یادداشت/ بررسی توقعات بیجا از ازدواج/ اسب سفید بالدار


در این یادداشت نویسنده به بررسی توقعاتی بی‌جایی که به افزایش سن ازدواج انجامیده است، نگاهی می‌کند و با نثری روان و ملموس آن ها را برمیشمرد.

در بخشهایی ازین مطلب می خوانید:

«در یک پژوهش روان‌شناسانه از افراد خواسته شد ۵ مورد از ویژگی‌های اخلاقی بد و منفی خود را بنویسند. افراد پاسخ‌دهنده زمان زیادی را صرف کردند تا تنها به ۵ مورد از ویژگی‌های منفی خود پی ببرند! نتیجه این تحقیق نشان می‌دهد که ما در همان قدم اول خودآگاهی مانده‌ایم. یعنی در شرایطی که هنوز درباره خودمان به درک واقع‌گرایانه‌ای نرسیده‌ایم، حرص به دست آوردن بی‌نقص‌ترین و کامل‌ترین همسر را داریم و این را حق طبیعی و صد در صد خود می‌دانیم»

«معلوم نیست حوصله و انگیزه تلاش کردن نداریم یا نمی‌دانیم هدفمان از زندگی چیست؟ زندگی مشترک را فرورفتن و غرق شدن در آسایش و رفاه مادی می‌دانیم آن‌هم درصورتی‌که حاضر و آماده به ما تقدیم شود. انتظار تقدیم کردن خانه و ماشین و پول و امکانات از خانواده پسر و تهیه سیر تا پیاز وسایل زندگی از خانواده دختر در کنار برگزاری مراسم مجلل نامزدی و عروسی حکایت از همین نوع تفکر دارد»

 

متن کامل یادداشت:

 

نویسنده: فاطمه خوشنما

 

 

ما در هرلحظه از زندگی مان از آنچه می خواهیم و از آنچه انجام می دهیم و ازآرزوها و خواسته هایمان و حتی از آدم های اطراف خود انتظارات و توقعاتی داریم. این انتظارات می تواند گاهی در دسته توقعات لازم و به جا و منطقی و اصولی قرار بگیرد یا اینکه ممکن است در دسته مقابل این تقسیم بندی باشند. انتظارات ما از ازدواج و حتی پیش تر از آن در وادی انتخاب فرد مناسب برای زندگی مشترک هم از این قاعده مستثنی نیست. گاهی همین توقعات و انتظارات وقتی در دسته دوم تقسیم بندی قرار می گیرند تبدیل به سدی برای ازدواج کردن و حتی خوشبختی افراد می شوند. وقتی نمی دانیم انتظارات ما از کجا نشات گرفته و به کجا وصل شده است و در دایره رابطه ما با خدا چه نقش هایی را به عهده دارند، نه تنها به خوشبختی ما کمکی نمی کنند بلکه موجب رکود و درجا زدن هم می شوند. برای اینکه بدانیم کدام یک از توقعات و انتظارات مان را جدی بگیریم و کدام یک را اصلاح کنیم و از دایره خواسته های خودمان بیرون کنیم تا این مطالبات تبدیل به گامی رو به جلو در راه رشد و پیشرفت ما باشد، در قدم اول باید منشاء انتظارات مان را پیدا کنیم.

 

  1. یک همسر عالی و بی نقص!

در یک پژوهش روان‌شناسانه از افراد خواسته شد ۵ مورد از ویژگی‌های اخلاقی بد و منفی خود را بنویسند. افراد پاسخ‌دهنده زمان زیادی را صرف کردند تا تنها به ۵ مورد از ویژگی‌های منفی خود پی ببرند! نتیجه این تحقیق نشان می‌دهد که ما در همان قدم اول خودآگاهی مانده‌ایم. یعنی در شرایطی که هنوز درباره خودمان به درک واقع‌گرایانه‌ای نرسیده‌ایم، حرص به دست آوردن بی‌نقص‌ترین و کامل‌ترین همسر را داریم و این را حق طبیعی و صد در صد خود می‌دانیم. ظاهراً ازآنچه در اطراف خود می‌بینیم این نتیجه برمی‌آید که ما عاشق ایده‌آل گرایی هستیم. عاشق بی‌عیب و نقص‌ها. عاشق کامل‌ترین‌ها. اما انگار همه این‌ها را فقط برای همسرمان می‌خواهیم. تازه این در حالی است که بدانیم چرا همه این ویژگی‌ها را باهم در یک نفر طلب می‌کنیم. درحالی‌که خودمان حتی به نیمی از آن ایده‌آل دست پیدا نکرده‌ایم. توقعِ یافتن و انتخاب یک همسر عالی و بی‌نقص از آن انتظاراتی است که اتفاقاً می‌تواند مانع ازدواج باشد نه ضامن خوشبختی افراد!

 

 

 

  1. رویای اسب سفید بالدار

 

توقعات ما از تصوراتمان درباره زندگی شکل می‌گیرد. تصورات ما اگر از منابع درست و عاقلانه‌ای تأمین نشده باشد، و یا اینکه بر اساس نیازهای واقعی ما شکل نگرفته باشد منجر به شکل‌گیری انتظارات غیرمنطقی‌ای از زندگی مشترک و فرد موردنظر خواهد شد. برای مثال ما معمولاً نمی‌دانیم خوشبختی چیست و برای رسیدن به آن باید دنبال چه ملاک و معیاری در فرد موردنظر باشیم. معیارهای ما برای خوشبختی، نمونه‌ای از مصادیق واقعی اطرافیانمان هستند که مثلاً سوار فلان ماشین مدل‌بالا هستند یا خانه گران‌قیمتی دارند و یا مدام به سفرهای خارج از کشور می‌روند. اما نمی‌توانیم برای خوشبختی تعریف درستی ارائه بدهیم. تعاریف غیرواقعی و کاذب در قالب مصادیقی که معلوم نیست حتی خودشان به خوشبختی خود اذعان دارند یا نه، نوعی حسرت خوردن است نه صرفاً یافتن قالبی درست برای خوشبختی.

از طرفی آفت اسطوره انگاری در هر دو قشر دختر و پسر درباره همسر خود از همان مسیرهای انحرافی توقعات نابه جاست. معمولاً ما این‌گونه تصور می‌کنیم که قرار است حتماً مرد یا زن آینده ما درنهایت خوبی و مهربانی و عشق و صفا و گذشت و فداکاری و … با ما رفتار کنند. این اسطوره انگاری غیرواقع‌بینانه درباره مردها وزن‌ها، به‌عنوان همسر آینده در ذهن ما تبدیل به توقعات غیرواقعی اما جدی می‌شود که ممکن است در اولین برخورد به فروپاشی احساسات ما منجر شود.

 

 

  1. ساختن را نمی‌دانیم

معلوم نیست حوصله و انگیزه تلاش کردن نداریم یا نمی‌دانیم هدفمان از زندگی چیست؟ زندگی مشترک را فرورفتن و غرق شدن در آسایش و رفاه مادی می‌دانیم آن‌هم درصورتی‌که حاضر و آماده به ما تقدیم شود. انتظار تقدیم کردن خانه و ماشین و پول و امکانات از خانواده پسر و تهیه سیر تا پیاز وسایل زندگی از خانواده دختر در کنار برگزاری مراسم مجلل نامزدی و عروسی حکایت از همین نوع تفکر دارد. ولی مگر هدف ما از ازدواج و کنار هم بودن، کامل شدن و ساختن نیست؟ زن‌وشوهری که برای ساختن زندگی مشترکشان تلاش کردن را فراموش کنند و آن‌قدر در دارایی‌های تقدیمی دو خانواده غرق شوند که انگیزه‌ای برای حرکت روبه‌جلو نداشته باشند چطور ممکن است سازندگی و کامل شدن و کامل ساختن را یاد بگیرند؟ در کدام میدان برای کدام هدف و به کدام سو حرکت کنند؟ چگونه و از رسیدن به کدام هدف لذت ببرند؟ درحالی‌که پدر و مادرهای ما که زندگی خود را درنهایت سادگی شروع کردند از جزییات ساختن زندگی‌شان خاطره‌های لذت بخشی دارند. خاطره ساختن یک‌خانه و تهیه پول برای آجر به آجر آن. خاطره خرید یکدست بشقاب میوه‌خوری گل‌سرخی. خاطره روزی که برای خودشان تلویزیون تهیه کردند. و لذتی که پشت آن خاطره‌هاست. انگار همه زوج‌های جوان امروزی از درک این لذت‌ها محروم‌اند. لذت آجر به آجر ساختن بنای زندگی مشترک.

 

  1. دست از نمایش دادن بر‌نمی‌داریم

هرکجا و در هر شرایطی که معیار و ملاک ما برای ایجاد توقعات، حرف مردم و دیدگاه مردم و اطرافیانمان باشد باید به‌صورت جدی در آن انتظارات و آن رفتارها تجدیدنظر کنیم. اینکه ” مردم چی میگن؟” ” فلانی خرید نمیشه ما نخریم” ” عروسی دخترخاله‌ام اینطور بود مال من نباشه نمیشه” و ازاین‌دست توجیهات که به طرز عجیبی هم پذیرفته‌شده است، منشأ غلطی برای انتظارات و توقعات ماست. بیشتر انتظارات بی‌جا و توقعات کاذب از دسته همین توجهیات است که در غالب موارد توجیه و پشتوانه عقلانی و منطقی‌ای ندارد. بنابراین بهتر است برای آسایش و آرامش روانی و روحی خودمان هم که شده در درجه اول به انتظارات و خواسته‌ها و نیازهای واقعی خودمان درزمینهٔ ازدواج بیندیشیم و منشأ اصلی خواسته‌هایمان را واکاوی کنیم تا برای چشیدن طعم خوشبختی گرفتار بیراهه‌های گیج‌کننده و دست‌وپا گیر این مسیر نشویم.

ضمن اینکه با رعایت این مسائل و عمل کردن مطابق عقل و شرع علاوه بااینکه زندگی ساده اما آرامی را برای خودمان رقم می‌زنیم، از پیروی دیگران از عرف‌های غلط رایج هم جلوگیری می‌کنیم. گاهی این‌گونه می‌شود که یکی از رفتارهای ما می‌تواند پایه و اساس یک عرف غلط و هزینه‌بردار برای دیگران باشد. ما در برابر رفتارهای خودمان مسئولیم.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*