سرمقاله –

امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد

ماچگونه رنگ باختیم؟ ماچگونه بر هم تاختیم؟ ماچگونه بر فرش ماندیم؟ ماچگونه روح مان از خستگی درهم ریخت؟ ما چگونه و چرا بر هم زخم زدیم؟ انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و همه چیز سر جای خودش است! انگاری این بروکراسی مرگبار ما را تکه‌تکه کرده! انگاری دنیا فقط برای ده تا بیست درصد مردم اش سرمایه و رفاه و گشودگی و عافیت دارد و بقیه قرار است ریزه خوار ته مانده سفره دارانی شوند که از شدت فربهی هر لحظه ممکن است منفجر شوند. قرار بود کوخ نشینان یک موی گندیده شان به صد کاخ نشین بیارزد اما هیچگاه اینگونه نشد. آنان همچنان گرسنه و ژنده پوش و وصله و پینه شده؛ گفتند اینان پابرهنه های انقلابند. بعدترها گفتند قشر آسیب پذیر اما این کوخ نشینان دچار انفجار جمعیت شدند و اینک نه می‌دانند عدالت اجتماعی کیلویی چند است و نه مفهوم یک روز آرامش و آسایش را درک می‌کنند.ما با مردم چه کردیم که اینگونه ملعبه دست کسانی شدند که نه فقر را می‌فهمند و نه بیکاری و نه تورم را. بر آنان منت می‌گذاریم که قرار است در این ماه حداقل به سه دهک کوپن غذایی داده شود. براستی چه کسانی چنین وضع غیرقابل باوری را بر مردم دیکته کردند؟ چه موریانه ای چنین نظم اجتماعی را از درون تخلیه کرد؟ چرا توان مبارزه با فساد را نداریم؟ فروپاشی جامعه تعاریف و شاخصه هایی دارد که قدم به قدم به آن نزدیک می‌شویم. با باورهای دینی و مذهبی مردم آنقدر بازی کردیم که پرچم افتراق را برافراشتیم. از این همه پولپاشی ها چقدر نصیب مردم شد؟ چقدر به یک رقمی شدن تورم نزدیک شدیم؟ چقدر برای مردم رفاه به ارمغان آوردیم؟ چقدر توانستیم کرامت آنان را حفظ کنیم و غرورشان را زیر پا چون ته سیگاری له نکنیم؟این کمترین حقی است که مردم باید بدانند که چه خبر است و چرا بدین شکل رو به نابودی می‌روند؟ دانستن حق همگان است. تکذیب و بیخبری و سرپوش گذاشتن بر واقعیات و پاسخگو نبودن آخرین ضربه را به فروپاشی اجتماعی خواهد نواخت.