اقتصادی کشور یعنی کرسنت را بتوان در ذیل همین ماجرای آقازادگی تفسیر و تحلیل نمود. کرسنتی که در زمان وزارت زنگنه و با حضور مشهورترین آقازاده کشور یعنی مهدی هاشمی رفسنجانی بر سرزبان ها افتاده و پس از سالیان سال هنوز نیز این پرونده به نتایج مشخصی در دادگاه های داخلی و بین المللی نرسیده است. عدم تخصص لازم مهدی هاشمی در سالهای دور و اداره بخش های پتروشیمی کشور به سلیقه شخصی که در آن زمان انجام داده خود موجب ضرر اقتصادی کلانی به کشورمان شد.
آنچه گفته شد بیانگر خطری در کمین نظام مقدس جمهوری اسلامی است، خطری که با بازتولید چرخه آقازادگی، کشور را به لبه پرتگاه خواهد برد. ایجاد یاس، بدبینی، بی عدالتی و…از جمله مواردی است که مردم انقلابی کشور با مشاهده آن به عنوان عوارض آقازادگی، آنها را دوباره به یاد روزگار پادشاهی در ایران می اندازد و باید جلوی این پدیده شوم قبل از تبدیل شدن به یک اپیدمی در کشور، گرفته شود.