تاریخ ورزش بیرجند مدفون در پارکینگ!

«میانه مهرماه است. در حالی که خورشید به وسط آسمان رسیده است، فرصتی پیش آمده تا سری به پارک تازه افتتاح شده شهرداری بیرجند بزنی. پارکی که قسمتی از آن باسابقه ای حدود یک قرن، با نام باغ ملی وجود داشته و حالا بخشی از زمین های سابق پادگان هم به آن افزوده شده است. اقدامی که البته در جای خود ارزشمند بوده و در جهت افزایش فضای تفریحی شهر، نشاط اجتماعی را هم می تواند به دنبال داشته باشد. پارکی که مسئولان ذی ربط آن را «بزرگ ترین پارک شرق کشور» معرفی می کنند.
از درب ورودی خیابان ارتش که وارد می شوی با بخشی از مجموعه روبرو می شوی که گویی هنوز بعد از افتتاح کارهای باقی مانده ای دارد و دور تا دور آن را پرده کشیده اند، در ادامه که پیش می روی، چند نفری زیر سایه درخت بر روی چمن ها نشسته اند. یکی از نیروهای مستقر در پارک در این خصوص به آن ها تذکر می دهد. هنوز تا اذان ظهر، زمان باقی مانده ولی عده ای که به نظر مسافر می رسند، در سایه دیوار های مسجد نشسته اند. چشم چرخانده و به گرداگرد پارک نگاهی می اندازی. ضلع شرقی به محدوده تجاری خیابان شهید صیاد شیرازی، ضلع دیگر به ساختمان شهرداری و خیابان ارتش، یک ضلع به، خیابان، ساختمان دانشکده هنر(دبیرستان شوکتیه پیشین) و همچنین قدیمی‌ترین سالن ورزشی بیرجند، یعنی شهید کوشه‌ای متصل می شود.

جعفر «شیپور چی» در میدان اجتماعات
در حالی که با نگاه دور تا دور پارک جدید را به تماشا نشسته ای با یادآوری اسناد و همچنین خاطرات قدیمی‌ترها، به سرگذشت این محل از ابتدا تا کنون می اندیشی.
چشم ها را می بندی و فضای ۹۰ و اندی سال پیش را تصور می کنی، زمانی که هیچ خیابان و میدانی در بیرجند نبود و عمده مراسم و جشن های مهم دولتی و عمومی در این محدوده انجام می شد. آن زمان که در نبود این همه سرگرمی های امروزی و تفریحگاه های مناسب در بیرجند، در مراسم جشن های ملی و عمومی، هنگ سوار مستفر در بیرجند اقدام به اجرای برنامه های نمایشی در این محل می کرد. موردی که با نامگذاری فعلی بخشی از آن به عنوان «میدان اجتماعات» می تواند تناسب داشته باشد. نمایش هایی که با حضور و استقبال انبوه مردم مشتاق بیرجند انجام می شد. به یاد سخنان یکی از ناظران آن جشن ها می افتم که می گفت: «در دهه ۱۳۱۰ شمسی شخصی به نام «جعفر شیپور چی» بود که در این مراسم، سوار بر اسب شیپور می زد و ایجاد هماهنگی برنامه ها را بر عهده داشت. ما شاگرد مدرسه بودیم. اسب های هنگ ۱۰۰۰ رأس بود، آن ها با سواران رژه می رفتند. جعفر که شیپور می زد، برخی در حال حرکت با اسب، یک سری حرکت هایی را انجام می دادند برای مثال در اصطلاح «قیچک» می زدند یعنی با یک حرکت رویشان از آن طرف می شد و باز دوباره. یا این که سوار کار، در حال تاخت با یک حرکت پایش را به زمین می زد و باز با یک پرش دوباره به روی اسب بر می گشت و حرکاتی از این دست که البته با شیپور «جعفر» هماهنگ و اجرا می شد و انبوه مردم هم تماشا و تفریح می کردند..»(مصاحبه با آقای قنادان متولد ۱۳۰۳ بیرجند)

شهردای، باغ ملی، دادگاه و سینما
گزارش یک خبرنگار غیر بومی از این محل در سال ۱۳۴۰ که به استفاده های گوناگون از باغ ملی اشاره دارد: «…باغ ملی بیرجند در کنار خیابان حکیم نزاری که نشیب و فراز فراوان دارد قرار گرفته است…یکی از اهالی می گفت این باغ ملی از صبح تا ظهر شهرداری بیرجند است و بعد از ظهر، دادگاه کیفر گرانفروشان و شب هم به عنوان سینما از سالن آن استفاده می شود…» اما حالا تو برای دیدن ضلع غربی پارک بی قراری، جایی که تاریخ ورزش بیرجند را در دل خود دارد. زمین فوتبالی که چندین دهه مهم ترین فضای تمرین فوتبال بود و در بین فوتبالیست ها، بعد ها معروف به زمین «هنگ کهنه» شد و مجاورت آن با دبیرستان شوکتیه سبب شده بود تا یک در از سمت مدرسه به روی آن باز شود. مسأله ای که البته گاه مورد اختلاف بین فوتبالیست های بی مکان آن روزگار از یک سو و مسئولان هنگ و بعد پادگان از سوی دیگر شده بود.

زمین هنگ، سال ۱۳۱۸
سرهنگ تاج بخش کفیل فرماندهی هنگ ۱۵ سوار بیرجند در فروردین سال ۱۳۱۸ خطاب به «ناصح» رئیس اداره فرهنگ و اوقاف مکران (در آن زمان آموزش و پرورش منطقه قاینات و سیستان مستقل از خراسان با عنوان مکران، به مرکزیت بیرجند اداره می شد) چنین می نویسد: «نظر به این که میدان مقابل هنگ جبهه تعلیمات سربازان مورد لزوم (است) و علاوه افسران با اسب و اتومبیل در محل مذکور ایاب و ذهاب می نمایند علیهذا قدغن فرمایند دانش آموزانی که برای فوتبال در این میدان حاضر می شوند از میدان سابق فوتبال یا محل دیگر استفاده نمایند.»

اولین باشگاه های ورزشی بیرجند
البته در ادامه و با وجود این اختلاف نظر ها، و بر اساس اسناد موجود، تعامل بین ورزشکارن، اداره فرهنگ و مسئولان هنگ و پادگان در مورد این مکان برقرار بود و استفاده از آن ادامه داشت. حتی در دهه ۲۰ یکی از اولین باشگاه های فعال ورزشی بیرجند در این جا تأسیس و اتاق هایی هم علاوه بر زمین ورزشی از جانب مسئولان پادگان به طور موقت در اختیار آنان قرار گرفت. بعد از آن هر چند در دهه ۱۳۴۰ استفاده دانش آموزان و ورزشکاران از این مکان ممنوع شد ولی در داخل پادگان همچنان این محل مورد استفاده ورزشی قرار می گرفت. زمین فوتبال چمن شد که البته در مواقع لزوم مورد استفاده ورزشکاران بیرجندی هم قرار می گرفت و برخی مسابقات مهم فوتبال در داخل آن انجام می‌شد. در مجاورت دیوار غربی یک میدان تنیس احداث شد، تخته های بسکتبال، استخر روباز شنا و البته باشگاه باستانی «سرباز»(بعد از انقلاب شهید جمادی) که موجب احیای ورزش باستانی در بیرجند شد و علاوه بر آن وسایل بدنسازی و وزنه برداری هم در آن تعبیه شد و… .

آری این چنین بود پیشکسوت!
اما حالا وقتی به آن محدوده می نگری، از هیچکدام آن یادگارهای ورزشی اثری باقی نمانده و بر ویرانه آن ها، آسفالت یک دست و سیاه رنگ پارکینگ خودرو خودنمایی می کند. ناخود آگاه به یاد آن سخنرانی زنده یاد دکتر شریعتی معروف به «آری این چنین بود برادر» می افتی که در اشاره به سفرش به مصر و بازدید از اهرام مصر ایراد کرده بود و بعد کتابی هم از آن تهیه شد. زمانی که راهنما از او می خواهد برای شنیدن توضیحات مربوط به اهرام همراه شود، ولی او اصرار به شنیدن راز دخمه های کنار اهرام، دارد، و زمانی که می شنود این دخمه ها محلی دفن ده ها هزار برده ای بوده که در هنگام ساخت آن بنا کشته شده و یا در زیر سنگ ها جان داده اند، از ادامه بازدید صرف نظر کرده و بر سر آن دخمه ها شروع به گفتگو و درد دل با آن بردگان می کند.

آخر چرا؟!
حالا تو با دیدن این پارکینگ، آسفالت، خودرو ها و یاد آوری آن همه مرارت هایی که برای روشن ماندن چراغ ورزش این شهر در طول نزدیک به یک قرن در این محل کشیده شده است، حسی مشابه به تو دست می دهد. اما نمی دانی با که باید درد دل کنی؟ بر سر که باید فریاد بر آوری؟ همچنان که به دیواره های سالن قدیمی شهید کوشه ای این تنها باقی مانده فضا های ورزشی این محدوده می نگری این پرسش برایت پیش می آید که آیا مسئولان مربوط از این سوابق اطلاع نداشتند؟ یا این که موضوع برایشان اهمیتی نداشت و این پرسش که چرا در این شهر هر جای جدیدی که می خواهد اضافه شود باید یک مکان ورزشی قربانی شود. مانند زمین نوستالژیک فوتبال«آرگینی»، جایی که سبب بروز استعداد های فراوانی در فوتبال بیرجند شد و بعد با تصمیم مسئولان وقت به فرهنگ‌سرا تبدیل شد. و در ادامه حتی به بخش شمالی آن هم که با حضور مسئولان، به عنوان زمین فوتبال ساحلی افتتاح شد(اواسط دهه ۹۰) رحم نکردند و چندی بعد دروازه های نصب شده جمع شده و طرحی دیگر به اجرا در آمد و حالا هم در این جا و بر روی این آسفالت های سیاه رنگ، هیچ نشانه ای از تاریخ حدود ۱۰۰ ساله ورزشی آن به چشمت نمی خورد. که البته در این میان، کوتاهی های متولیان ورزش و در مواردی(مانند زمین آرگینی) آموزش و پرورش، قابل اغماض نیست.

احداث موزه ورزش به جبران کوتاهی ها
با خود می اندیشی کاش شهرداری با کمک متولیان ورزش، به جبران این کوتاهی ها، لااقل در بخشی از این مکان اقدام به تأسیس محلی مرتبط با ورزش مانند موزه ورزش بیرجند کند تا شاید اندکی از این زخم ها التیام یابد.که اگر اراده و خواستی با شد، کار چندان سختی نیست. در میانه این افکار صدای بوق خودرویی که می خواهد از پارکینگ بیرون بیاید و راهش را سد کرده ای، تو را به خود می آورد. و این یعنی این که باید کنار بروی!