امروز خراسان جنوبی _ محمد راعیفرد
کشور ما چون معدن ژرف و عمیقی است که محصول آن دست نخوردگی و فریزشدن انواع و اقسام واقعیتهای فراموش شده است. سهم یکان یکان ما از یک زندگی معمولی و عرفی چقدراست؟ آیا بیدغدعه بودن و احساس آرامش و آسایش داشتن خواسته نامعقول و ناشدنی است؟ آیا در آرزوی جامعهای همگن که بداند برای فردایش میتواند برنامهریزی کند، گناهی نابخشودنی است؟ آیا کلمه کاربردی قانون و قانونمداری یک خواست عبث و بیهوده است؟ ما آنقدر شدنهایی را تبدیل به ناشدنها کرده ایم که تبدیل به یک باور عمومی گشته است. فاصله بین مردم و برخی مسئولان به دلیل ناکارآمدی مدیران ریز و درشت روز به روز درحال افزایش است. فرهنگ عامه به دلیل غرق شدن در گرداب منافع شخصی و گروهی به مرحله خطرناکی رسیده که هرکس سعی میکند کلاه خودش را بچسبد. واماندگی بسیاری از مردم در تمشیت زندگی روزمره شان آنچنان اظهر من الشمس است که شاید دیگر نتوان برای آنان کاری کرد. تا واقعیتهای موجود در جامعه را از زیر بهمن بزرگی بنام فراموشی را قبول نکنیم همچنان باید به دور خودمان بچرخیم و در جا بزنیم. عدم توسعه یافتگی و فرار سرمایههای اقتصادی و فکری درد بزرگی است که در تلنباری از ناشدنیها دیده نشده و نمیشود. فزونی فقر و تورم؛ تولید داخلی را به مرز سقوط کشانده است. انکار این واقعیات به مفهوم انکار زندگی مردمی است که ۶۰ میلیون شان باید به کالابرگ الکترونیکی مجهز شوند و این درد بزرگ نه قابل هضم است و نه قابل دفاع. داشتن سیل بزرگی از مردم که تبدیل به گنجشک روزیان شده اند هر برنامهای را ابتر باقی خواهد گذاشت. عادت به فرار رو به جلو و کی بود؟ کی بود؟ من نبودمهای مدیریتهای جامعه را دچار از هم گسیختگی خطرناکی کرده است. هیچ راهی به جز تغییرات ساختاری در امر اقتصاد و فرهنگ و …. باقی نمانده است. برخی مدیرانی که دیگر فرتوت شده اند اما هنوز حضور دارند تقریباً تمامی پلهای پشت سرشان را خراب کردهاند.
بازدیدها: ۳۲