جیوه و آرسنیک سهم کارگران از معدن طلا

جیوه و آرسنیک سهم کارگران از معدن طلا/ حتی یک خانه بهداشت نداریم!

آق‌دره حتی یک خانه بهداشت ندارد؛ برای هر مریضی ساده باید یک ساعت راه را تکاب برویم؛ توی برف و سرما جاده‌ها بسته می‌شود و لنگ می‌مانیم؛ با همان سودی که از طلای زیر پایمان نصیبشان شد، یک درمانگاه یا حتی یک خانه بهداشت در روستا نساختند.

به گزارشایلنا، دو روستای دورافتاده در فاصله‌ی یک ساعته‌ی شهرستان تکاب آذربایجان غربی؛ «شهر» در دوردست سوسو می‌زند اما اینجا از امکانات خبری نیست. مردمِ اینجا محروم‌اند، یکی از روستانشینان که سال‌ها کارگرِ معدن طلا بوده، جمله‌ام را تصحیح می‌کند: «اینجا مردم خیلی خیلی محروم‌اند….». در این منطقه، هوا بوی انفجار می‌دهد و نرخ ابتلا به سرطان در میان کارگران و مردم از متوسط کشور بالاتر است.

در این روستاها، دیوارهای خانه‌های کاهگلی، ترک‌های عمیق دارد…. جیوه و آرسنیک و انفجار سهم مردم است، طلای زیر پا، سهم آن‌هایی‌ست که سرمایه و ارتباطات دارند و در کار برداشت گرانبهاترین فلز جهان هستند.

«آق دره» و «زره‌شوران» دو روستای دورافتاده و محروم، در جغرافیایی که مرزنشینی به معنای محرومیت و عقب‌افتادگی‌ست، بیشترین ثروت را نصیب صاحبان سرمایه می‌کنند؛ بزرگ‌ترین معدن طلای کشور به نام معدن زرشوران تکاب، در روستای زره‌شوران در ۳۵ کیلومتری تکاب قرار دارد و پروانه بهره‌برداری آن به نام ایمیدرو ثبت است، هرچند بهره‌برداری به پیمانکاران مختلف واگذار می‌شود، پیمانکارانی که رابطه‌های قدرتمند و از نزدیک دستی بر آتش قدرت دارند.

کارگران این معدن بیش از دو هفته است که در اعتراض‌اند؛ آن‌ها می‌گویند: همه آنچه از معدن طلا، از بزرگ‌ترین معدن طلای کشور سهم ما می‌شود، یک حقوق خشک و خالی‌ست؛ نه مزایا و پاداش داریم و نه مبلغی به عنوان سختی کار و مضرات آن به حساب‌مان واریز می‌شود.

آن‌ها می‌گویند «عدالت» نیست که ما طلا استخراج کنیم اما زندگی‌مان لنگ چند میلیون حقوق باشد تا آخر ماه گرسنه نمانیم؛ می‌گویند قیمت سکه طلا ۱۶۴ میلیون تومان است، پاسخ بدهند کارفرما چقدر سود می‌کند و حاصل ما از فروش نیروی کارمان در معدن طلا چند است؟

دومین معدن بزرگ طلای کشور نیز در روستای آق‌دره واقع شده است؛ معدن طلای آق دره واقع در ۳۰ کیلومتری شهرستان تکاب، مساحتی بیش از ۴۰ کیلومتر مربع دارد و ذخیره قطعی آن در حدود ۳.۵ میلیون تن گزارش شده است. این معدن که فعالیت خود را در سال ۱۳۷۵ آغاز کرد، به عنوان نخستین معدن طلای ایران شناخته می‌شود.

ده سال قبل

نُه سال و چند ماه پیش در خردادماه ۱۳۹۵، در گزارشی با عنوانِ « هم سرطان می‌گیریم، هم شلاق می‌خوریم» به شرح روزگار سخت کارگران و روستانشینان آق‌دره پرداختم؛ در آن زمان،  پیمانکار اصلی معدن طلای آق‌ دره ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاری‌شان تعدیل کرده بود. در اعتراض به این اقدام کارفرما، تجمع گسترده‌ای توسط کارگران اخراجی صورت گرفت که در نتیجه برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی ماه سال ۹۳ یکی از کارگران که تحت فشار روحی وارده شده قرار داشت در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به خودکشی کرد. در آن زمان دادگاه تکاب با شکایت کارفرما به اتهام ایجاد اغتشاش حدود ۲۶ نفر از کارگران را بازداشت کرد.

همین شکایت کارفرما، باعث شد که حکم جریمه و شلاق برای ۱۷ نفر از همین بازداشتی‌ها در اردیبهشت ۱۳۹۵ اجرایی شود. در آن زمان کارگران گفتند: « شیر گوسفند سرطان زاست، آب آلوده است. دستمان به کاری نمی رود، بیکاریم. کاری نیست که خرج زندگی را از دلش بیرون بیاوریم، نه زمینی مانده برای شخم زدن و نه آب و علوفه‌ای باقی مانده که دامداری کنیم….».

حالا ۹ سال و چند ماه بعد، کارگران بزرگ‌ترین معدن طلا در روستای زرشوران، چند کیلومتری آق‌دره نزدیک دو هفته است دست به اعتصاب زده‌اند؛ وضعیت در آق‌دره هم تغییری نکرده است؛ آن زمان کارفرما علیرغم سود سرشار، به مسئولیت‌های اجتماعی خود عمل نمی‌کرد؛ روستاییان از امکانات یک زندگی شایسته از جمله درمانگاه و مراکز آموزشی مناسب و زندگی بالای خط فقر، محروم بودند، زمین‌ها را به معدن داده بودند اما در عوض رفاه نصیب‌شان نشده بود؛ بعد از گذشت اینهمه سال، اوضاع بهتر نشده: هنوز روستاییان محروم سهمی از طلا و سود سرشار آن ندارند.

و اما امروز….

بعد از نزدیک به ده سال، به بهانه اعتراض کارگران معدن زرشوران، به سراغ کارگران این معدن و معدن آق‌دره رفتم؛ زندگی آن‌ها در این ده سال پسرفت کرده است.

یک کارگر معدن آق‌دره با تاکید بر اینکه نشانی از نام و هویتش در این گزارش نیاید چراکه به گفته او «یک روستایی مرزنشین چندان حقی برای اعتراض و مطالبه‌گری ندارد» در مورد رنج‌های زیستن به عنوان کارگر معدن در آق‌دره می‌گوید:

«هیچ اقدامی برای بهتر شدن وضع زندگیِ مردم روستا نکردند؛ فقط تنها کاری که کردند، حجم انفجار را پایین آوردند؛ الان انفجارها روزانه است و تاثیر تخریب و آلودگی‌اش کمتر است اما وضعیت دامداری و کشاورزی هم‌چنان خراب است. حول و حوش معدن چندان کشاورزی نیست».

توقع مردم آق‌دره از کارفرمای خصوصی معدن طلا چیست؟ چرا مردم همچنان «خیلی محروم‌اند»؟ این کارگر می‌گوید: «این مردم دست‌شان از ابتدایی‌ترین نیازها کوتاه است؛ سرتاسر ایران گازکشی‌ست اما آق‌دره با اینهمه ظرفیت طلا و با وجود اینکه در منطقه کوهستانی و سردسیر است، گاز لوله کشی ندارد. زمین‌های مردم روستا را با ترفندهای مختلف از روستاییان می‌گیرند؛ وانمود می‌کنند کشاورز زمینش را با توافق به معدن واگذار کرده اما فردی که در معدن شاغل است مجبور است زمینش را برای گسترش معدن به کارفرما بدهد وگرنه خیلی راحت تعدیل می‌شود. معدن طلای آق‌دره هر سال در حال گسترش است اما مردم روز به روز فقیرتر می‌شوند….».

او ادامه می‌دهد: «آق‌دره حتی یک خانه بهداشت ندارد؛ برای هر مریضی ساده باید یک ساعت راه را تکاب برویم؛ توی برف و سرما جاده‌ها بسته می‌شود و لنگ می‌مانیم؛ درد کم نیست؛ با همان سودی که از طلای زیر پایمان به جیب زدند، یک درمانگاه یا حتی یک خانه بهداشت در روستا نساختند….»

کارگران معدن امنیت شغلی ندارند. این کارگر آق‌دره در توضیح این مصیبت بزرگ می‌گوید: «هر سال پایان آذر تعدادی کارگر تعدیل می‌شوند و اوایل اردیبهشت برمی‌گردند؛ امسال هم ۱۳۰ کارگر تعدیل شدند، کارفرما می‌گوید شما اضافه بر سازمان هستید و نیازی به کارتان نیست. اینها بیشتر روستایی و بومی هستند. بعضی از این کارگران به معادن دیگر معرفی می‌شوند ولی بیشتر اینها برای چند ماه از سال بیکار می‌مانند. حقوق این کارگران فصلی با حق شیفت چیزی بین ۱۷، ۱۸ میلیون تا ۲۲ میلیون تومان است. ۵۲ نفر از تعدیلی‌ها بومی روستای آق‌دره‌اند؛ بیشتر اینها به زودی در شهرهای دور و نزدیک پخش می‌شوند، دستفروشی می‌کنند، شاگرد مغازه می‌شوند. آق‌دره سه تا روستای علیا و سفلی و وسط دارد؛ در این سه روستا حداقل ۲۲ نفر متقاضی کار در معدن‌اند که هنوز سر کار نرفته‌اند….».

کارگر معدن زرشوران تکاب نیز، روایت مشابهی دارد؛ او شرایط سخت زندگی کارگران در روستای محروم زره‌شوران را توصیف می‌کند، روستایی که به خاطر طلایی که آنجا خوابیده، یکی از ثروتمندترین خاک‌های کشور است:

«معدن آلایندگی بالایی دارد، سرب و آرسنیک و جیوه در فضای باز معدن زیاد است، کارگران معدن هر روز در معرض این مواد آلوده هستند؛ بیماری‌های شغلی هم زیاد است؛ جیوه در خون کارگر باید یک باشد، روی عدد ۶ است؛ کارگران مشکلات پوستی دارند، بدن‌شان پوست می‌اندازد، گاهی هم سرطان پوست می‌گیرند. ما امیدی نداریم به سن بازنشستگی برسیم چون محیط خیلی آلوده است و کار بسیار سخت. یکی از عوارض کار در این معدن این است که ممکن است کارگر عقیم شود».

«اما ما حتی رفاهیات نداریم؛ نه شب یلدا و نه پاداش، هیچی نداریم» این کارگر بعد از بیش از دو هفته اعتصاب این را می‌گوید و بلافاصله ادامه می‌دهد: ما چیز زیاد و عجیب غریبی نمی‌خواهیم، حقوق‌ و رفاهیات قانونی و مطابق قانون می‌خواهیم؛ ما اینجا در معدن زرشوران حدود ۴۰۰ کارگریم که پایان هر ماه فقط یک حقوق خالی داریم و والسلام. امنیت شغلی هم نداریم؛ هر کارگری از حق‌اش دفاع کند، تسویه‌اش را می‌دهند دستش و می‌‌گویند برو…. در حالیکه کارفرمای اصلی با پیمانکار قرارداد سه ساله می‌بندد، پیمانکار با کارگر قرارداد سه ماهه می‌بندند؛ این پیمانکار سومین شرکتی‌ست که آمده بالای کار ولی وضع ما هر روز بدتر از دیروز….

او با مکثی کوتاه ادامه می‌دهد: ما پانزده روز است اعتراض می‌کنیم اما کسی سراغ‌مان نیامده….

اما زندگی در زره‌شوران چطور است؛ معدن چه بر سر روستاییان آورده؛ این کارگر بومی می‌گوید: گاهی شیر گوسفند هم آلوده به آرسنیک است و قابل استفاده نیست؛ بعد از ۱۲ سال فعالیت این معدن، بعضی باغات هم آلوده شده‌اند؛ آب هم گاهی آلوده است.

او اضافه می‌کند: هیچ رسیدگی به مردم نمی‌کنند؛ درمانگاه و خانه بهداشت در زره‌شوران نداریم؛ باید برای دارو درمان تکاب برویم؛ مردم اینجا خیلی محروم‌اند.

بعد نزدیک ده سال از اصلاح و بهبودی زندگی مردم خبری نیست. فقط یک چیز تغییر کرده؛ کارگرها و روستانشین‌ها با این زندگی سخت و تورم سنگین فقیرتر شده‌اند و سرمایه‌داران و بهره‌برداران طلا ثروتمندتر.

یادمان نرود امروز هر سکه طلا ۱۶۴ میلیون تومان است اما کارگران مرزنشین و محرومِ بزرگ‌ترین معدن طلای کشور پانزده روز است در اعتصاب و اعتراض هستند؛ یادمان نرود خواسته آن‌ها فقط و فقط اجرای آیین‌نامه رفاهی کارکنان معدن و کمی بهبود در دستمزدهاست، اما فریاد دادخواهی‌شان به جایی نمی‌رسد. انگار سکوت محض حاکم است، از تکاب تا تهران، کسی صدای این کارگران را نشنیده است….