از زمان تولد نوع تعاملات والدین با فرزند نقش تعیین کننده ای دارد و رفتارها و عملکردهای فرد را تحت تاثیر قرار میدهد.دلبستگی پیوند عاطفی پایدار میان والد و فرزند است که تمایل به حفظ این پیوند و نزدیکی در طول زندگی فرد حفظ میشود. دلبستگی یعنی فرد دوست دارد در کنار مادر و پدر یا همسر باشد که در تمام زمان های زندگی فرد این امر به قوت خود باقی است ولی شکل آن با رشد و تحول فرد تغییر میکند. بعنوان مثال کودک دوست دارد همیشه کنار مادر باشد با بزرگتر شدن با داشتن احساس دلبستگی و ایمنی ممکن است در کنار والدین نباشد ولی میداند آنها همیشه در دسترس هستند و موجب امنیت و آرامش او هستند و در موقع خطر، درماندگی و ترس ترجیح میدهد در کنار آنها باشد یا اینکه آنها را به عنوان تکیه گاه امنی قرار میدهد که با تکیه بر آنها به اکتشاف دنیای اطراف میپردازد. بعنوان مثال کودک در پارک به گردش و گذار می پردازد و گاهی به والدین توجه می کند تا امنیت خود را بدست آورد.
چگونگی و نوع دلبستگی در ارتباط زناشویی هم تاثیرگذار است. زن و شوهر که دلبستگی به یکدیگر دارند زمینه رشد یکدیگر را فراهم می کنند در حالیکه وابستگی نامناسب زن و شوهر موجب حساسیت و رنجشهای بی مورد می شود.
تفاوت بین دلبستگی و وابستگی
والدینی که سعی دارند کودک را به گونه ای تربیت کنند که به سمت استقلال پیش رود تا توانایی انجام کارهای مختلف را داشته باشد. بصورت غیر محسوس فعالیت فرزند را کنترل می کنند و پایگاه امن و اولین منبع اطلاع رسانی برای فرزندشان هستند، در این نوع تربیتی دلبستگی به شکل درستی در حال شکلگیری است و بتدریج با بزرگتر شدن او وابستگی کمتر و کمتر می شود.
وابستگی پدیده ای منفیکه فرد دائما به دیگران وابسته است در حالیکه دلبستگی مثبت و موجب حفظ سلامتی و امنیتی فرد میشود و استقلال عمل بیشتریه به او می دهد. وابستگی از نشانه های دلبستگی ناایمن است. کودک در ابتدا دارای وابستگی است و کمکم دلبسته می شود. یعنی با بزرگتر شدن می تواند وابسته به والدین نباشد ولی دلبسته آنان باشد. داشتن دلبستگی و نداشتن وابستگی از نشانه های سلامت روان فرد است.
در ارتباط زناشویی نیز گاهی وابستگی بیش از حد وجود دارد، بعنوان مثال زن اجازه فعالیتهای مختلف اقتصادی را بدلیل حساسیت و وابستگی شدید به همسر نمی دهد و موجب کدورت همسر می شود. از سوی دیگری، بدلیل اینکه مرد دوست دارد همسرش در کنارش باشد اجازه رفتن به خانه اقوام را بدون دلیل منطقی نمیدهد که نشانه وابستگی بیش از حد اوست. چنین زوجهای کمتر روی خوشحال کردن یکدیگر متمرکز می شوند و بیشتر خواهان آن هستند که همسر چه کاری برای خوشحال کردن او باید انجام دهد. توجه والدین یا زن و شوهر به تعاملات و ارتباطات براساس وابستگی یا دلبستگی خود میتواند در برطرف کردن مشکلات موثر باشد و زمینه ساز رشد خانواده را فراهم کند.
انواع دلبستگی
دلبستگی ایمن: مادر براساس نیازهای کودک پاسخ میدهد و با نوازشهای و گفتگوهای به موقع امنیت او را تامین می کند کودک هم با مادر همکاری بیشتری دارد.
در ارتباط زناشویی نیز یک زن با پاسخگو بودن و توجه به موقع به نیازهای همسر دلبستگی خود و همسر را برآورد میکند.
دلبستگی ناایمن- اجتنابی: گرچه مادر از کودک مراقبت میکند ولی از نظر عاطفی او را طرد و احساسات فرزند را سرکوب میکند و فرزند منتظر طرد شدن از جانب مادر است.
زن و شوهر ممکن است در تعاملات خود نیازهای یکدیگر را برآورد کنند ولی از لحاظ ایمنی و امنیت همسر چندان پاسخگو نیستند و احساس طرد شدن را بوجود می آورند. گاهی یکی از زوجها بیان میکند،” تمام تلاشم را کرده ام ولی باز هم همسرم احساس آرامش ندارد ” شاید نوع همراهی و همدلی خود باید بیشتر توجه کند!
دلبستگی ناایمن- دوسوگرا: مادر به نیازهای کودک براساس نیازهای خودش پاسخ میدهد. خشم در کودک جزء راهبردهای است که دلبستگی را فعال می سازد و نشان دهندهی ترس از تهدیدی است که این رابطه را در بر گرفته می گیرد.
در ارتباط زوج، زن و شوهر شاهد این هستند که به نیازهای یکدیگر بموقع پاسخ نمیدهند و در درون خود خشم و ناراحتی نسبت به همسر دارند و مداوم گلهمندند که او توجهی به من ندارد.