تعلیم و تربیت نامناسب ، زمینه ساز بروز ناهنجاری در آینده
حسین ابراهیمی مقدم؛ روانشناس بالینی
انسان در طول زندگی مراحلی را از رشد می پیماید و به تناسب هر مرحله و ویژگی های آن، تربیت خاصی را می طلبد. سال های نخستین عمر، مناسب ترین موقعیت برای تربیت است، زیرا فطرت پاک انسان زمینه مساعدی را برای پذیرش مسائل تربیتی داراست. در این مرحله مسئولیت تربیت و مراقبت های رفتاری، بیش از هرکس برعهده پدر و مادر است. پرورش فطرت ایمانی و اخلاقی، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده، زیرا سادگی و پاکی کودکانه با زمینه فطری که داراست، در سازندگی آینده او نقش حساسی ایفا می کند.
پس از دوران کودکی، نوبت به دوران نوجوانی رسیده که مرحله ای از رشد و بلوغ بوده و با تحولاتی در جسم و روان شخص همراه است. روان شناسان معتقدند که فرد در این دوره دارای سه ویژگی خود مدیری و خودکفائی، توان قضاوت و صاحب اراده می شود. در این دوره از زندگی غرایز و احساسات به اوج رسیده، استعدادها به قلیان در آمده و عقل در آستانه رشد نسبی قرار می گیرد. تضاد میان هیجان های عاطفی، غریزی و شخصیت وی از یک سو و گرایش های عقلی و علمی و مسئولیت های اجتماعی از سوی دیگر، دنیای جدیدی را در مسیر زندگی نوجوان می گشاید.
در ادامه مراحل تعلیم و تربیت به دوره جوانی رسیده که فرد در این دوره صاحب روح استقلال طلبی، تصمیم گیری و کاوشگری شده که به آن خود مدیری گفته می شود. نوجوانی که پای به دوره جوانی گذاشته، قصد دارد از حالت کودکانه و دنباله روی از دیگر افراد در آید، روی پای خود بایستد و به تقلید بسنده نکرده و برای علامت سؤال هایی که در ذهن خود دارد، پاسخی قانع کننده بیابد.
همچنین خطر هیجان های غریزی و سقوط اخلاقی و تأثیرپذیری و خطر انحراف، از ویژگی هایی است که با بلوغ رخ می نمایاند. لذا می توان تربیت این دوره را یکی از دشوارترین و در عین حال ظریف ترین مراحل تربیت دانست. هر فرد اگر در طی این سه دوره از زمینه های مناسب تربیتی برخوردار نشود، بستر مناسبی برای بروز ناهنجاری در وی شکل خواهد گرفت.
از دیدگاه روانشناسی در موضوع تعلیم و تربیت، مبحثی به عنوان طبیعت در مقابل تربیت وجود دارد. در این زمینه این اعتقاد وجود دارد که هر شخص دارای یک سری استعدادهای درونی و ذاتی است که بایستی آن ها را به وسیله عوامل متفاوت تربیتی به ظهور برساند. بر این اساس طبیعت و تربیت بر هم تاثیرگذارند. حال اگر در تعلیم و تربیت، آموزش و یادگیری ضعیفی وجود داشته باشد، طبیعی ایست که استعدادهای فرد به مرحله ظهور نخواهد رسید. به طور مثال هسته درخت خرما را در نظر بگیرید، این هسته توانایی درخت خرما شدن را داراست، حال اگر هسته را در یک فضای مناسب قرار داده و آن را از خاک، آب و کود مناسب بهره مند سازید، تبدیل به درخت خرما شده، اما اگر آن را در محلی قرار دهید که از عوامل کافی برای رشد بهره نبرد، هیچگاه به درخت خرما تبدیل نخواهد شد. بنابراین هر یک از کودکان دارای استعدادهایی بوده که با یکدیگر متفاوت هستند و اگر تعلیم و تربیت مناسب بر این استعدادها اعمال شود، زمینه بروز آن ها فراهم خواهد شد. بر همین اساس آموزش و پرورش استعداهای شخصی بسیار مهم هستند.
در زمینه تربیت و پرورش استعداد باید تفاوت های فردی در نظر گرفته شود و تا جایی که امکان دارد سعی در تقویت سازی فرد به صورت درونی داشته باشیم. چرا که نظام تربیتی در کشور ما بر اساس امر و نهی و تربیت برون زا شکل گرفته است.
فرد در کودکی دلیل انجام برخی از رفتارها را ندانسته و تنها از وی خواسته شده که این کار را انجام دهد یا کار دیگری را انجام ندهد. در کنار خانواده، خود فرد نیز تا جایی که امکان دارد باید به خود تربیتی بپردازد. بدین معنا که کارها را ارزیابی کرده و پس از انجام آن بر اساس عملکرد، خود را تشویق یا مورد شماتت قرار دهد. اینگونه یاد خواهد گرفت که در زندگی چه مواردی را مثبت و چه مواردی را منفی در نظر گیرد.
در درجه بعدی خانواده ها باید بیشتر از نظام های تشویقی بهره برده و سهم کمتری را برای نظام های تنبیهی قائل شوند. چرا که همچنان در برخی موارد، نظام های تنبیهی در مراحل آموزشی اعمال شده، که این امر می تواند تاثیرات منفی را برای سیستم رشد و پرورش فرزندان در پی داشته باشد.
در کنار مسائل تربیتی باید به فرزندان الگوهای مناسب نیز داده شود. این الگوها در یادگیری نقش موثری داشته، چرا که اگر برای فرد الگوی مناسبی تعریف شود، وی تلاش خواهد نمود تا بر اساس آن الگو به نتیجه برسد. اما اگر الگوی مناسبی برای وی تعریف نشده باشد، مسیر درست برای رسیدن به هدف را پیدا نخواهد کرد. بنابراین دادن الگوهای مناسب به فرد بسیار حائز اهمیت است.
حال این سوال پیش می آید که چه قسمت هایی از جامعه در زمینه تعلیم و تربیت نقش مهم تری را دارا هستند؟ در پاسخ باید گفت، نخستین آموزگاران فرزندان، خانواده ها هستند. خانواده ها باید با کارکردهای مناسب خود، به فرزندان خود چگونگی به دست آوردن اعتماد به نفس را آموزش دهند. با یادگیری صحیح مسائل تربیتی، به فرزندان بیاموزند که چگونه با یک جو عاطفی سالم و با آرامش می توان در خود احساسات خوب را به وجود آورد. اگر خانواده ای نتواند شرایط مناسب تربیتی را ایجاد کند، نخواهد توانست به عنوان اولین معلم فرزند، آموزه های مناسبی برای وی داشته باشد.
بنابراین فرزندان آموزش های لازم را برای ورود به دوره های بعدی به دست نیاورده و دچار ناهنجاری در مراحل بعدی خواهند شد. به همین دلیل خانواده از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
دومین آموزگاران فرد، معلمان آموزشی هستند که در دوران اولیه تحصیل با وی مواجه اند. این معلمان می بایست که در امر استعدادیابی خانواده ها را یاری رسانده، چرا که تمام فرزندان ما، دارای استعداد بوده و تنها استعدادهای آن ها متفاوت است.
بر همین اساس باید استعدادها کشف شده و در مسیرهای مناسب قرار گیرد. اگر توانایی قرار دادن فرزندان در مسیر مناسب را داشته باشیم، آن زمان باید امیدوار بود که فرزندان ما در جایگاه مناسب قرار گرفته و می توان با اعمال آموزش های مناسب بر آن ها، آنان را به سمت مسیری انباشته از خیر و برکت سوق داد.
سومین سهم را می توان برای سازمان ها و مسئولان قائل شد. سازمان ها می توانند با الگوگیری مناسب از برخی کشورها زمینه های مناسب تربیتی را در کشور فراهم آورند. البته باید توجه داشت که نمی توان یک الگو را به صورت کامل از کشوری خاص دریافت کرد، چرا که کشورها دارای تفاوت های فرهنگی، مذهبی و جمعیت شناسی بوده، اما می توان تلفیقی از الگوهای مناسب را برگزید. در سال های گذشته الگو برداری های موفقی از کشورهایی مانند فرانسه داشتیم که کاستی های خود را نیز به همراه داشت. شاید بتوان در این زمینه الگو برداری مناسبی از روش هایی که تحت عنوان ژیمناسیوم در آلمان اجرا می شود، داشت.
در این طرح فرزندان برای حضور در مدرسه و سپری کردن کلاس های معمول اجبار ندارند. بلکه در آن مدرسه، ساعت حضور کلی آن ها لحاظ شده و هر فرد می بایست ساعت های زیادی را صرف مواردی کند که علاقه بیشتری در آن دارد و آن موضوعی که علاقه وجود ندارد نیازی به حضور نیز نخواهد داشت. در نتیجه با استفاده از این طرح و از طریق ثبت ساعت ها می توان مشخص نمود که هر دانش آموز در کدام کلاس و در کدام درس زمان بیشتری را صرف کرده و به سبب حضور بیشتر، علاقه بیشتری نیز به این حوزه خواهد داشت.
بنابراین می توان در کنار تعلیم و تربیت با الگو برداری های مناسب، زمینه های پرورش استعدادهای فرزندان را مشخص کرد و به آن ها برای دستیابی به آینده مناسب و حرکت در مسیر رفتارهای هنجارآمیز یاری رساند.