استخراج کانسنگ طلای خراسان جنوبی از مرز یک‌میلیون تُن گذشت سهم استان از گنج طلا چقدر است؟

کویر همیشه تشنه است؛ تشنه‌ آب، تشنه‌ نان و حتی تشنه سهمی از طلایی که از دلش بیرون کشیده می‌شود. خراسان جنوبی سال‌هاست با چهره‌ای خشک و آفتاب‌سوخته، گنجی در دل دارد که بوی ثروت می‌دهد؛ طلا؛ فلزی که در مقیاس جهانی نه فقط به‌عنوان زیور، بلکه به‌عنوان پشتوانه قدرت اقتصادی کشورها شناخته می‌شود.
طلا در اقتصاد معاصر، نقشی فراتر از زینت دارد. ارزش پول ملی، ثبات بازار، و حتی امنیت مالی دولت‌ها گاه بر ذخایر طلای آن‌ها استوار است. در کشوری مانند ایران که با تحریم‌ها و نوسان‌های ارزی دست‌وپنجه نرم می‌کند، هر گرم طلای استخراج‌شده نه فقط حاصل تلاش معدن‌کاران، بلکه تکه‌ای از استقلال اقتصادی کشور است. اما پرسش مهم‌تر این است: آیا استانی که این طلا را از دل زمین بیرون می‌کشد، خود از درخشش آن بهره‌ای دارد؟
از هیرد تا شادان
بر اساس اعلام مدیرکل صنعت، معدن و تجارت خراسان جنوبی، از ابتدای سال تاکنون بیش از یک میلیون و ۲۷۴ هزار تن کانسنگ طلا از معادن استان استخراج شده است. این میزان پس از فرآوری، حدود ۴۴۰ کیلوگرم طلای خالص به همراه داشته؛ عددی که اگرچه در ظاهر کوچک به‌نظر می‌رسد، اما در بازار جهانی معادل میلیون‌ها دلار ارزش دارد.
استان خراسان جنوبی اکنون هشت معدن طلا دارد که پنج معدن از این تعداد فعال است: هیرد و شادان در شهرستان‌های نهبندان و خوسف، و گودکان، خونیک و خداآفرید در دیگر نقاط جنوبی استان. ذخیره کانسنگ طلا در این معادن حدود ۶۶ میلیون تن برآورد می‌شود و مساحت پهنه‌های معدنی طلادار، به بیش از ۱۳۶ کیلومتر مربع می‌رسد.
بیشترین استخراج در سال جاری مربوط به دو معدن بزرگ شادان و هیرد بوده است؛ معادنی که حالا نامشان در نقشه اقتصادی کشور جای محکمی پیدا کرده و در چشم سرمایه‌گذاران معدنی برق می‌زند.

اشتغال، اما نه آن‌قدر که باید
در معادن طلای استان ۵۴۸ نفر به‌طور مستقیم مشغول کارند. سه واحد فرآوری طلا نیز در استان فعال است: هیرد در نهبندان، شادان و گودکان در خوسف. هرچند ایجاد این واحدها به‌ظاهر نماد توسعه صنعتی در مناطق مرزی است، اما اشتغال محدود و وابستگی شدید آن‌ها به ماشین‌آلات وارداتی، سبب شده حضورشان در اقتصاد محلی چندان محسوس نباشد.
بخش عمده نیروی انسانی متخصص و تجهیزات استخراج از خارج از استان تأمین می‌شود و سهم مردم بومی از این معادن بیشتر به کارهای خدماتی یا فصلی محدود است. در حالی که در کشورهای معدنی موفق، مثل استرالیا یا شیلی، معادن طلا منشأ توسعه پایدار و شکل‌گیری شهرک‌های صنعتی محلی‌اند، در خراسان جنوبی هنوز فاصله زیادی تا این نقطه وجود دارد.

باطله‌هایی که بیشتر از طلا مانده‌اند
در کنار استخراج طلای خام، عدد دیگری در گزارش رسمی خودنمایی می‌کند:۳ میلیون و ۲۹۵ هزار تن باطله‌برداری در همین مدت. یعنی بیش از دو و نیم برابر حجم کانسنگ طلایی که استخراج شده، سنگ و خاک جابه‌جا شده است. این نسبت بالا نشان می‌دهد هزینه زیست‌محیطی استخراج طلا برای طبیعت کویر بسیار سنگین است.
مناطقی مانند هیرد و شادان با اقلیم شکننده و پوشش گیاهی محدود، تابِ تخریب و آلودگی چندباره ندارند. هر کامیون خاکی که از این دشت‌ها بیرون می‌رود، در واقع بخشی از آینده اکولوژیک منطقه را نیز با خود می‌برد.

سهم استان از طلای خودش؟
حال پرسش اصلی از دل همین عددها بیرون می‌آید: وقتی از معادن خراسان جنوبی سالانه صدها کیلو طلای خالص استخراج می‌شود، سهم این استان از ثروتی که در دلش نهفته است چیست؟
در نگاه اول، پاسخ در اشتغال، مالیات و زیرساخت جاده‌ای خلاصه می‌شود، اما در واقعیت، این سهم بسیار ناچیزتر از ارزش واقعی طلاست. بیشتر درآمد حاصل از استخراج به شرکت‌های سرمایه‌گذار و پیمانکاران خارج از استان می‌رسد، در حالی‌که مردم محلی همچنان با کمبود آب، فقر و نبود زیرساخت‌های پایدار دست‌به‌گریبان‌اند.
زنجیره ارزش طلا در خراسان جنوبی ناقص است؛ از استخراج تا فرآوری و از فرآوری تا تولید محصولات نهایی، حلقه‌ها به هم متصل نشده‌اند. واحدهای طلاسازی و صنایع پایین‌دستی در استان شکل نگرفته، و این یعنی ارزش افزوده واقعی هنوز جایی خارج از مرزهای استان اتفاق می‌افتد.در حالی که می‌شد از کنار هر معدن، شهری کوچک با صنایع وابسته، آموزشگاه‌های مهارتی و کارگاه‌های طلاسازی ایجاد کرد، هنوز طلای خراسان جنوبی تنها در قالب شمش از استان خارج می‌شود و بازتابش در زندگی مردم محلی کمرنگ است.

طلای واقعی
طلا همیشه نماد ثروت است، اما شاید طلای واقعی برای خراسان جنوبی، توان بازآفرینی و برنامه‌ریزی عادلانه باشد؛ اینکه استانی که گنجی به این بزرگی در دل دارد، سهم خود را نه از خاک، که از آینده‌اش بگیرد.
چند سالی است که خراسان جنوبی گران‌ترین دارایی‌اش را بی‌صدا واگذار می‌کند؛ طلایی که نامش در آمارها می‌درخشد، اما سایه‌اش بر سفره مردم نیفتاده است. جاده‌هایی که کامیون‌های حامل خاک طلا از آن عبور می‌کنند، همان مسیرهایی‌اند که روستاهایشان هنوز به آب، اینترنت یا حتی امید مجهز نشده‌اند.
شاید طلا تنها در سنگ‌ها نباشد؛ شاید طلا همان امیدِ ماندن باشد، همان نیرویی که می‌تواند جوانان را از مهاجرت بازدارد، یا زنان روستا را از صف‌های یارانه بی‌پایان برهاند.اما تا زمانی که طلای خراسان جنوبی تنها در ترازنامه‌ها می‌درخشد و نه در کیفیت زندگی مردمش، این گنج همچنان در نیمه‌راه مانده است.طلای واقعی شاید نه در گرم و قیراط، که در نگاه کودکی باشد که بتواند در همان روستا درس بخواند، کار کند و در خاک خودش بماند.طلایی که از دل زمین بیرون می‌آید، اگر نتواند دلِ زمین را آباد کند، چه ارزشی دارد جز وزن فلزش؟
کویر با همه سختی‌اش، سخاوتمند است. هر چه دارد می‌دهد، بی‌هیاهو.اما شاید این‌بار نوبت ماست که به‌جای برداشت از دلش، چیزی در آن بکاریم؛ برنامه‌ای، اندیشه‌ای، آینده‌ای.تا روزی که وقتی نام طلا می‌آید، مردم خراسان جنوبی به جای حسرت، لبخند بزنند.اگر قرار است هر سال هزاران تن سنگ از دل زمین بیرون بیاید، شاید وقت آن رسیده بپرسیم: این طلا، از آنِ کیست؟
و آیا روزی می‌رسد که در چهره مردم کویر، بازتاب همان نوری را ببینیم که از دل زمینشان بیرون کشیده می‌شود؟