یادداشت – روح ورزش در جهان سوم

امروز خراسان جنوبی_محمدراعی فرد
جهان امروز متناسب رشد فرهنگی واجتماعی خویش به مقوله هایی نظیر ورزش و سایر حواشی آن، رفتارهای متفاوتی دارد. در جوامع مترقی و دموکراتیک با ساختارهای قانونی و نهادهای پیشرفته و مدرن، ورزش به منزله نیازی برای تقویت جسم و روح و روان و راهکاری برای تبیین علمی معنی سلامت و سعادت نگریسته می شود. اما در جوامع عقب مانده و به اصطلاح سیاسیون جهان سومی، ورزش فراتر از تقویت جسم و جان و تن به کار می رود و ابتدا این کیش شخصیتی ورزشکار است که قهرمانی و کاریزمایش را در میادین ورزشی مشخص می کند. رفتارهای مردم پسند و جوانمردی های روزمره در معاشرت های اجتماعی و اخیراً سیاسی، مقوله ورزش را به سرنوشت اجتماعی و سیاسی ورزشکار و جامعه سنجاق کرده است. مرحوم غلامرضا تختی را رفتارهای جوانمردانه و مروت و معرفت های عرصه اجتماعی بر تخت محبوبیت تاریخی نشانده است و گرنه مدال آوران هم‌دوره هایش بسیار زیاد بودند. از امریکای لاتین و جنوبی تا خاورمیانه و ایران که در عرف سیاسی به جهان سوم تلقی می‌شوند؛ ورزش و علی‌الخصوص فوتبال با روح و روان و تاریخ و فرهنگ و اقتصاد و سیاست و تا حد عقدنامه‌های ازدواج، گره خورده و اقبال مردمی یک فوتبالیست از کیش تاریخی مردان بزرگی مانند ابن‌سینا و فارابی هم بیشتر است و این تصادفی نیست چون جامعه در یک روند تکامل علمی رشد نکرده بلکه کاریزمای ورزشکاران و ورزش دوستان در وسط میدان خواسته‌های تاریخی آنان، در دسترس و پا به پای آنان در حرکت می باشد و قهرمانان و پهلوانان و اسطوره‌های ورزشی تا حدی نماد آرزوهای تاریخی و ذاتی و درونی آنان می باشند که برای خویش و جامعه خویش آرزو کرده و می‌کنند. معدل تحصیلات ورزشکاران و علی‌الخصوص فوتبالیست‌ها از سطح معدل متوسط جامعه، پایین تر می باشد. ولی میزان استقبال عمومی از آنان بسیار بیشتر از استاد دانشگاه و فیلسوفی مانند دکتر بشیریه و دکتر حاتم قادری و … می‌باشد. امثال روان‌شاد ناصر حجازی و یا اینک علی دایی و… در صدر اقبال عمومی ورزش دوستان قرار دارند، چون اساتید و اندیشمندان دانشگاهی راه سیاست را به راه فهم فلسفی و علمی برده و راهکار گشودند اما کاریزمای ورزشکاران توپ و میدان توپ را به میان مردم برده و با درد و دم و اشک و آه آنان، همدم شده و پهلوانی را با قهرمانی عجین و دوجین دوجین دل ها را همراه خویش کرده‌اند. فرانس بکن بائر قیصر فوتبال آلمان فدرال به تاریخ پیوست اما پله و مارادونا و لیونل مسی مطالبات و خواسته های تاریخی این قاره را که زمانی از میدان های جنگ پارتیزانی بولیوی و کلمبیا و آرژانتین و آرزوهای ارنستو چه‌گوارا و پارتیزان های این قاره به پارتیشن های مصور امثال مسی و مارادونا سنجاق کرده‌اند و این استعداد و جذابیت روانی فوتبال می باشد که به راحتی در یک همانی و همپوشانی مبارزاتی، میدان جنگ پارتیزانی به میدان فوتبال قهرمانی مبدل شد و مگر شادی میلیونی مردم آرژانتین و امریکای لاتین کمتر از شادی شکست آلمان نازی در جنگ دوم جهانی می باشد؟ ورزش و علی‌الخصوص فوتبال با حیات اجتماعی و سیاسی این جوامع عجین شده و جابه جایی یک فوتبالیست در یک باشگاهی از ممنوع التدریس شدن استادی در دانشگاهی، حساسیت بیشتری برمی‌انگیزد. وقتی در رشد و تکامل فرهنگی و سیاسی و تاریخی ملت ها و کشورها، جراحی های حکومتی زده شود و سیاست حکمرانی علمی به سوی کژراهه کشانده شود آنگاه خیل استادیوم ها، میدان‌دار و این جوانه امید می‌باشد که علی دایی کاریزما و تحصیلات را توأمان دارد.