مطلب پیش رو به بررسی ریشهها و عوامل اسراف از دیدگاه قرآن و اهل بیت(ع) می پردازد.
همچنین آثار و تبعات اسراف در زندگی انسان از نگاه اسلام نیز در این مطلب به چشم می خورد.
در بخشهایی ازین مطلب می خوانید:
“…. رفاه بیش از اندازه: غالبا، زمانیکه انسان، به لحاظ مالی، در رفاه کامل باشد و ثروت و اندوختۀ مادیاش، بیشتر از میزان نیازش باشد، به سمت اسراف میرود. خداوند در آیۀ ۱۲ سورۀ یونس در این باره، میفرماید: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»، یعنی: «و چون انسان را سختی و زیان رسد ما را (در همه حال) به پهلو خفته یا نشسته یا ایستاده میخواند، و چون سختی و زیانش را از او برداریم آنچنان میرود که گویی ما را برای (رفع) آسیبی که به وی رسیده نخوانده است! این چنین برای اسرافکاران آنچه که به جا میآورند آراسته شده است.»
آثار اسراف در زندگی از دیدگاه اسلام
اولین و مهمترین اثر منفی اسراف از نگاه اسلام، محرومیت است. این محرومیت میتواند در حوزۀ مسائل اقتصادی و فقر مادی و یا محرومیت از هدایت الهی باشد.
حضرت علی(ع) در وسائلالشیعه میفرمایند: «اقتصاد و میانهروی باعث توانگری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است.» و یا خداوند در آیۀ ۲۵ سورۀ مومنون آورده: «اِنَّ اللّهَ لا یَهدی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّاب»، یعنی: «همانا خداوند، انسان اسرافکار و دروغگو را هدایت نمیکند.»
در تاریخ اسلام، همواره یکی از مهمترین عواملی که در سقوط حکومتها و تمدنها، موثر شناخته شده است، مسالۀ اسراف و تبذیر است؛ چرا که ….”
خداوند اسرافکنندگان را دوست ندارد
نرگس قدیرلی
اسلام، ضمن تشویق انسانها به استفادۀ مشروع و بهرهبرداری شایسته از نعمتهای الهی، بر رعایت اعتدلال، میانهروی، اجتناب از اسراف و تباه نکردن این نعمتها نیز، تاکید کرده است.
واژۀ اسراف در لغت به معنای خروج از حد میانه است و در اصطلاح، مقصود از اسراف، انجام هر عملی است که به نوعی، بیهوده، غیر ضروری و فراتر از حد طبیعی و مورد انتظار است. در ادبیات نیز، عموما واژۀ اسراف را با واژۀ تبذیر مورد استفاده قرار میدهند که اسراف به معنیِ زیادهروی و تبذیر به معنای هدر دادن و بیهودگیست. درنتیجه جغرافیای این مفهوم، تنها محدود به مسائل اقتصادی نمیشود و امور فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، فردی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، اسراف را اینگونه تعریف میکند: «الاسراف هو التعدی عن الاعتدال عن العمل»، «اسراف تعدی و تجاوز از حد اعتدال در عمل و رفتار است.» برای تعیین حد اعتدال، ملاکهای متفاوتی وجود دارند که از میان آنها، میتوان به عرف و عادات جوامع، دستورات دینی و رفتار عقلا، اشاره کرد. باید در نظر داشت که معیار اسراف بر حسب اشخاص از جهت شأن و درجۀ اعتبار آنها، طبقۀ اقتصادی، فقر و غنا، سن و سایر ویژگیهاشان، متفاوت است. برای مثال، ممکن است پوشیدن یک لباس پانصد هزار تومانی برای یک فرد مناسب و شایسته باشد و برای شخصی دیگر خیر و به سبب موقعیت اقتصادی و اجتماعیاش، مورد نکوهش قرار بگیرد.
با نگاهی اجمالی به متون فقهی و دینی در مییابیم که مسالۀ اسراف و نهی آن در نگاه اسلام، بسیار حائز اهمیت است. برای روشنتر شدن موضوع و تعیین علل و ریشههای اسراف از دیدگاه اسلام، لازم است آیات قرآن و احادیث ائمۀ اطهار را مورد بررسی قرار دهیم.
عوامل اسراف از دیدگاه قرآن و اهل بیت
عوامل درونی و بیرونی متعددی در وقوع اسراف، موثرند و در اینجا تنها به بررسی اجمالی چند مورد از این عوامل میپردازیم:
آداب و رسوم و عرف جامعه: زمانی که آداب و سنتهای یک جامعه، به تشریفات و تجملات بیهوده آلوده میشوند و به سوی مصرفگراییِ بیشتر گام بر میدارند، سبک زندگی مردم آن جامعه، خواه ناخواه، بهتبع همین هنجارهای مصرفگرایی، تغییر میکند. آداب و سنتهای بسیاری هستند که به لحاظ ارزشهای دینی مورد پذیرش واقع نمیشوند؛ اما افراد، تحت فشار رسوم موجود در جامعه، بهناچار، به آنها تن میدهند. مثل مهریههای سنگین، میهمانیهای مجلل، سفرهای پرهزینه و… .
جهل و عدم آگاهی: ریشۀ بسیاری از گناهان و خطاها، جهالت و نادانیست و در قرآن نیز، بارها به این موضوع اشاره شده است. برای مثال در آیۀ ۵۴ سوره انعام داریم: «…اَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُم سوءًا بِجَهالَهٍ…»، یعنی: «هرکس از شما به نادانى کار بدى کند…» و در آیۀ ۵۵ سورۀ نمل آمده: «…أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ…»، «شما مردمى جهالت پیشهاید.» در این دو آیه خداوند به منشا گناهی که بندگان مرتکب شدهاند، یعنی جهل و نادانی، اشاره کرده است و در داستان قوم لوط نیز، به طور مستقیم دلیل اسرافگری مردم این قوم را، جهل آنان میداند.
فراموش شدن امر به معروف و نهی از منکر: مردم یک جامعه، نسبت به اعمال یکدیگر مسوول هستند. اگر فردی در جامعه، مرتکب عمل ناپسندی شود، دیگران وظیفه دارند تا او را از تکرار آن عمل نهی کنند، زیرا اگر اعضای جامعه، هرکدام، به حال خود رها شوند، و نسبت به وقوع گناهان و شیوع خطاها، بیتفاوت باشند، درگذر زمان، خیر و نیکی به حاشیه رفته و سیئات و بدیها، گسترش مییابند و در نهایت تمام جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند. اگر افراد جامعه، نسبت به اسراف و تبذیری که در نزدیکی آنها رخ میدهد، عکسالعملی نشان ندهند، این زیادهرویها و اسرافگریها، عادی، شایع و مرسوم خواهند شد. خداوند در باب امر به معروف و نهی از منکر، فرموده است: «…اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنینَ…»، یعنی: «آمران به معروف، نهیکنندگان از منکر و حافظان حدود و مرزهای الهی، (مؤمنان حقیقی اند)؛ و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان.»
بیاعتقادی و ضعف در ایمان: نعمتهای الهی، امانتهایی هستند که در اختیار آدمیان قرار گرفتهاند و انسان باید از این مواهب، در راه خیر و بهروش صحیح بهره ببرد. به عبارت دیگر، نهتنها نباید این نعمتها را تباه کند بلکه باید از آنها برای اصلاح و رشد خود و جامعه استفاده کنند. این نعمتها وسیلهای برای آزمایش هستند تا در جدال دائمی میان هوا و هوس انسان با تقوا و پرهیزگاری او، عیار ایمان و قناعتمندیاش، تعیین شود. انسان با ایمان همواره به یاد خواهد داشت که در آخرت، باید پاسخگوی نحوۀ استفادهاش از مواهب الهی باشد و درنتیجه آنها را به شیوۀ صحیح به کار میبرد.
امام صادق(ع) میفرمایند: «المالُ مالُ اللهِ یَضَعَهُ عِندَالرَجُلِ وَدائِعَ وَ جَوَّزَ لَهُم اَن یأکُلُوا قَصداً وَ یَلبِسُوا قَصداً وَ یَنکِحُوا قَصداً وَ یَرکِبُوا قَصداً» یعنی: «ثروت متعلق به خداست و خداوند متعال به عنوان امانت آن را در اختیار مردم قرار داده است و با رعایت میانهروی برای آنان مجاز شمرده که بخورند، بپوشند، ازدواج کنند و از وسایل نقلیه استفاده کنند.[۱]» ضمنا خداوند در قرآن، فساد، ارتکاب گناه و دوستی با شیطان را، از نشانههای اسرافگران، دانسته است: «وَآت ِ ذالقربی حقه وَالمسکینَ وابنَ السّبیل ِ وَلا تبذر تبذیرا ً»، «انّ المبذرینَ کانوا اخوانَ الشیاطین وَ کانَ الشیطانُ لربّه حقوق کفورا ً» یعنی: «خویشاوندان و درماندگان و در راه ماندگان را ادا کن و هرگز در کارها ریخت و پاش و اسراف مکن»، «همانا اسرافکاران برادران شیاطین هستند و شیطان در برابر پروردگارش ناسپاس بود[۲].»
و یا در جای دیگری، امام حسن عسگرى(ع) به محمد بن حمزه نامهاى نوشتند و او را به ثروت و بىنیازى مژده دادند و به او فرمودند: «بر تو باد میانهروى و پرهیز از اسراف، زیرا اسراف از کارهاى شیطانى است.»
تربیت غلط والدین و تاثیر خانواده بر فرد: تاثیرپذیری فرزندان از اعمال و رفتار والدین، موضوعی انکار نشدنیست. بدون شک اگر کودکی، در خانوادهای مصرفگرا، رشد کند، درک متفاوتی از مسالۀ اسراف خواهد داشت و شاید همیشه با قناعت و پرهیز از تبذیر، بیگانه بماند. حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند: «اِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالارضِ اَلخالِیَه ما اُلقِیَ فِیها مِن شَیءٍ قَبِلَتهُ»، «همانا قلب نوجوان همچون زمین خالی از هر بذریست که هرچه در آن پاشیده شود میپذیرد.»
سپردن امور جامعه به افراد فاقد صلاحیت: خداوند همواره در قرآن (در آیه ۱۵۲ سورۀ انعام و آیات ۵ و ۵۸ سورۀ نسا) تاکید کرده است که امور مالی و غیرمالی را باید به افراد شایسته، صالح و امانتدار سپرد تا از تباهی نعمتها و به طور کلی از ورود خسارت و زیان، پیشگیری شود.
تقلید کورکورانه از دیگران: یکی از آسیبهای موجود در جامعۀ امروز ما، تقلید غیرمعقول و نادرست مردم از یکدیگر و یا از فرهنگ جوامع بیگانه است. در قرآن نیز به این مسالۀ زیانبار، اشاره شده است: «چون به ایشان گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، گویند: نه، ما به همان راهی میرویم که پدرانمان میرفتند. آیا هرچند پدرانشان بیخرد و گمراه بودهاند [باز هم شایسته پیروی هستند]؟[۳]» و یا در جای دیگری میفرماید: «ناتوانان به آنان که گردنکشی میکردند گویند: ما پیرو شما بودیم. آیا اکنون میتوانید به کار ما آیید و اندکی از عذاب خدا را از ما دفع کنید؟[۴]» درواقع مردم با این کار درگیر رقابتی منفی شدهاند و فراموش کردهاند که خداوند، مردم را به رقابت در امور خیر تشویق کرده است[۵] نه در اسراف و مصرف گرایی و تباه کردن مواهب الهی که امری مذموم و مورد نکوهش است.
سرکشی و طغیان: طغیانگری و استکبار، سبب اسراف و از بین بردن امکانات و مواهب فردی و اجتماعی میشود. همانطور که خداوند در آیۀ ۸۳ سورۀ یونس در مورد فرعون میفرماید: «…اِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ»، یعنی: «به درستی که فرعون در روی زمین استکبار ورزید و همانا او از اسراف پیشگان بود.» و یا در آیۀ ۶ و ۷ سوره علق آمده است: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی» و «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی»، یعنی: «حقا که انسان سرکشى مىکند» و «همین که خود را بىنیاز پندارد.»
وسواس: فردی که دچار وسواس است، در فکر یا در عمل، حساسیت بیش از اندازه دارد و درنتیجه از حد اعتدال و میانه خارج میشود. نقل شده است که: روزی، پیامبر(ص) از کنار سعد میگذشتند و او در حال وضو گرفتن بود (و گویا اسراف میکرد)، حضرت فرمودند: «ای سعد! اسراف مکن!» سعد عرض کرد: «ای پیامبر خدا! آیا در وضوء هم اسراف هست؟» حضرت فرمود: «آری، گرچه در کنار نهر باشی.»
رفاه بیش از اندازه: غالبا، زمانیکه انسان، به لحاظ مالی، در رفاه کامل باشد و ثروت و اندوختۀ مادیاش، بیشتر از میزان نیازش باشد، به سمت اسراف میرود. خداوند در آیۀ ۱۲ سورۀ یونس در این باره، میفرماید: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا کَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلی ضُرٍّ مَسَّهُ کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»، یعنی: «و چون انسان را سختی و زیان رسد ما را (در همه حال) به پهلو خفته یا نشسته یا ایستاده میخواند، و چون سختی و زیانش را از او برداریم آنچنان میرود که گویی ما را برای (رفع) آسیبی که به وی رسیده نخوانده است! این چنین برای اسرافکاران آنچه که به جا میآورند آراسته شده است.»
آثار اسراف در زندگی از دیدگاه اسلام
اولین و مهمترین اثر منفی اسراف از نگاه اسلام، محرومیت است. این محرومیت میتواند در حوزۀ مسائل اقتصادی و فقر مادی و یا محرومیت از هدایت الهی باشد.
حضرت علی(ع) در وسائلالشیعه میفرمایند: «اقتصاد و میانهروی باعث توانگری و اسراف و ولخرجی مایه فقر و تنگدستی است.» و یا خداوند در آیۀ ۲۵ سورۀ مومنون آورده: «اِنَّ اللّهَ لا یَهدی مَن هُوَ مُسرِفٌ کَذّاب»، یعنی: «همانا خداوند، انسان اسرافکار و دروغگو را هدایت نمیکند.»
در تاریخ اسلام، همواره یکی از مهمترین عواملی که در سقوط حکومتها و تمدنها، موثر شناخته شده است، مسالۀ اسراف و تبذیر است؛ چرا که اسراف و زیادهروی در بهرهبرداری از نعمتها و امکانات، سبب تباهی آنها و از بین رفتنشان میشود و در نهایت جامعه را فقیر و محروم میسازد. خداوند در آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ سورۀ شعرا درخصوص گروه اسرافکاران میفرماید: «وَلا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ » و «الَّذِینَ یفْسِدُونَ فِی الأرْضِ وَلا یصْلِحُونَ»، یعنی: «و فرمان اسرافکاران را مپذیر» و «اینها که در زمین فساد میکنند و به اصلاح حال مردمان نمیپردازند.» و در جای دیگری دربارۀ اسرافکاران مثالی ذکر کرده و فرموده است: «منطقه آبادی را که امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزیاش بهطور فراوان از هر مکانی فرا میرسید، اما نعمت خدا را کفران کردند و خداوند به سبب اعمالی که انجام میدادند لباس گرسنگی و ترس را در اندامشان پوشانید.»
طبق روایات و آیات متعدد، اسراف، برای آدمی، عذاب دنیوی و اخروی به همراه دارد. اسراف در دین اسلام از گناهان کبیره است. در این خصوص، آیتالله دستغیب در کتاب گناهان کبیره نوشته است: «از گناهانی که بر کبیره بودنش نص رسیده، اسراف و تبذیر است؛ چنانچه در صحیفۀ فضل بن شاذان از حضرت رضا(ع) و همچنین در روایات اعمش از حضرت صادق(ع) ضمن شمار کبائر، اسراف و تبذیر را ذکر فرموده اند[۶].»
مرحوم علامه طباطبایی نیز در اینباره، در کتاب المیزان فرموده: «کسی که همهچیزش از آن خداوند است، اگر او را فراموش کند، در حقیقت از مسیر اعتدال و حق خارج شده و چنین فردی اسرافکار و متجاوز است. لذا خداوند آنان را به عذاب شدید و دردناک دنیوی مبتلا میکند.[۷]» نباید از یاد برد که اسراف، سبب قساوت قلب، ضعف ایمان، فساد، عادت به گناه و فراموش کردن بندگی خداوند میشود. برای مثال پیامبر دربارۀ اسراف در خوردن میفرمایند: «از پرخوری بپرهیزید که اعضای بدن را در اطاعت خداوند تنبل میسازد.[۸]»
از دیگر آثار زیانبار اسراف، درماندگی و پشیمانی است. زمانیکه انسان با اسراف و زیادهروی، سبب تباهی اموال و مواهب زندگی میشود، به حسرت دچار خواهد شد. خداوند در آیۀ ۲۹ سورۀ اسرا میفرماید: «نه هرگز دست خود را در احسان به خلق، محکم بستهدار و نه بسیار باز و گشاده، که هرکدام کنی به نکوهش و حسرت خواهی نشست.» و در جای دیگری حضرت علی(ع) فرموده اند: «من کثر اکله قلّت صحته و ثقلت علی نفسه مؤنته»، یعنی: «هرکه خوراکش زیاد باشد، سلامتیاش کم باشد، بار زندگی بر دوش او سنگین شود[۹].»
بیشک این موارد، انحصاری نیستند و عوامل پدیدآورندۀ اسراف و همچنین آثار منفی و زیانبار آن بر زندگی فردی و اجتماعی بشر، بسیار گستردهتر است و بررسی تمام این موارد و مسائل در اینجا، نمیگنجد. درنهایت، شایسته است که کلام را با آیۀ ۱۴۱ سورۀ انعام به پایان برسانیم: «…ولا تُسرِفوا اِنَّهُ لایُحِبُّ المُسرِفین»، «اسراف نکنید که خداوند، اسرافکنندگان را دوست ندارد.»
[۱] بحارالانوار
[۲] سوره اسرا. آیۀ ۲۶ و ۲۷٫
[۳] سوره بقره. آیۀ ۱۷۰٫
[۴] سوره ابراهیم. آیۀ ۲۱٫
[۵] فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ/ سورۀ بقره. آیۀ ۱۴۸٫
[۶]کتاب گناهان کبیره. آیتالله دستغیب. جلد دوم. صفحۀ ۶۹٫
[۷] المیزان، ج ۱۴، ص ۳۴۱٫
[۸] میزانالحکمه، ج ۱، ص ۲۱۴٫
[۹] الکافی، ج ۲، ص ۵۱۰٫