مدیرانی که هدف آنها فقط پیشرفت همه جانبه شرکت است نسبت به رفع مشکلات تعصب دارند و مشکلات پیش آمده برای کارمندان و مشتریان را مشکلات خود می بینند. اما گاهی این مدیریت در یک مارپیچ نامطلوب می افتد و سازمان تحت مدیریت همچنان در مسیر سقوط قرار می گیرد. حال ببنیم چطور می شود با مدیریت جلوی شکست یک مجموعه را گرفت؟
هر مدیری وظیفه دارد اخلاق مداری خود را تقویت کند. بسیاری اوقات تله هایی وجود دارند که مدیران خوش نیت را خلع سلاح می کنند. با مطالعه ی این تله ها و آگاهی از چگونگی آنها، همه ی ما می توانیم آمادگی خود را حفظ کرده و صداقت خود را در جایگاه مدیریت به بالاترین سطح ممکن برسانیم.
اینجا قلمروی شما نیست
مدیران به آسانی در دنیای خودشان گرفتار می شوند، زیرا سیستم های بسیاری در جریان هستند که همه چیز را به سمت آنها بر می گردانند. این مدیران به جای اینکه به یاد داشته باشند تنها دلیل وجودشان خدمت به دیگران است، با خودشان فکر می کنند: «اینجا قلمروی من است». مدیران صادق نه تنها از پرسش و نقد استقبال می کنند، بلکه اصرار به پرسش و نقد هم دارند.
یک سبد سرزنش ها برای مدیر
شخصی که از گفتن «از اینجا به بعد من مسئول هستم.» اجتناب می کند، اصلا مدیر نیست. برای مدیر بودن باید اعتمادبه نفس کافی در تصمیم گیری های خود و تصمیم گیری های گروه تان داشته باشید، همان تصمیم هایی که اگر شکست بخورند شما باید جواب گوی شان باشید. مدیران بزرگ، بارِ سرزنش ها را به تنهایی به دوش می کشند اما تشویق ها و اعتبارها را با دیگران شریک می شوند.
محل کار یک خیابان دو طرفه است
بسیاری از مدیران تصور می کنند ارتباط برقرارکنندگانِ فوق العاده ای هستند، اما متوجه نیستند که ارتباطِ یک طرفه برقرار می کنند. برخی مدیران به خودشان افتخار می کنند که سهل الوصول هستند و به راحتی می توان به آنها دست یافت، اما در حقیقت نظراتی که افراد مختلف با آنها در میان می گذارند را اصلا گوش نمی کنند. برخی دیگر هیچ بازخوردی ارائه نمی کنند و باعث می شوند افراد سردرگم بمانند که بالاخره کارشان مورد تأیید هست یا نه، قرار است ترفیع بگیرند یا اخراج شوند.
کارمندان ضعیف را اخراج نمی کنند
مدیران گاهی اوقات به این خاطر که دل شان برای یک کارمند می سوزد یا اصلا به این خاطر که می خواهند از درگیری جلوگیری کنند، از گرفتن تصمیم های دشوار طفره می روند. مسلما دلسوزی برای دیگران هیچ ایرادی ندارد، اما مدیران حقیقی می دانند که این کار چه موقعی مناسب نیست و چه زمانی هست. آنها می دانند چه موقع باید فلان شخص را برای شرکت شان و بقیه ی گروه هم که شده، اخراج کنند.
نظارت بر کارهای ریز و درشت ممنوع
اکثر اوقات این اشتباه را از جانب افرادی می بینید که به تازگی موفق شده اند به مراتب بالای مدیریتی دست یابند. آنها هنوز ذهنیت کارمندی شان را به ذهنیت مدیریتی تغییر نداده اند. آنها تشخیص نمی دهند که مفید بودنِ مدیر، معنای متفاوتی دارد. درنتیجه، تا حد جنون مدیریت ذره بینی کرده و جایگاه خود را تنزل می دهند و می خواهند بر تمام کارهای ریز و درشت، خودشان نظارت و مدیریت داشته باشند. یکی از قسمت های مهم اخلاق مداری مدیر، در آزادی دادن به افراد برای انجام کارهای شان است.
– مدیران موفق و ویژگی هایشان
مدیران موفق، با تکیه بر تجربیات خود، مهارتی بی نظیر در روند اخذ تصمیم دارند؛ از تصمیمات بسیار کوچک، مانند لباسی که می خواهند بپوشند، تا تصمیمات بسیار بزرگ مانند گام هایی که در انجام یک پروژه کلان باید برداشته شود. مدیران برجسته می دانند که گرچه نتیجه کار از اهمیت خاصی برخوردار است، اعتقاد و باوری که کارمندان به تصمیمات اخذ شده توسط آنها دارند از بیشترین اهمیت برخوردار است. اینگونه مدیران در طی زمان می آموزند که اگر شخصاً به تصمیم گیری های خود ایمان داشته باشند، این حس اعتماد و باور در دیگران نیز شکل می گیرد.
پایبندی به تعهدات
بیخیالی بیماری است که می تواند سد راه موفقیت مدیران باشد. مدیران موفق آموخته اند که به هیچوجه نباید به تعهدات خود پشت پا بزنند. تجربه به آنها آموخته است که باید برای پایبندی به قول و حرف خود تمامی راه های ممکن را بیازمایند. مدیر موفق کاملا به این موضوع واقف است که پایبندی او به تعهداتش، احترام کارمندان و وفادری آنها به سازمان را به همراه دارد.
فنون ارتباط با کارمند را می دانند
مدیران موفق به عملکرد خود در موقعیت های گوناگون واقفند و به خوبی می دانند چه زمانی باید بیشتر در دسترس کارمندان باشند و ارتباطات خود را با کارمندان چگونه شکل دهند که بیشترین نتیجه مورد نظر را کسب کنند.
هر روز را روز یادگیری می دانند
مدیران موفق می دانند که با تلاش بیشتر، امکان یادگیری و کسب مهارت و دانش افزایش می یابد که به نوبه خود مدیریت عقلانی و منطبق بر دانش و تجربه را امکانپذیر می کند.
تجارب شان را در دسترس می گذارند
هرگز افراد بزرگ و موفق منجمله مدیران موفق به تنهایی به جایگاهی که دارند دست نیافته اند. انتقال دانش و تجارب به کارمندان جوان تر یکی از با ارزش ترین اقداماتی است که مدیران موفق انجام می دهند. مدیران موفق برای کارمندان خود نمونه ای متعالی از چهره واقعی یک کارمند جویای نام و موقعیت های بالاتر هستند.
خودکامگی در کارشان نیست
در علوم مدرن مدیریتی اصل مشورت و بهره گیری از نظرات دیگران به عنوان مهمترین فاکتور موفقیت بشمار می رود. برخی مدیران تصور میکنند “عقل کل” هستند و این باعث نارضایتی های گسترده در بین کارمندان میگردد.
نیازی به شنیدن چاپلوسی ندارند
یک مدیر واقعی هیچ گاه به کارمندان اجازه ایجاد و گسترش فرهنگ چاپلوسی، تملق و «بله قربان گویی» در مورد خود را نمی دهد چون می داند این کار فقط به منظور حفظ و یا ارتقای سمت و مسائل مادی است، نه احترام واقعی، و بیشتر به «تظاهر مصلحتی» شباهت دارد. مدیران قوی اصولاً نیازی به شنیدن چاپلوسی کارمندان خود ندارند مگر اینکه از برخی اختلالات روان پریشی مانند خود بزرگ بینی رنج ببرند.
مساوات را رعایت می کنند
عدم تبعیض اخلاقی بین کارمندان، احترام گذاردن به آنها، تشویق، خودداری از هر نوع توهین و تحقیر، از جمله مشخصات مدیران موفق است. هیچ گاه نباید در ملاء عام فردی را مورد توبیخ قرار داد و به سرعت و بدون در نظر گرفتن واقعیات و تحقیقات کافی حکمی برایش صادر کرد.
اشتباهات را می پذیرند
مدیران با صلاحیت بجای طفره رفتن و بهانه آوردن و توجیه کردنهای بی ارزش همیشه از اشتباهاتشان درس می گیرد و از آنها به عنوان «تجربیات ارزشمند» یاد می کنند. اعتراف به اشتباه و عذر خواهی در ملاء عام از خصوصیات مدیران باشهامت می باشد.
تنش و بحران ها را اصولی مدیریت می کنند
برخی مدیران برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی ها و منحرف کردن اذهان کارمندان و مشتریان از آنچه که واقعاً در حال اتفاق افتادن است، اقدام به ایجاد برخی حاشیه سازی ها می کنند تا به این صورت میزان افت و ضرر مالی شرکت را پنهان نگاه دارند. داشتن صداقت و بیان شجاعانه شکست ها و عزم راسخ برای حل مشکلات و جبران ضرر بدون ایجاد حاشیه و طرح نکردن مسائلی که هیچ ربطی به شرکت ندارد، از خصوصیات یک مدیر حرفه ای است.