سر و کله اپیدمی تک فرزندی در خانواده های ما از جایی پیدا شد که گمان کردیم با داشتن فقط یک بچه هم خودمان به عنوان والد سود می کنیم و هم فرزند یکی یک دانه مان مزه زندگی را می فهمد. غافل از اینکه تک فرزندی معایبی دارد که به طور جدی می تواند مزایای آن را تحت تأثیر قرار بدهد.
زمان ما، هر خانواده ای کمِ کم، سه چهار فرزند داشت آن هم اگر به قول معروف با همین سه چهار تا جنسشان جور می شد. صد البته که بزرگ کردن چند تا بچه با فاصله های سنی کم با امکانات آن دوران برای والدین کار آسانی نبود و بعضی ها هم برای رفع و رجوع کردن نیازهایشان مجبور می شدند بچه ها را به دنبال کار و کاسبی بفرستند. تحصیل و دانشگاه آنها هم که بماند. درست در این موقعیت بود که رسانه ها تبلیغ داشتن فرزند کمتر برای زندگی بهتر را جدی تر دنبال کردند و منافع فرزند کمتر داشتن را به صورت دو جانبه یعنی هم برای والدین و هم برای فرزندان ترویج کردند.
با این روند کم کم ذهنیت ها نسبت به فرزند دار شدن تغییر کرد. پدر و مادرها که باسوادتر شده و بیشتر از قبل به درس و مدرسه و آینده بچه هایشان حساس شده بودند کم کم به این نگرش رسیدند که بهتر است به جای تربیت چند بچه قد و نیم قد با آینده ای نیمه موفق، یک بچه کاملاً موفق تربیت کنند و تحویل جامعه بدهند.
از طرف دیگر، آنها فکر می کردند که با داشتن یک بچه می توانند علاوه بر تربیت یک انسان موفق، خودشان هم مجالی برای رشد و پیشرفت هر چه بیشتر پیدا کنند. و این ذهنیت ادامه پیدا کرد تا جایی که امروز علی رغم تبلیغات متضاد با آن زمان، باز هم خانواده های سطح متوسط و بالا ترجیح می دهند همچنان فقط یک فرزند داشته باشند، یک فرزند کاملاً موفق.
تک فرزندی چه مشکلاتی را به دنبال دارد؟
وابستگی شدید والدین به تک فرزند (این وابستگی سبب اضطراب تک فرزند میشود وهمیشه نگران است که اگر صدمهای به او برسد، والدین دچار لطمه روحی شدید خواهند شد)، حساسیت فراون والدین درباره رفتار وگفتار تک فرزند که او را به رفتار و گفتاری نامطلوب میکشد و لوس میشود، مراقبت بیش از حد والدین که استقلال تک فرزند را به خطر میاندازد، وابستگی شدید تک فرزند به والدین که مانع دوست یابی او در ارتباط با همسالان میشود، تأثیر منفی بر رشد تک فرزند به جهت نبودن رقابت بازی یا درگیری با برادر یا خواهر، تسلیمپذیری والدین و عدم مخالفت با تک فرزند که سبب شکنندگی و آسیب پذیری در آینده میشود و نمیتواند ناامیدیها و فشارهای روحی را تحمل کند، برخورد بزرگانه با کودک (این کار سبب میشود جلوی بچگی کردن او گرفته شود)، ارتباط کمتر با همسالان، به جهت نبودن برادر و خواهری در منزل از ایجاد ارتباط با همسالان خجالت میکشد. علاوه بر این تک فرزندی مشکلات دیگری را هم برای کودکان به همراه خواهد داشت که در ادامه به انها اشاره می کنیم:
پشت گرمی کمتر
بچه ها رازها و حرف هایشان را قبل از آنکه به پدر و مادرشان بگویند، با خواهر و برادرانشان در میان می گذارند. همینطور خواهر و برادرها بزرگترین سرمایه حمایتی برای روزهای سخت آینده هستند. بچه ای که تک فرزند است مزه این حمایت را نمی چشد. این نقص در جنبه حمایتی برای والدین هم مطرح است.
پدر و مادری که یک فرزند دارند، در زمان پیری فقط یک نفر را دارند که به آنها سر بزند و از آنها مراقبت کند آن هم به فرض اینکه فرزند آنها در آن زمان خودش سالم باشد و نزدیک آنها زندگی بکند. در حالی که والدینی که چند فرزند دارند در روزگار پیری از چند منبع حمایتی برخوردار می شوند و حتی اگر یکی از آنها به هر دلیلی نتواند به آنها رسیدگی کند، یک یا چند تای دیگر هستند که دستشان را بگیرند و به آنها عشق هدیه بدهند.
شادابی کمتر
بچه هایی که تک فرزند هستند، در مهمانی و پارک و سفر مجبورند با بزرگترها دمخور باشند. در نتیجه نمیتوانند با همسالانشان ارتباط کافی برقرار کنند و این مسئله باعث می شود که افراد کمتری را در زندگی برای شوخی کردن، بازی کردن، و حتی صحبت کردن داشته باشند. همه اینها باعث می شود که بچه های تک فرزند نسبت به بچه هایی که چند فرزندی هستند، احساس تنهایی بیشتر و احساس شادکامی کمتری داشته باشند.
توقعات بالا
علت تک فرزندی بسیاری از خانوادهها تجمیع تمام امکانات رفاهی برای تنها فرزند خانواده است. با وجود اینکه تجمیع امکانات برای یک بچه احتمال موفقیت وی را بسیار بالا میبرد اما به موازات آن ممکن است توقعات والدین از فرزند خود را نیز افزایش بدهد.
همین موضوع باعث خواهد شد تا فرزند برای موفق شدن و انجام کارهای بزرگ زیر فشارهای روحی و روانی له شود.
تنهایی
تنهایی برای یک کودک هم خوب است و هم بد. خوب از این جهت که والدین مجبور نیستند محبت و توجه خود را میان فرزندانشان تقسیم کنند و بد به این دلیل که کودک در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل میشود و ممکن است حسود شود. اما برخی دیگر از این کودکان از آنجایی که کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند و یا دوست و همدمی در منزل ندارند بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمی کنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت احساساتشان نخواهند داشت.
تقویت ارتباط با همسالان
تکفرزندان کسی را ندارند تا با او رقابت، بازی و دعواهای کودکانه کنند و از آنجا که در خانوادهای رشد میکنند که افراد بالغ در آن حضور دارند و کودک دیگری نیست که بتوانند با او ارتباط برقرار کنند غالبا رفتاری را بروز میدهند که یا به شیوه بزرگسالان است یا همواره خود را کودک فرض میکنند و رفتارهای اجتماعی ضعیفی از خود بروز میدهند.
دکتر زهرا غلامی حیدرآبادی، دکترای روانشناسی نیز به والدینی که فقط یک فرزند دارند، بهرهگیری از روشهایی برای تقویت ارتباط فرزندشان با دیگر همسالان توصیه میکند و میگوید: در چنین شرایطی والدین باید به فرزندانشان بیاموزند که با صراحت و اطمینان، هنگام بروز مشکل و اختلاف با همسالانشان روبهرو شوند و همچنین از حمایتهای افراطی خود بکاهند و اجازه دهند کودک، حس رقابت را تجربه کند و فرصتی برای مدیریت و کنترل این حس داشته باشد. اگر روش تربیتی خانواده به گونهای باشد که فرزند خود را وابسته نگه دارد و اجازه انجام امور مختلف را به او ندهند باعث میشود کودک با اعتماد به نفس کمتری به کارهای خود رسیدگی کند و بیشتر متکی به خانواده باشد، اما اگر رفتار خانواده متناسب باشد و در صورت لزوم مسئولیتهایی به فرزند بدهد، باعث میشود وی بتواند از پس کارهای خود بهتر بربیاید.
در مقابل خواستههایش تسلیم نشوید
در بسیاری موارد، والدین تکفرزند، به دلیل حمایت و توجه بیش از حد به فرزندشان، با او مخالفت نمیکنند و همواره تسلیم خواستههای او و مانع از ناراحت شدن وی میشوند؛ این امر باعث میشود او به فردی ضعیف و کم تحمل تبدیل و با روحیه حساس و شکنندهای تربیت شود و در رویارویی با مشکلات از مهارتهای لازم برخوردار نباشد. به همین علت روانشناسان تاکید میکنند اگر والدین اجازه ندهند فرزندشان با احساسات سخت و ناراحتکننده روبهرو شود، آنها قادر نخواهند بود مسئولیت عمل خود را بپذیرند.
والدینی که فقط یک فرزند دارند باید بدانند این که تمام نیازهای فرزندان بلافاصله و در کاملترین شکل مرتفع شود و اینکه آنها هرگز با میزانی از ناکامیهای کوچک روبهرو نشوند، آنها را در محیطی غیرواقعی و خارج از شکل زندگی واقعی پرورش میدهند.
به همین علت دکتر غلامی به خانوادههای تکفرزند هشدار میدهد: خطری که فرزندانتان را تهدید میکند آن است که هنگام بزرگسالی و وقتی که بناچار، از حمایتهای کمتر محیطی بهرهمند میشوند، دچار ناامیدی میشوند و جامعه و محیط بیرونی را برای خود تهدیدکننده و ناکامکننده مییابند که اینها همه ریشه در توجه و حساسیت بیش ازحد شما دارد.