معادن زغالسنگ شرق کشور نه ایمن هستند نه اقتصادی!
بسیاری از مسئولان حوزه ایمنی کشور در وزارت کار و وزارت صمت قول پیگیری و پیشگیری از این حوادث را پس از مرگ شش کارگر معدن طزره را داده بودند. اما مرگ بیش از ۵۰ نفر از کارگران این معدن در طبس، نشان داد اتفاق خاصی از نظر فنی رخ نداده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، وقوع حادثه انفجار معدن زغالسنگ معدنجوی طبس دوباره نشان داد که مشکلات ایمنی استخراج زغالسنگ در شرق کشور همچنان پابرجاست. دقیقا سال گذشته نیز حادثه معدن زغالسنگ طزره در شرق استان سمنان در شهریورماه به همین علت (نشت گاز کشنده و اشتعال زای متان) رخ داد و بسیاری از مسئولان حوزه ایمنی کشور در وزارت کار و وزارت صمت قول پیگیری و پیشگیری از این حوادث را پس از مرگ شش کارگر معدن طزره را داده بودند. اما مرگ بیش از ۵۰ نفر از کارگران این معدن در طبس، نشان داد اتفاق خاصی از نظر فنی رخ نداده است.
معادنی که بیشتر عملیات فنی آن توسط پیمانکاران بخش خصوصی انجام میشود، عمدتاً در سالهای اخیر با مشکلاتی مواجه شده که نشان میدهد ایمنی برای بخش خصوصی در اولویت چندم پس از سود و افزایش تولید مطرح است.
در سال گذشته نیز کارشناسان فنی گزارشاتی مبنی بر نشت گاز متان در معادن زغالسنگ منتشر کرده بودند. در حوادث معادن یورت و طزره، مسئله گازسنجی و پیش بینی انفجار و نشت گاز متان و مونواکسید کربن مطرح شد. اما با تکرار این حادثه در معدنجوی طبس، این مسئله بیش از پیش مطرح شد که چرا نظارتها و بازرسیها و حضور نفرات ایمنی با ابزارهای کنونی و تغییراتی مورد ادعا نتیجه نداده است؟
برخی در این شرایط با اشاره به ذخایر بالای گاز متان در منطقه کویر شمالی ایران (دشت کویر) استحصال و استخراج زغالسنگ از این مناطق را تا قبل از استخراج گسترده منابع غنی متان این حوزه نادرست میدانند. در مقابل برخی دیگر از کارشناسان اقتصادی مشکلات ایمنی و استخراجی معادن را به بخش خصوصی ناکارآمد نسبت میهند و در مقابل بخشی از هواداران پیمانکاران و بخش خصوصی، مشکل را به تحریمها، عدم سرمایهگذاری خارجی و ورود فناوری نسبت میدهند.
آنچه روشن است، این واقعیت درباره منطقه دشت کویر ایران از شرق سمنان تا کل خراسان جنوبی و شمال شرق استان اصفهان است: این منطقه زغالسنگخیز و معدنخیز کشور مزاحمی به اسم منابع خطرناک متان دارد؛ گازی خطرناک که خود یکی از پرکاربردترین منابع زیرزمینی کشور محسوب میشود و در تامین سوخت CNG، سوخت موشک و ریز پرندهها و پهپادها، مصارف صنعتی مهم و حتی پتروشیمی کاربرد دارد.
این منبع غنی قبلا توسط وزارت نفت و هستههای پژوهشی آن مورد شناسایی قرار گرفته و طبس را یکی از ذخایر کانونی آن معرفی کردهاند. زیبا زمانی (مسئول گروه پژوهشی طرح زمینشناسی نفت وابسته به پژوهشگاه نفت ایران) در آذرماه سال ۱۳۹۹ اعلام کرده بود که پژوهشهای این کارگروه درباره وجود منابع غنی متان در طبس به پایان رسیده و نتایج این پژوهش که بطور علنی منتشر شد، نشان میدهد که تنها با بررسی ۲۰ درصد مناطق طبس و حوالی معدن پرورده و دیگر معادن با همکاری دانشگاه آخن آلمان، منابع غنی گاز متان و دیگر گازهای هیدروکربنی در این منطقه وجود دارد.
بسیاری استخراج این حجم از گاز را نیازمند سرمایهگذاری میدانند و استخراج از دیگر معادن را تا قبل از تعیین تکلیف موضوع گاز این مناطق، امری ذاتاً خطرناک میخوانند. اما چه این اتفاقات و چه ملاحظات ایمنی از سوی مدیران این بار رعایت شود، هیچکدام جان کارگران معدن طبس که تعداد آنها بنابر گزارش منابع کارگری به ۵۴ نفر رسیده، باز نخواهد گرداند!
در این شرایط سوال دیگری که مطرح است، این پرسش اساسی است که آیا با شرایط فعلی کار معدنی در ایران، آیا استخراج زغالسنگ از این مناطق پس از این تعداد از حوادث منطقی است؟
جزئیات جدید؛ همه در جستجوی یافتن مقصر…
با گذشت یک روز از این رویداد مرگبار، جزئیات جدیدی از حادثه توسط فعالان کارگری مناطق گزارش شده است. ابراهیم رحیمیان (دبیر اجرایی خانه کارگر طبس) که در صحنه حادثه خود را رسانده و در حین حضور در معدن با ایلنا تماس گرفت، اظهار کرد: متأسفانه، اطلاعات جدیدی در این مورد وجود ندارد، اما بر اساس آخرین اخبار، تعداد متوفیان به ۳۴ نفر رسیده است. همچنین، ۱۷ نفر از زخمیها درحال مداوا بوده و به مراکز درمانی هدایت شدند و ۲۰ نفر دیگر همچنان در وضعیت محبوس به سر برده و هنوز خارج نشدهاند. به این ترتیب اگر هیچ فرد محبوسی زنده بیرون نیاید، این حادثه ۵۴ کشته به همراه داشته است.
وی افزود: آخرین گزارشها حاکی از آن است که نشت گاز متان، که ناشی از عدم سنجش گاز بوده است، منجر به انفجار مجدد شده است. این حادثه احتمالاً در سینهکار جلوی معدن رخ داده که ترکیب گاز متان و مونوکسید کربن، بهصورت ناگهانی و در اثر یک حادثه دفعی فوراً نشت کرده سبب مسمومیت و مرگ کارگران پس از مسمومیت با انفجار شده است.
رحیمیان در پایان توضیح میدهد: حادثه به نحوی نبوده فقدان بازرسی و گازسنجی را تایید کند. اتفاقا برعکس در همان شیفت کاری مثل همیشه گازسنجی شده بوده و اولین کارگری که به شهادت رسیده، مسئول ایمنی فنی همان قسمت بوده است. مسئله این است که حادثه کاملا ناگهانی رخ داده و همه غافلگیر شدند.
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این میان خود به دنبال یافتن مقصر است. دستور ویژه احمد میدری (وزیر کار) به دستگاه بازرسی و نظارت وزارت کار و همچنین معاون روابط کار آن برای پیگیری موضوع، و همچنین سایر دستورات مقامات قضایی و اجرایی کشور در کنار مجلس، معمولاً به بازداشت چند هفته یا چندماهه عدهای از مدیران شرکت منتهی میشود و سرانجام نیز اقدامی در جهت جلوگیری از تکرار حادثه رخ نمیدهد.
البته تقریباً همه علت آن را میدانند و نیاز به توضیح بیشتری نیست؛ مسئله ایمنی در کشور در وهله نخست اولویت نیست و در وهله دوم، ساختار اقتصادی و منابع لازم برای تامین ایمنی به ویژه در معادن کشور که شیوههای سنتی در استخراج کماکان در آن حرف اول را میزنند، به دلیلعدم امکان سرمایهگذاری مهیا نیست.
در این میان حسن صادقی (رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری) در بیانیه اخیر خود، مسئله عدم ورود سیستمهای هشداردهنده هوشمند به کارگران و مدیران برای تخلیه معادن و همچنین استخراج با رعایت کنترل ورودی و خروجی گاز را علت اصلی بروز حادثه معرفی کرد. وی از اتحادیههای کارگری آمریکا خواست تا تحریم وسایل ایمنی کار توسط مقامات دولت خود را در یک همبستگی طبقاتی محکوم کنند.
صادقی البته پای پیمانکاران بخش خصوصی را نیز به وسط کشید و در اطلاعیه اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری به تصمیم اخیر معاون روابط کار و مصوبه هیات وزیران -که اجازه عدم دریافت گواهی صلاحیت ایمنی را برای شرکت در مناقصه را میدهد- تاخت!
اما در میان خود فعالان اقتصادی، کسانی هستند که مشکل را مسئله تحریمها نمیبینند. آنان به نحوی تایید میکنند که اساساً بخش خصوصی آمده است تا بهعنوان پیمانکار معادن، امکان سرمایهگذاری را مهیا کند. هرچند بسیاری خود کارفرمایان پیمانکار را مشکل اصلی میدانند.
محمود نوریان (عضو اسبق کمیسیون معادن اتاق بازرگانی ایران) در این زمینه توضیحاتی ارائه داده و میگوید: شرکت معدنی مورد اشاره که این حادثه ذیل آن رخ داده، به ویژه در دوران فعالیت خود در حوزه زغالسنگ، از سابقهای درخشان و مدیریتی برجسته برخوردار بوده است. آقای مجتهدزاده، مدیر فعلی، شخصی کوشا و با دانش در این زمینه محسوب میشوند و همواره معدن را در بهترین وضعیت نگه داشته و رشد تولید خوبی داشتند.
وی افزود: این شرکت از جنبه تامین ماشین آلات جدید و حتی وسایل ایمنی نیز مشکلی نداشته است. خوشبختانه، معدن جو سالیانه در زغالسنگ فعالیت کرده و تا کنون حادثهای در آن رخ نداده است. اساساً تنها دو درصد تلفات حوادث کار کشور در معادن کشته شدند هرچند ما معتقدیم مرگ یک معدنچی حین کار نیز باید با تمام توان ناممکن شود.
نوریان تصریح کرد: در مورد حادثه اخیر، اطلاعات دقیقی در دست ندارم و هنوز جزئیات آن را بررسی نکردهام. با این حال، انفجار گاز متان در معادن، به ویژه در شرایط خاص، معمولاً غیرقابل پیشبینی است. زمانی که مخازن گاز در نزدیکی کارگاه یک معدن وجود داشته باشد، ممکن است به طور ناگهانی گاز فوران کرده و حادثهای ایجاد کند. در معادن پیشرفته نیز تلاش میشود که با حفاریهای مناسب، گاز متان را از حوزه کاری خود خارج کنند، اما در معادن ایران به دلیل محدودیتهای فناوری این امکان کمتر وجود دارد.
وی در پاسخ به اظهارنظرها درباره اثر تحریمها گفت: تحریمها میتوانند بر ایمنی و میزان استخراج تأثیرگذار باشند، اما به نظر نمیرسد که مشکل عمدهای در این زمینه وجود داشته باشد. هزینههای بالای تهیه تجهیزات و حفاریهای لازم، به ویژه در بخش خصوصی، مانع از پیشرفت در این حوزه میشود. معادن زغالسنگ شرق ایران به طورکلی غنی نیستند و مکانیزه کردن فرآیند استخراج نیز با چالشهایی مواجه است. به عنوان مثال، در معدن طبس، با وجود شیب کم و ضخامت زیاد زغال، مکانیزه کردن تا حدی ممکن بوده، اما هنوز هم به طور کامل انجام نشده است.
این عضو اسبق کمیسیون معادن اتاق بازرگانی تاکید کرد: به نظر میرسد که حوادث پیشآمده ناشی از کوتاهی مدیریت نبوده، بلکه در واقع حوادثی است که در معادن زغالسنگ به طور معمول مشاهده میشود. برای اینکه ما یک استخراج کاملا مدرن بدون حادثه و با استخراج گاز و تهویه فوق پیشرفته داشته باشیم، نیازمند سرمایهگذاری و مشارکت گسترده خارجی هستیم و از آنجا که این معادن اقتصادی نیستند، سرمایه گذار خارجی با این میزان بارآوری و سود اندک زغالسنگ ما، مشارکتی نمیکند. در واقع از نظر اقتصادی اساساً این معادن باید بسته شوند و مدیرعامل شرکت نیز صرفاً با تعهد اجتماعی خود به اشتغال و رضایت به سود اندک با سرمایه پایین مدیریت کار را برعهده گرفته است!
پیمانکاران خصوصی نااهل وجود دارند…کار را تعطیل کنید!
اما سعید صدر منصوری (کارشناس ارشد حوزه ایمنی صنایع و معادن) در تحلیل این موضوع بر ضرورت تعطیلی معادن زغالسنگ شرق کشور تاکید کرده و بخش خصوصی و پیمانکاران را متهم میکند. وی میگوید: حادثه اینطوری اتفاق افتاده است که گاز متان بهصورت ناگهانی در محوطه سینه جلویی کار در معدن و در طبقات میانی آن نشت ناگهانی داشته و منفجر شده است.
وی افزود: دلیل همه حوادث معدنی ما در شرق کشور هم همین موضوع بوده است. البته طبق معمول مسئولان نسبت به مرگ بیش از پنجاه نفر که در هر کجای جهان به عنوان یک فاجعه ملی از آن یاد میشود، واکنش شدیدی نشان نمیدهند. اکنون وقت آن نیست که بپرسیم چرا شیوههای استخراج خراب بوده یا چرا بازنگری روشهای ایمنی و کار انجام نشده و چرا از نظر اقتصادی سرمایهگذاری برای واردات ابزارهای ایمنی-استخراجی به شکل بروز شده را نداشتیم. برای پاسخ به همه این سوالات دیر شده است!
صدر منصوری تاکید کرد: پیمانکارهای کوچک و بزرگ بخش خصوصی که مشخص نیست دارای اهلیت هستند، یکی از اصلیترین معضلات ایمنی صنایع معدنی کشور محسوب میشوند. خودخواهی بسیاری از ایشان موجب میشود که در بسیاری از موارد تا جایی که بتوانند از هزینهها کم بگذارند. برای همین شما حوادث معادن دولتی را با حوادث معادن خصوصی مقایسه کنید! وقتی کار به پیمانکاری واگذار میشود که کمتر از ۵ سال سابقه کار معدنی دارد و اصلا کار را نمیشناسد، قطعا شانس بروز حادثه بیشتر میشود. این مربوط به یک شرکت نیست و امری کلی و همهگیر به حساب میآید!
این کارشناس حوزه ایمنی صنایع و معادن کشور با بیان اینکه «استخراج معادن زغال سنگ همیشه با خطر انفجار گاز متان است و وجود آن طبیعی است» گفت: در واقع این سیستم تهویه است که باید به شکلی هوشمند طراحی شود که با ورود و نشت گاز به محیط فورا علاوه بر هشدار آن را مکیده و خارج کند. گاز اگر مسیر معکوس برود، سرنوشت را جور دیگری رقم میزند.
او ادامه داد: معمولاً در اثر حفاری یکباره افراد در کارگاه گرفتار شده و مقدار زیادی گاز دریافت میکنند. اکنون برای همه مشخص شده که هر قدر هم توصیههای ایمنی را با این سطح از فناوری اجرا کنیم، باز هم ریسک انفجار و کشته شدن افراد در معادن زغالسنگ ما بسیار بالاست. شاید بنده به عنوان کارشناس ایمنی با دغدغه جان افراد ملاحظات اقتصادی را در درجه اول اولویت خود ندانم و شاید مسئولی برایش حفظ اشتغال منطقه در اولویت اول باشد. اما من فکر میکنم به دلیل این ریسک انفجار بسیار بالا، با این شرایط فنی در صورت ثبات وضعیت ابزارها، ادامه فعالیتهای معدنهای این چنینی در شرق باید ممنوع و پروژههای معادن زغالسنگ دشت کویر در همه استانهای این محدوده تعطیل شود.
این متخصص ایمنی اضافه کرد: با تکنولوژیهای موجود، نظارتهای موجود و شرایط اقتصادی موجود طبق دانشی به نام «تحلیل ریسک ایمنی» کار نباید ادامه یابد، اما شاید حکمران و مدیری در سطح منطقهای ملاحظات دیگری دارد که این ریسک را به جان خریده و میپذیرد که تحت هر شرایطی کار ادامه یابد. آن تحلیل هم در جای خود محترم است! بنده هم از منظر ایمنی نظر کارشناسی خود را داشته و ملاحظات اقتصادی ندارم. این تصمیم با وزارت کار و حکمرانی بخش معدن است که درباره ادامه کار چه تصمیمی بگیرند. حرف من این است که نباید سالیانه کشته شدن ۷۰ نفر در معادن عادی شود!
وی با تاکید بر اینکه «باید شاهد تغییر نگرش حکمرانی بخش اقتصاد معدن کشور در سپردن کار به پیمانکاران بخش خصوصی باشیم» خاطرنشان کرد: افرادی امتیازاتی میگیرند، وام و ارزی را به شکل ارزان دریافت میکنند، اما در بهترین حالت مدیریت درستی انجام نمیدهند. اگر لازم است تجدیدنظری در ملاکهای واگذاری انجام شود، باید انجام بگیرد! اگر هم واگذاری میسر نیست، کار به دولت یا نهادهای بخش عمومی و. . برگردد.
صدر منصوری با اشاره به اثرات زیانبار اجتماعی و اقتصادی حوادث گفت: یک کارفرمای بخش خصوصی باید بداند که وقتی معدنی دچار حادثه شد، کار با کارخانه فرق دارد و تا ماهها در اثر انفجار کار خودش نیز به جز دردسرهای دیگر خواهد خوابید. اصلیترین زیان کننده اقتصادی در این میان با حوادث خود کارفرماست. اما بخش خصوصی در ایران عمدتاً نگاه کوتاه مدت دارد. ضمن اینکه از نظر اجتماعی نیز آثار حادثه ناگوار است. مرگ یکصد کارگر به ویژه در این مناطق خاص با بافت خانوادگی سنتی، میتواند هزار نفر را دچار بحران معیشتی و اجتماعی کند. هر کارگر معدن در این مناطق محروم گاهی ۵ تا ۱۰ نفر را حمایت میکند و وقتی عمود خیمه این خانوادهها توسط حادثه بشکند، هم همکاران زنده آنان و هم خانواده داغدار از نظر روحی، اجتماعی و اقتصادی نابود میشوند.
این کارشناس ارشد حوزه ایمنی معادن و صنایع خطاب به مسئولان تصریح کرد: مسئولین مربوطه باید تکلیف خود را مشخص کنند و اگر مشکل را در محدودیت ورود ماشین آلات میدانند، این محدودیت ابزاری باید قبل از هر کاری رفع شود. قرار نیست ما به هر قیمتی تولید کنیم. اگر محدودیتهایی از جنس تحریم وجود دارد، براساس همان محدودیتها و نه محوریت سود کار شود. سخن ما این است ایمنی باید رکن اولیه کار باشد. برای این منظور اگر لازم است گاز متان هم استخراج شده و یا با ابزارهای پیشرفته تهویه هوا، تخلیه شود، این کار را نیز برای ادامه پروژه انجام دهید؛ وگرنه کار باید تعطیل شود!
بررسی حادثه معدن طبس به بازپرس ویژه سپرده شد/ تاکنون بازداشتی نداشتهایم
دادستان عمومی و انقلاب مرکز خراسان جنوبی گفت: برای بررسی حادثه معدن طبس بازپرس ویژه و تیم کارشناسی تعیین شد.
حجت الاسلام والمسلمین علی نسایی زهان روز دوشنبه در رابطه با آخرین وضعیت رسیدگی به موضوع حادثه انفجار در معدن زغال سنگ طبس بیان کرد: بلافاصله بعد از وقوع این حادثه، دادستان طبس در محل حضور پیدا کرد و اقدامات قضایی لازم را برای امدادرسانی به مصدومان انجام داد.
وی ادامه داد: همچنین در ساعات اولیه حادثه به همراه رئیس کل دادگستری استان در محل حادثه حضور پیدا کردیم و دستورات قضایی لازم صادر شد.
دادستان عمومی و انقلاب مرکز خراسان جنوبی اظهار کرد: در ابتدا تمام دستگاههای اجرایی را پای کار آوردیم و کار تخلیه آوار انجام و مصدومان و تعداد از فوتیها خارج شد.
وی تصریح کرد: با توجه به وجود گاز در معدن، نیاز است کارشناسان گاز موجود در محل را تخلیه کنند تا اجساد از زیر آوار خارج شود.
حجت الاسلام نسایی زهان یادآور شد: فوتیهای این حادثه مربوط به چهار استان خراسان جنوبی، کرمان، گلستان و خراسان رضوی هستند که بعد از انتقال اجساد به پزشکی قانونی به خانوادهها تحویل داده میشوند.
وی بیان کرد: پروندهای در این زمینه تشکیل و بازپرس تعیین شده است و مقرر شده تیمی از کارشناسان از دستگاههای مختلف با بازپرس برای بررسی ابعاد حادثه کمک کنند، همچنین بازپرس تاکنون از تعدادی مصدومان حادثه که در بیمارستان بستری بودهاند تحقیق کرده است.
دادستان مرکز خراسان جنوبی با بیان اینکه تا کنون بازداشتی در زمینه حادثه انفجار معدن طبس نداشته ایم، گفت: منتظر نظر کارشناسان در این زمینه هستیم.
دادستان مرکز استان خراسان جنوبی با بیان اینکه باید از وقوع حوادث مشابه پیشگیری کنیم، گفت: اکنون پرونده در مرحله تحقیقات مقدماتی است به همین دلیل نمیتوان با صراحت میزان تقصیر مقصران حادثه و ترک فعل افراد را مشخص کرد.
وی با اشاره به دستور رئیس قوه قضاییه و دادستان کل کشور در رابطه با این حادثه افزود: معاون دادستان کل کشور برای نظارت بر روند کار در محل حادثه حاضر شده، همچنین برای بررسی تخصصیتر بازپرس ویژه برای این پرونده در نظر گرفته شده است.
حادثه انفجار ۲ معدن شرکت معدنجوی طبس ساعت ۲۱ شامگاه شنبه رخ داد و تصاعد آنی گاز متان سبب شد ۶۹ کارگر در این معادن محبوس شوند.
با آغاز عملیات امدادی توسط تیمهای تخصصی HSE معدن، در وهله نخست تعداد ۱۳ کارگر که جان خود را از دست داده بودند به بیرون کشیده شد و با ادامه عملیات این آمار به ۳۰ فوتی و ۱۷ مصدوم در بلوک نخست رسید.
عملیات امدادی بلوک دوم نیز عصر روز گذشته در دستور کار قرار گرفت و مرحله به مرحله با تخلیه گاز پیش رفت و تا پایان شب تعداد فوتیها با اعلام رسمی پزشکی قانونی به ۳۱ نفر رسید.
با توجه به غلظت گاز در تونلها که موجب انفجار در عمق ۲۵۰ متری به صورت ارتفاعی و ۷۰۰ متری به صورت مورب در معدن شده، عملیات امدادی همچنان ادامه دارد و استاندار خراسان جنوبی امروز آخرین آمار فوتیها را ۳۸ نفر اعلام کرد
ازدواج دانشجویی؛ از طولانی شدن جوانی تا آرامش روحی به موقع
به لحاظ همپوشی دوره دانشجویی با بخشی از سالهای آغازین جوانی ازدواجهای دانشجویی را می توان پیوند های آغاز جوانی تلقی کرد.
به گزارش خبرنگار مهر، ازدواج یکی از مهمترین اتفاقاتی است که در زندگی انسانها رخ میدهد. متأهلین این انقلاب را در زندگی خود تجربه کردهاند و مجردان نیز به این تغییر مهم واقفند. در میان انواع ازدواجهای موجود این روزها شاهد رشد چشمگیر ازدواجهای دانشجویی هستیم؛ ازدواجهایی که در بین دو زوج جوان و دانشجو در اوج بهار جوانی و با اهداف و انگیزههای بالا شکل میگیرد. در چند سال اخیر پدیده ازدواج دانشجویی روند رو به رشد و نسبتاً موفقی داشته است. به لحاظ همپوشی دوره دانشجویی با بخشی از سالهای آغازین جوانی میتوان این ازدواجها را پیوندهای آغاز جوانی تلقی کرد.
ازدواج دانشجویی همچون تجربیات دیگری که جدید و مبتکرانه است، در معرض آزمونهایی قرار میگیرد که در برگیرنده فرصتها، مزیتها و همچنین محدودیتهایی است. اینک به بررسی موارد قوت و ضعف ازدواجهای دانشجویی میپردازیم.
برخی از فرصتهای مثبت و سازنده ازدواجهای دانشجویی عبارتند از:
افزایش سطح انگیزش
ازدواج رویداد مثبتی است. در کنار همه مواهب و آثار ارزشمندی که دارد، بر شدت و تنوع انگیزههای زوجین میافزاید و هر یک درصدد بر میآیند تا با افزایش کارآمدی و قابلیت خود زندگی مشترک را در مسیر موفقی قرار دهند. در حقیقت جوان زندگی را فرایندی طولانی و مداوم از مبارزات کوچک و بزرگ میبینند. و به لحاظ داشتن غرور و عزت نفس تن به شکست نمیدهند. او در پی کسب افتخار، سربلندی و سرافرازی است و این مهم برای جوان، از مسیر مبارزه با مشکلات تأمین میشود.
بسیاری از روانشناسان معتقدند عشق و انگیزهی حاصل از پیوند ازدواج، روحیه مبارزه مشکلات و تلاش را افزایش میدهد. بنابراین ازدواج دانشجویی انگیزه زوجین را متحول کرده و ارادههایشان را برمیکشد تا به خود و دیگران اثبات کنند که میتوانند موفق باشند.
صداقت دوران جوانی و شرافت دانشجویی عامل دیگری است که آنها را بر میانگیزد تا به همه میثاقهایشان به ویژه عهد و پیمان با همسر وفادار بوده، آنها را در حد توان خویش محقق سازند.
طولانی کردن جوانی
اندیشه پایدار ساختن جوانی از دیرباز ذهن انسانها را به خود مشغول ساخته است. ازدواج دانشجویی پیوند به موقعی است، که از همان آغاز با شور و نشاط ویژهای همراه بوده و زمینهها را برای بهرهگیری بیشتر از این سرمایه روحی مهیا میکند.
زوجهای دانشجو در مقایسه با دختران و پسران مجردی که غالباً تنهایی را تجربه میکنند، فرصت انس و الفت با همسر جوانی را مییابند که علاوه بر خروج از دایره تنهایی معنا و مفهوم جدیدی در زندگی آنها حضور پیدا میکند و معناجویی مقدمهای برای شور و نشاط بیشتر جوانی و بهانهای برای مقابله در برابر مشکلات زندگی است و این روحیه بالا خود سبب طولانی شدن روح جوانی میشود.
تعدیل انتظارات متقابل
سالهای دانشجویی با روح ساده زیستی آمیختگی خاصی دارد. بنابراین زوجهای دانشجو به همین اعتبار انتظارات چندانی از حیث معاش و معیشت از یکدیگر ندارند. آنها غالباً ارزش زندگی را در معنویت، مکارم اخلاقی و رشد و پیشرفت علمی و تخصصی میجویند. و بر همین اساس و نیز خصلت قناعت، و روح بزرگواری و ارزش گرایی، فرصتی را محیا میکند تا زوجهای دانشجو، سطح زندگی و روابط مشترک را به الگویی خانواده متعالی ارتقا بخشند.
کاهش فاصله نسلها
یکی دیگر از مواهب ازدواجهای دانشجویی تنظیم طبیعی فاصله سنی والدین و فرزندان است. زوجهای جوانی که در آغاز زندگی مشترک صاحب فرزند و به تعبیر دیگر امانتدار حق تعالی میشوند.از این فرصت بهره مند خواهند شد که فاصله سنی قابل قبولی با فرزندانشان پیدا کنند و این امر در تفاهم میان دو نسل والدین و فرزندان اثر مطلوبی دارد. به عنوان مثال زمانی که فرزندان به سنین نوجوانی میرسند والدین هنوز خود را جوان احساس میکنند و فاصله چندانی میان نسلها احساس نمیشود و بدیهی است که از درجه سازگاری نسبتاً بالایی برخوردار خواهند شد و نشانههای آن در دوستی صمیمیت و همدلی میان والدین و فرزندان پدیدار میشود. البته بعضی والدین مسن هستند که با وجود فاصله سنی زیاد تلاش فراوان و موفقی در پر کردن این خلأ دارند اما این قاعده کلی نیست. فاصله سنی زیاد، ابتدا ممکن است به گسست نسلها و در ادامه به تضاد نسلها بیانجامد.
آرامش روحی به موقع
اگر چه آرامش روحی پیامد منطقی و طبیعی ازدواج محسوب میشود اما در ازدواجهای دانشجویی آرامش مورد نظر به موقع حاصل میشود زیرا زوجین از توانایی خود و شریک زندگیشان اطمینان دارند و به لطف و عنایت الهی امیدوار بوده و با حل اضطرابهای دوره جوانی با ازدواج همه سرمایههای وجودی خود را برای سازندگی و فردای بهتر به کار میگیرند و برای آیندهای روشن تلاش میکنند البته ازدواج در سالهای بالاتر نیز سبب آرامش روحی میشود اما دیگر فرصت و زمان کمتر و محدودتری برای زوجین باقی میماند تا از برکات آرامش به دست آمده بهره گیرند.
آسیبها و محدودیتها
آسیبها و محدودیتها توجه به مزیتهای ازدواجهای دانشجویی نباید باعث غفلت از پارهای محدودیتها یا تهدیدها شود. اگر چه محدودیتهای این امر سهم ناچیزی جم در مقایسه با مزایای آن دارد اما شایسته زند است نگاهی جامع به هر دو جنبه آن داشته باشیم برخی از این محدودیتهای مورد نظر عبارتند از:
انتخاب شتابزده
غالباً اندیشمندان جوانی را سرشار خو از احساس و عاطفه میدانند گرچه در نگاه اول وجود عواطف، نیرومند نقطه قوت و ارزندهای برای این دوره زندگی به شمار میرود ولی از جهاتی میتواند بر تصمیم گیریهای مهم زندگی و از جمله ازدواج، تأثیر نامطلوبی گذارد. به عنوان مثال جوانانی که شیفته زیبایی و جمال هستند زمانی که در معرض برخی جلوهها و جاذبهها قرار میگیرند. بلافاصله تحت تأثیر واقع شده احساس عاطفه را و مبنایی برای تصمیم جدی قرار میدهند و و به بزرگترین انتخاب زندگیشان یعنی همسرگزینی اقدام میکنند که بعضاً عملی عجولانه بوده فاقد دقت و با باریک بینی کافی است.
به لحاظ اینکه را جوانی دوره تغییر و تحول در ابعاد گوناگون زندگی و به ویژه در حوزه تفکر نظر و اندیشه است بعضاً ممکن است تصمیم فعلی جوان چندان ثابت و پابرجا نباشد خ و در معرض دگرگونی قرار گیرد بنابراین اگر دانشجویان در همسرگزینی تنها به خواهش دل و احساس و عاطفه اکتفا کنند است و معیارهای منطقی و عقلانی را از داوری خود کنار زنند امکان آسیب زدایی ازدواج همچنان وجود خواهد داشت
جوانان به ویژه دانشجویان توصیه میشود در همسرگزینی علاوه بر تأثیر اولیهای که از طرف مقابل دارند به بازشناسی احساس خود و ارزیابی دقیقتر آن بپردازند. مزایا و معایب احتمالی آن را در نظر گرفته و با تحلیل عمیقتری ملاحظه کنند که در یک ارزشیابی صحیح غلبه با کدام یک از این دو مزایا و معایب است.
انگیزههای ناکارآمد
تنهایی، زمینه ساز برخی غفلتهاست. و سالهای دانشجویی به یک معنا و برای شماری از جوانان به منزله آغاز یک دوره تنهایی و غالباً دور از خانواده شهر و دیار محسوب میشود. جوانانی که از تنهایی رنج میبرند و عوامل جایگزینی برای پر کردن این خلأ در دسترس نبوده یا وجود ندارد ممکن است به سهولت با یک دیدار و گفتوگو با وعده و عیدهایی متقاعد شوند که ازدواج، آنان را از تنهایی میرهاند و به همه مشکلات آنان خاتمه میدهد.
بنابراین در بازشناسی انگیزه برخی از دانشجویان، عامل فرار از تنهایی و ایجاد هم صحبتی به چشم میخورد که البته میتوان شرط لازم برای ازدواج محسوب شود ولی شرط کافی نیست. دانشجویان به ویژه جوانان شهرستانی، باید ازدواج را پدیدهای مهمتر و اساسیتر از از رفع تنهایی تلقی کننده. مسئولیتها، وظایف و کارکردهای زندگی مشترک سنگینتر از آن است که صرفاً و با اتکا بر یک انگیزه، بتوان آنها را به انجام رساند و متقابلاً ظرفیتها و توانمندیهای طرفین باید بسی بیشتر از یک احساس هم صحبتی در نظر گرفته شود تا ازدواج موفقی پدید آید.
مقایسه محنت زا
یکی از آفاتی که زوج دانشجو و زندگی مشترک آنان را تهدید میکند. ترتیب دادن مقایسههایی میان همسر و دیگران است. این نوع مقایسهها پنهان بوده و چون غالباً بروز خارجی ندارد بنابراین در طرف مقابل ایجاد نگرانی نمیکند. ولی به مرور زمان سبب برودت و سردی روابط میشود. به سبب رابطهای که در دانشگاهها جنسهای مخالف با توجیه هم کلاس بودن با یکدیگر دارند این خود باعث میشود که افرادی از جنس مخالف را از جهات گوناگون مانند موفقیتهای علمی، زیبایی، شرایط و موقعیت با همسر خود مقایسه کند و اگر نتوانند برتری را به همسر خود بدهند نسبت به رابطه عاطفی خود سرد میشوند و دچار احساس خسران میشوند. در آخر باید گفت که موهبت ازدواج موفق بزرگترین نعمتی است که خداوند رحمان در اختیار بندگان خود قرار داده است که با بازشناسی معیارها و انتخاب درست و به موقع، این نعمت شیرین در اختیار آنان قرار میگیرد.
اصلاح قانون مهریه کلید خورد
طرح اصلاح قانون مهریه بر اساس ماده ۱۳۷ آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی کلید خورده است.
به گزارش تسنیم، اصلاح قانون مهریه یکی از موضوعاتی است که هنگام شروع به کار مجلس یازدهم به عنوان یکی از اولویتهای کمیسیون حقوقی و قضائی مطرح شد و پس از مدتی، «طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی و مهریه» با حدود ۵۰ امضا به هیئت رئیسه مجلس تقدیم شد.پس از آن طرح مذکور برای بررسی به کمیسیون حقوقی و قضایی به عنوان کمیسیون تخصصی ارجاع شد که پس از چندین جلسه و با حضور کارشناسان مربوطه، کلیات و جزیات آن در کمیسیون بررسی و به تصویب رسید و طرح جهت بررسی در جلسه علنی تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد.
اما طرح اصلاح قانون مهریه علیرغم اینکه چندین بار در دستورکار هفتگی جلسه علنی اعلام شد در دستورکار قرار نگرفت و در نهایت هم عمر مجلس یازدهم به پایان رسید و این طرح بررسی نشد.
قانون مذکور با هدف حبسزدایی و قضازدایی تدوین شده است و در مقدمه اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی و مهریه آمده است که «نظر به نوسان شدیدی که در خصوص قیمت سکه و طلا رخ داده است، محکومان پرداخت مهریه در پرداخت اقساط دین خود دچار مشکل شدهاند، این طرح در راستای حل مشکل مذکور که در آینده نیز امکان بروز آن وجود دارد، تدوین شده است.
نماینده مردم نجفآباد در مجلس درباره طرح اصلاح قانون مهریه گفت: بر اساس طرح اصلاح قانون مهریه، حبسزدایی و قضازدایی صورت گرفته و مردها دیگر به دلیل مهریه حبس نمیشوند و بانوان نیز برای به اجرا گذاشتن مهریه خود دیگر مجبور به طی کردن مراحل دادرسی نیستند.
وی بیان کرد همچنین طبق این طرح اگر خانمی بخواهد مهریه خود به اجرا بگذارد بدون طی کردن مراحل دادرسی و با مراجعه به بخش اجراییات دادگاه خانواده میتواند مهریه خود را به اجرا میگذارد و پس از به اجرا گذاشتن مهریه اگر مرد تمکن مالی داشته باشد، داراییهای وی توقیف و به عنوان مهریه در اختیار همسر او قرار داده میشود و در صورتی که تمکن مالی نداشته باشد، مهریه قسطبندی میشود.
یکی دیگر از موضوعات مهم طرح اصلاح قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی و مهریه در کمیسیون قضائی و حقوقی مجلس آن است که به منظور جلوگیری از ثبت مهریههای سنگین، برای مهریههای بالای ۱۴ سکه «حق ثبت» در نظر گرفتهاند.
بر این اساس، مهریه تا سقف ۱۴ سکه شامل پرداخت «حق ثبت» نمیشود اما مهریههای بین ۱۴ تا ۱۰۰ سکه چهار دهم درصد قیمت سکهها، مهریههای بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ سکه ۲ درصد قیمت سکهها و مهریههای ۲۰۰ سکه به بالا ۱۵ درصد قیمت سکهها مشمول پرداخت حق ثبت میشود.
به گفته ابوالفضل ابوترابی نماینده مردم نجفآباد در مجلس شورای اسلامی، حق ثبت مهریه به صورت نصف نصف باید توسط هر دو طرف یعنی هم عروس و هم داماد پرداخت شود و وجه حاصل از آن به صندوقی به نام «صندوق تهیه جهیزیه برای افراد نیازمند» که در بودجه سالانه برای آن ردیف اعتباری در نظر گرفته میشود، واریز خواهد شد.
بنابراین گزارش ، با آغاز به کار مجلس دوازدهم طرح اصلاح قانون مهریه مجدد در این مجلس کلید خورده و ابوالفضل ابوترابی در گفتوگو با تسنیم گفت که طرح مذکور را از طریق ماده ۱۳۷ آییننامه داخلی مجلس کلید زده است.
به گفته وی این طرح برای مطالعه و امضا نمایندگان در سامانه مربوطه بارگذاری شده و برای بررسی به کمیسیون قضایی ارجاع خواهد شد.
بنابراین گزارش، طبق ماده ۱۳۷ آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی در ابتداى هر دوره قانونگذارى، هیأت رئیسه صورتى از طرحها و لوایحى را که از مجلس قبل معوق مانده به وسیله معاونت قوانین تهیه مىکند و در اختیار نمایندگان مىگذارد و صورتى نیز براى دولت ارسال مىدارد. هریک از طرحها و لوایح معوقه که لزوم رسیدگى به آن به وسیله بیست و پنج نفر از نمایندگان یا از طرف دولت تقاضا شود، طبق آییننامه به کمیسیونهاى مربوطه ارجاع مىشود و کمیسیونها رسیدگى را بهترتیب مندرج در این آییننامه انجام مىدهند. هرگاه شور اول آن طرحها یا لوایح قبلاً خاتمه یافته باشد رسیدگى به طرح یا لایحه با پیشنهاد کمیسیون و تصویب مجلس یک شورى انجام خواهد شد.
ضرر ۲۷۳ میلیارد تومانی ایرنا؛ جابری انصاری چه ایرنایی را تحویل گرفت؟!
بررسی گزارشهای صورتهای مالی خبرگزاری رسمی دولت نشان میدهد این بنگاه خبری وابسته به دولت در سال گذشته ضررده بوده و صرفا با تکیه به میلیاردها تومان یارانه دولتی توانسته به فعالیت خود ادامه داده است.
شاهکار بانک تجارت؛ پرداخت بیش از هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان وام با وثیقه ۳۴ میلیارد تومانی + سند
نیم نگاهی به فعالیت بانک تجارت نشان می دهد این بانک تا پایان خرداد امسال، بیش از ۳۵ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان تسهیلات کلان به مشتریانش پرداخت کرده که از این رقم، بیش از ۲۳ هزار و ۲۳۸ میلیارد تومانش، بازپرداخت نشده است. وامهایی که بعضا وثیقه ارزندهای نداشته است.
به گزارش خبرنگار تابناک، بانک تجارت، بانکی که ۱۰ درصد سهامش متعلق به دولت است، سال گذشته برای هیئت مدیره خود مبلغ ۹۰۰ میلیون تومان پاداش در مجمع به تصویب رساند. رقمی که در مقایسه با سال قبل تر، ۸۰ درصد بیشتر بود و از سوی دیگر برای حق حضور اعضای هیئت مدیره نیز رقم ۵ میلیون تومان در ماه به حسابشان واریز شد.
این بانک اصل چهل و چهاری در سال گذشته، بیش از ۶ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به کارکنان، مدیران و اعضای هیئت مدیره پرداخت کرده است. این در حالی است که بسیاری از مردم، ماه هاست که در صف دریافت وام ازدواج از بانک تجارت چشم انتظار تایید شعبه از سوی بانک هستند.
بانک تجارت در شرایطی تا پایان خردادماه سال جاری با کاهش ۶ درصدی سود انباشته مواجه شده است که مجموع بدهیهای این بانک با رشد ۶ درصدی به بیش از ۹۶۶ هزار میلیارد تومان رسیده است، رقمی که بیش از ۴۱ هزار میلیارد تومان آن، بدهی به بانک هاست.
تسهیلات کلانی که بازنگشته است
نگاهی به آمار منتشر شده از سوی بانک مرکزی در خصوص تسهیلات کلان غیرجاری بانکها نشان میدهد بانک تجارت تا پایان خردادماه امسال، بیش از ۳۵ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان تسهیلات کلان به مشتریانش پرداخت کرده است که از این رقم، بیش از ۲۳ هزار و ۲۳۸ میلیارد تومانش، به بانک تجارت بازپرداخت نشده است. نکته قابل تامل در خصوص پرداخت وامهای میلیاردی در بانک تجارت، این است که برخی از این وام ها، بدون در نظر گرفتن وثیقه ارزنده، به مشتری پرداخت شده است.
بهعنوان نمونه، سیمان جوین طی هفت فقره وام، مجموعاً بیش از ۲ هزار و ۲۴۴ میلیارد تومان تسهیلات از بانک تجارت دریافت کرده است که از این رقم، بیش از ۲ هزار و ۴۲ میلیارد تومانش بازپرداخت نشده است. تسهیلات کلانی که ۸۲ درصدش به صورت یورویی و قرار بوده طی ۱۱۴ ماه با در نظرگرفتن دوره تنفس یک ساله، به بانک تجارت بازگردد، اما خبری از بازپرداختش نیست.
این در حالی است که عدم بازپرداخت هر وامی در شبکه بانکی، ضرورت درنظرگرفتن ارزش وثایق را دو چندان میکند. انتظاری که در بانک تجارت و برای برخی از تسهیلات کلان، به نظر میرسد نادیده گرفته شده است.
بهگونهای که در موضوع پرداخت وام یورویی به ارزش یک هزار و ۷۱۶ میلیارد تومانی به سیمان جوین با یوروی حدود ۴۴ هزار تومانی، جمع ارزش وثایق این وام، فقط ۳۴ میلیارد تومان است. این در حالی است از این وام کلان، بیش از یک هزار و ۶۸۵ میلیارد تومانش، تا پایان فصل بهار به بانک تجارت بازنگشته و در فهرست وامهای غیرجاری است. همچنین در مجموع هفت فقره وامِ بیش از ۲ هزار میلیارد تومانی بانک تجارت به سیمان جوین، ارزش وثایق این وام، ۵۱۶ میلیارد تومان بوده است که صرفاً یکچهارم این تسهیلات کلان را پوشش میدهد. اتفاقی که نیازمند بررسی چرایی تصمیمات مدیران وقت بانک تجارت در خصوص پرداخت چنین ارقام کلانی از منابع بانک تجارت به یک شرکت سیمانی است.
بازی پیچیده آمریکا در آغاز، ادامه و پایان جنگ تحمیلی
فرشته جهانی
تهران- ایرنا- بسیاری از ناظران، نقش اتحاد جماهیر شوروی را در حمایت مستقیم و آشکار از دیکتاتور متجاوز عراق در حمله به ایران پررنگتر از بقیه قدرتها میبینند. در مقابل، بررسی نوع بازی آمریکا در شروع، امتداد و پایان جنگ تحمیلی اهمیتی چشمگیر دارد.
جنگ ایران و عراق که از واپسین روز تابستان سال ۱۳۵۹ آغاز شد، در واقع رویارویی نظامی میان دو کشور نبود بلکه جمهوری اسلامی ایران با تهاجم و تجاوز بلوکی از قدرتهای جهانی و منطقهای مواجه شد که با وجود اختلافات و دوقطبیهای شدید آن زمان، برای سرنگون ساختن دولت انقلابی مستقر در تهران به اتفاق نظر رسیده بودند.
بر اساس برخی روایات و اسناد، اتحاد جماهیر شوروی به تنهایی اعطای حدود نیمی از کمکهای تسلیحاتی به عراق را برعهده گرفت.
واشنگتن ابتدا با سکوت خود، رضایت ضمنیاش را آشکار ساخت و چراغ سبز به رژیم بعث داد تا مرزهای سرزمینی ایران را مورد تجاوز قرار دهد و از این رهگذر ایالات متحده بتواند برخی از منافع اقتصادی سیاسی و نظامی خود را بازیابی و از تبعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری کند
گوشههایی از پشتیبانی خارجی از رژیم بعث عراق را در حمایت مالی چشمگیر عربستان و کویت میتوان دید که بین ۲۵ تا ۶۵ میلیارد دلار به عراق کمک کردند. شوروی و فرانسه هر یک به ترتیب ۴۷ و ۳۸ درصد از جنگافزارهای عراق را تامین کردند. نیروهای نظامی و سربازانی با ملیتهای مصری، اردنی، سودانی و… در اختیار ماشین جنگی عراق قرار گرفت.
انواع حمایتهای سیاسی همچون «عملیات انسداد» که عملیاتی دیپلماتیک برای ممانعت از رسیدن تجهیزات نظامی به ایران بود، همزمان با صدور قطعنامههای به ظاهر بیطرفانه از سوی شورای امنیت و… نشان داد یک دنیا به کمک عراق آمده است. [۱]
در این میان، آمریکا کوشید در بسیاری از زمینهها از جمله فروش سلاح به عراق و در رقابت با سایر حامیان «صدام حسین»، گوی سبقت را برباید.
در ادامه، آمریکاییها به صورت مستقیم در خلیج فارس وارد رویارویی با ایران شدند؛ نبردی دریایی که در فروردین ۱۳۶۷ رخ داد و بسیاری آن را بزرگترین عملیات دریایی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم قلمداد میکنند. این رویدادی بود که در چارچوب «جنگ نفتکشها» و پس از حمله به سکوهای نفتی ایران به وقوع پیوست و در معادلات جنگ تاثیرگذار بود. [۲]
«عبدالعلی پورشاسب» در مقالهای با عنوان «نقش ایالات متحده آمریکا در شروع، تداوم و پایان جنگ رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران» [۳] به نقش ایالات متحده در جنگ تحمیلی پرداخته که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانیم؛
نقش ایالات متحده در آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران
قائلان به نقشآفرینی ایالات متحده در آغاز حمله رژیم بعث عراق به ایران معتقدند که واشنگتن با سکوت خود، رضایت ضمنیاش را آشکار ساخت و چراغ سبز به رژیم بعث داد تا مرزهای سرزمینی ایران را مورد تجاوز قرار دهد و از این رهگذر ایالات متحده بتواند برخی از منافع اقتصادی سیاسی و نظامی خود را بازیابی کرده و از تبعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری کند.
با عدم حصول موفقیت در حل ماجرای تسخیر لانه جاسوسی در فروردین ۱۳۵۹، دولت «جیمی کارتر» قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و ایالات متحده را رسما اعلام کرد و در اردیبهشت ۱۳۵۹ عملیات طبس مفتضحانه شکست خورد. شکست در این عملیات دور جدیدی از اقدامات را در دستور کار بلوک غرب به رهبری ایالات متحده برای تضعیف نظام اسلامی برآمده از انقلاب سال ۱۳۵۷ قرار داد.
دولت کارتر از مدتها قبل از جنگ تحمیلی، به نزدیک شدن به عراق علاقهمند بود اما تا قبل از تسخیر لانه جاسوسی، ترجیح ایران بر عراق به عنوان یک انتخاب راهبردی در اولویت سیاستهای غرب آسیای آمریکاییها قرار داشت؛ با این حال پس از ایجاد گسست در روابط ایران و ایالات متحده، مقامات عراقی و آمریکایی کانالهای ارتباطی ایجاد و ژستهای سیاسی مثبتی نسبت به یکدیگر اتخاذ کردند؛ از جمله سخنرانی صدام در محکوم کردن اقدام نظامی شوروی در افغانستان که تحول بزرگی در روابط دو کشور قلمداد شد.
همچنین، «دیوید نیوسام» معاون وقت وزارت امور خارجه ایالات متحده در امور سیاسی بیان کرده بود که ایالات متحده آماده است تا روابط دیپلماتیک خود را با عراق در هر زمانی از سر بگیرد؛ موضوعی که صدام بعدها به آن اذعان کرد و گفت که عراق پیشنهاد نیوسام را دو ماه قبل از جنگ پذیرفته بود اما وقتی جنگ شروع شد، برای جلوگیری از تفسیر نادرست برقراری روابط به تعویق افتاد.
دولت کارتر از مدتها قبل از جنگ تحمیلی، به نزدیک شدن به عراق علاقهمند بود اما تا قبل از تسخیر لانه جاسوسی، ترجیح ایران بر عراق به عنوان یک انتخاب راهبردی در اولویت سیاستهای غرب آسیای آمریکاییها قرار داشت
در همین حال، سند منتشر شده مربوط به مکالمات صدام و حلقه نزدیکانش در سال ۱۹۷۹ نشان می دهد او به خوبی نسبت به تمایل و راهبرد ایالات متحده برای مداخلهگری در غرب آسیا اشراف داشته و میدانسته که واشنگتن از هر بهانهای برای اعزام نیرو به این منطقه استفاده میکند.
آمریکا و استمرار جنگ تحمیلی
واشنگتن از سه طریق مسبب ادامه جنگ تحمیلی شد:
۱- تشویق کشورهای ثالث
– تشویق کشورهای مختلف به حمایت همهجانبه از صدام یکی از اهرمهای اصلی حمایت ایالات متحده از عراق در جنگ تحمیلی بود. حمایتهای نظامی و مالی از عراق، صادرات نفت بیش از نیاز، اجازه استفاده مکرر ارتش عراق از جزیره «بوبیان»، حمایت از طریق کشتیها و بنادر و نقض بیطرفی از جمله اقدامات کویت بود که به نفع رژیم بعث و با چراغ سبز ایالات متحده صورت گرفت. در این حال ایالات متحده آمریکا با وارد کردن ناوگان نظامی خود به خلیج فارس و تغییر پرچم نفتکشهای کویتی از حملههای ایران جلوگیری کرده و از کویت در قاچاق تجهیزات جنگی به عراق و به طور کلی نقض قواعد بیطرفی حمایت کرد.
-«ریچارد نیکسون» رئیسجمهوری پیشین آمریکا به «نیکلای چائوشسکو» رئیس جمهوری وقت رومانی نامه نوشت تا از قرارداد «جان برنان» دستیار و رئیس ستاد مشترک در دوران ریاست جمهوری نیکسون و «جان میچل» دادستان کل پیشین با طرف رومانیایی به منظور خرید یونیفرمهای نظامی ساخت رومانی برای صادرات به عراق حمایت کند.
– «هوارد تایگر» که از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۷ در ساختار شورای امنیت ملی آمریکا مشغول به کار بود در دادگاه به طیف وسیعی از کمکهای ایالات متحده به عراق طی سالهای جنگ اقرار کرد و گفت که بسیاری از حمایتهای واشنگتن از صدام به واسطه کشورهای ثالث صورت گرفته است. به گفته او، بر اساس دستورالعملی محرمانه، ایالات متحده فعالانه نظارتی دقیق بر فروش تسلیحات کشورهای ثالث به صدام داشت تا مطمئن شود عراق تسلیحات نظامی مورد نیاز را دارد.
– سیا از فروش تسلیحات مهمات و خودروهای نظامی غیرآمریکایی به عراق اطلاع داشته آن را تأیید کرده و در آن کمک کرده است.
۲- پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی مستقیم ایالات متحده از عراق
بر اساس دستورالعملی محرمانه، ایالات متحده فعالانه نظارتی دقیق بر فروش تسلیحات کشورهای ثالث به صدام داشت تا مطمئن شود عراق تسلیحات نظامی مورد نیاز را در اختیار دارد
– ایالات متحده در طول جنگ اطلاعات ارزشمندی را از موقعیت و آرایش نظامی و مراکز اقتصادی و صنعتی ایران در اختیار عراق قرار داد.
– گسترش قلمرو پرواز هواپیماهای آواکس مستقر در عربستان سعودی، ارائه اطلاعات ماهوارهای و سایر حمایت اطلاعاتی واشنگتن از رژیم بعث در روند جنگ اثرگذار بود.
– ایالات متحده در فوریه ۱۹۸۲ با خارج کردن عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم، چتر حمایت نظامی و تسلیحاتی خود را برای رژیم بعث بازتر کرد. «ویلیام ایگلتون» مسئول بخش حفاظت منافع واشنگتن در بغداد در گزارش خود به وزارت امور خارجه ایالات متحده در تاریخ چهارم آوریل ۱۹۸۱ نوشت: «به دنبال تصمیمات در خصوص عدم فروش تسلیحات به ایران افزایش تعامل و تجارت با عراق افزایش متقابل تعداد دیپلماتها و اخیراً پیشرفت در ماجرای فروش پنج بوئینگ به عراق، جو اینجا عالی است. به رغم باقی ماندن شماری از اختلاف نظرهای جدی در مسائل منطقه ای از زمان انقلاب ۱۹۵۸ تاکنون هیچ گاه چنین قرابت منافعی با عراق نداشتهایم.»
– ملاقات «دونالد رامسفلد» سیاستمدار آمریکایی و صدام در دسامبر ۱۹۸۳ نیز نشانههایی مبرهن برای طرف عراقی در خصوص حمایتهای تسلیحاتی آمریکا به همراه داشت. صدام در این ملاقات از نامهای که – رامسفلد از طرف «دونالد ریگان» آورده بود ابراز رضایت کرد. دو طرف در این دیدار درباره منافع مشترک آمریکا و عراق و تلاشهای ایالات متحده برای قطع فروش تسلیحات به ایران بحث کردند.
– از سوی دیگر ایالات متحده درصدد اجرای برنامههایی برای آزادسازی سیاست صادراتی خود در قبال عراق بود و قوانین بازنگری شده اجازه میداد آمبولانسهای زرهی، تجهیزات ارتباطی و تجهیزات الکترونیکی آمریکایی به عراق صادر شود. در همان سال ۱۹۸۳ وزارت امور خارجه آمریکا پروندهای را برای کاهش کنترلها بر صادرات اقلام نظامی به عراق در دستور کار قرار داد.
– نیروی هوایی عراق در آغاز جنگ توان بالایی نداشت و جنگنده های اف ١۴ و پدافند هوایی ایران تلفات سنگینی روی دست رژیم بعث گذاشت؛ تا جایی که صدام در اوایل سال ۱۹۸۱ دستور توقف موقت پرواز جنگندهها صادر کرد. با این حال تجهیز عراق به جنگندههای میراژ و میک ۲۵ و سپس دستیابی رژیم بعث به ناوگان هوایی ساخت آمریکا و خدمه آموزشدیده در ایالات متحده صحنه نبرد را به نفع عراق تغییر داد.
ملاقات «دونالد رامسفلد» سیاستمدار آمریکایی و صدام در دسامبر ۱۹۸۳ نشانههایی مبرهن برای طرف عراقی در خصوص حمایتهای تسلیحاتی آمریکا به همراه داشت
– با آغاز حملات هوایی رژیم بعث به نفتکشهای ایرانی، ایالات متحده بر تعداد نیروهای خود در خلیج فارس افزود و بزرگترین ناو جنگی خود را وارد منطقه کرد. مداخله و مشارکت ایالات متحده در جنگ با دعوت کویت از این کشور برای محافظت از نفتکشها شکل علنیتری به خود گرفت و ابعاد گستردهتری یافت.
۳- حمایتهای سیاسی و اقتصادی
اسناد منتشر شده در اکتبر ۱۹۸۳ حاکی است سیاستهای ایالات متحده با وضوح بیشتری به سمت حمایت از رژیم بعث تغییر کرد. در همین زمینه در یکی از اسناد وزارت امور خارجه آمریکا تصریح شده است: «شرایط تغییر یافته میتواند به یکی از این دو نتیجه که به طور جدی با منافع ما در تناقض است، منتهی شود: الف) حملات عراق به تأسیسات نفتی ایران با هدف اخلال در صادرات (ایران) میتواند باعث شود ایران برای جلوگیری از هرگونه صادرات نفتی از طریق اعمال زور تلاش کند. ب) فشار مداوم ایران میتواند در طول یک سال آتی فروپاشی سیاسی عراق را محقق سازد. در چنین بستری است که تمایل به سمت عراق باید مدنظر قرار گیرد.»
در بخش دیگری از این سند به تلاشهای دیپلماتیک آمریکا برای حمایت از عراق اشاره شده و آمده است: «ملاقات وزیر امور خارجه با همتای عراقی خود سطح علنی بودن گفت و گوی ما با عراق طی یک سال گذشته را بالاتر برده است. شکست عراق توسط ایران مطابق با منافع ایالات متحده نیست. سایر اقداماتی که میتوانیم انجام دهیم شامل صدور بیانیههای علنیتر در خصوص حمایت از یکپارچگی ارضی عراق و بقای دولت فعلی این کشور است.»
دامنه حمایتهای ایالات متحده از رژیم بعث در محافل بینالمللی حتی پس از علنی شدن استفاده عراق از تسلیحات شیمیایی ادامه داشت. هر چند واشنگتن تحت فشار افکار عمومی مجبور شد زیر بار محکوم کردن این اقدام برود اما با این حال وزارت امور خارجه آمریکا به نمایندگی خود در سازمان ملل دستور داد تا در مورد پیشنویس قطعنامه ایران در محکومیت استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی حمایت سایر نمایندگیهای غربی را برای مسکوت گذاشتن تصویب این پیش نویس جلب کنند و در صورت عدم موفقیت ایالات متحده نباید به این قطعنامه رأی مثبت دهد.
تداوم جنگ در سالهای پایانی، از ابعاد مختلف از جمله امنیت انرژی و ملاحظات نظامی برای ایالات متحده مبنای توجیهپذیری نداشت
علاوه بر تحرکات سیاسی، حمایت مالی از عراق نیز به مرور در دستور کار دولت ایالات متحده قرار گرفت.
ملاحظات و منافع ایالات متحده در پایان جنگ تحمیلی
تداوم جنگ در سالهای پایانی، از ابعاد مختلف از جمله امنیت انرژی و ملاحظات نظامی برای ایالات متحده مبنای توجیهپذیری نداشت. گروهی از سیاستگذاران نظامی ایالات متحده به این نتیجه رسیده بودند که عراق به رغم برخی از برتریهای زمینی در کوتاه مدت نخواهد توانست ضربات برگشتناپذیری بر زیرساختهای ایران وارد سازد. از سوی دیگر زمزمههای حمله عراق به کویت به گوش دستگاههای امنیتی ایالات متحده رسیده و آنان را متقاعد کرده بود که باید برای اتمام جنگ چارهای اندیشیده شود و از همین رو به دنبال اجرای سناریویی بودند که بتواند ایران را وادار به پذیرش قطعنامه کند.
حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی در تیر ۱۳۶۷ در راستای چنین دیدگاهی قابل ارزیابی است و از یک منظر این حمله نقطه عطفی در مداخلات علنی ایالات متحده به نفع عراق در جهت خاتمه دادن به جنگ بود.
ایالات متحده از آتش جنگی که در غرب آسیا شعلهور بود برای رونق بخشیدن به کارخانههای اسلحهسازی و تولیدکننده تجهیزات نظامی، ایجاد اشتغال و رشد تولید ناخالص داخلی و در عین حال پیشبرد اهداف سیاسی خود در عرصه بینالملل به خوبی بهره برد و با فرسایشی شدن روند منازعه و تغییر رویکرد ایالات متحده در قبال آن، پایان جنگ از منظر سیاستگذاران ایالات متحده به لحاظ اقتصادی غیر موجه نمینمود.
ناکامی رژیم عراق در تحقق اهداف ادعایی خود ایالات متحده را به این نتیجه رساند که حمایت از صدام توجیه سیاسی مکفی را از دست داده است.
عراق نیز با رسیدن به این درک که امکان پیروزی بزرگ را از دست داده، بر فشارهای خود به ایالات متحده برای یافتن راهی برای خاتمه جنگ افزود.
ناکامی رژیم عراق در تحقق اهداف ادعایی خود، ایالات متحده را به این نتیجه رساند که حمایت از صدام توجیه سیاسی مکفی را از دست داده است
سیاست تنشزدایی در دو سوی بلوک شرق و غرب موجب شد تا قدرتهای بزرگ درصدد خاتمه جنگ از طریق سازوکارهای بینالمللی برآیند.
جمعبندی
– ایالات متحده در تمامی مراحل جنگ تحمیلی دارای نقش مداخلهگر بوده است؛ هر چند میتوان این نقشها را در بسترهای زمانی متفاوت دارای شدت و ضعف دانست.
– نقش آمریکا در آغاز جنگ غیر قابل انکار اما غیرمستقیم بوده و در استمرار و پایان جنگ نقشی مستقیم داشته است.
– آمریکا به رغم برخی از پردهپوشیهای اولیه به محض حرکت ایران در جهت گسترش عمق راهبردی خود در سرزمین عراق، با تمام توان نظامی سیاسی و اقتصادی خود وارد عمل شد و تلاش کرد تا به جبهه جمهوری اسلامی ایران ضرباتی وارد آورد.
– ایالات متحده در جهت حفظ و استمرار منافع خود در منطقه خلیج فارس دوستان و دشمنان دائمی ندارد؛ به طوری که با اتخاذ نوعی دیپلماسی مبتنی بر نسبیگرایی و پویایی میتواند به طور هم زمان هم رژیم بعث عراق را در زمره کشورهای حامی تروریست قرار دهد و هم متحدان خود را به حمایت از آن وادار یا تشویق کند.
– همواره باید میان آنچه در میدان عمل رخ میدهد با موضعگیریها و بیانیههای رسمی آمریکا خط فاصل مشخصی را حفظ کرد.
– اولویت اقتصاد بر سیاست در رویکرد ایالات متحده نسبت به منطقه خلیج فارس در جریان جنگ تحمیلی نمودی برجسته و پررنگ داشت.
– دستگاه سیاستسازی جمهوری اسلامی ایران باید به ترسیم راهبردهای ترکیبی متناسب و پویا در محورهای چندگانه دفاعی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی اقدام کند. این امر با شناخت حرکتهای تاریخی ایالات متحده در خلیج فارس و فهم صحیح منظومه فکری و مجموعه امنیتی مورد نظر این کشور در منطقه میسر خواهد بود و زمینه را برای ایجاد بسترهای سودمند و کاربردی در جهت حفظ منافع ایران در منطقه غرب آسیا و حوزه ژئوپلیتیک خلیج فارس فراهم خواهد آورد.
تختهگاز ناترازی گازی/ قطع مصرف صنایع هم جواب نمیدهد
تهران- ایرنا- بدون سرمایهگذاری در صنعت گاز و مدیریت مصرف، اعداد ناترازی گازی روز به روز بزرگتر شده و دیگر قطع گاز صنایع برای گرم ماندن خانهها نیز جواب نخواهد داد.
هنوز عرق خیلیها از گرمای تابستانِ امسال و ناپایداری برق خشک نشده بود که خبر آمد احتمال دارد زمستان از بیگازی یا ترس از قطع گاز بلرزند. معاون اول رئیسجمهوری روزهای آخر شهریور در سخنرانی اعلام کرد: از الان مشخص است زمستان با ناترازی گاز روبهرو خواهیم شد.
ناترازی گاز در کشورمان دو دلیل موثر و عمده دارد؛ عدم سرمایهگذاری در این حوزه و توسعهنیافتگی میادین گازی در کنار مصرف بالا
صرفنظر از پیشبینیهای هواشناسانه، هشدار زمستان سرد در حالی است که کشورمان از لحاظ منابع با داشتن ۲۶ تریلیون متر مکعب گاز طبیعی، رتبه دوم در دنیا را دارد و از نظر تولید بعد از آمریکا و روسیه و بالاتر از چین در جایگاه سوم قرار گرفتهاست.
گزارشهای سال ۱۴۰۰ نشان میدهد مصرف گاز بدون محاسبه میزان هدررفت و گازهای گمشده با ادامه افزایشها طی دو دهه گذشته به ۲۳۰ میلیارد متر مکعب رسیدهاست. این روند افزایشی ادامه داشته بهطوری که سال گذشته تولید گاز با کسر فلر و سوخت پالایشگاهها روزانه حدود ۷۳۰ میلیون متر مکعب بوده است. از این رقم، ۶۸۵ میلیون متر مکعب در روز گازرسانی شده که ۴۷ درصد آن به مصرف خانگی و تجاری اختصاص پیدا کردهاست. این میزان مصرف در روزهای سرد بیشتر میشود و تقاضا از عرضه پیشی میگیرد. حال در سناریویی مطلوب اگر میزان تولید ثابت بماند، سرمای زمستان فاصلهای جدی را بین عرضه و تقاضا ایجاد میکند.
در این زمینه، موضوع نگرانکننده در گزارش صندوق توسعه ملی از روند تند ناترازی گاز با کاهش تولید منعکس شده است. این گزارش میگوید با ادامه روند موجود در تولید و مصرف، از سال آینده روند عرضه گاز نزولی میشود.
در حال حاضر گازرسانی در ایران با خطوط ۳۹ هزار کیلومتری انجام میشود که ۹۸ درصد جمعیت شهری و ۸۶ درصد جمعیت روستایی کشور را تحت پوشش قرار میدهد.
امروز ۷۵ درصد گاز این جمعیت و بخش تجاری و صنعتی کشور از میدان گازی پارس جنوبی تامین میشود که نوسازی و بهروزرسانی تجهیزات این تامینکننده اصلی کشور سالها است از موعد مقرر گذشته و در نتیجه با افت فشار مواجه شده و پیشبینیهای دلهرهآور این است که اگر همین روند تقاضا و تولید ادامه پیدا کند، در سال ۱۴۲۰ با افت فشار مخازن پارس جنوبی و افزایش مصرف، ناترازی حدود ۱۰۰۰ میلیون مترمکعبی در روز ایجاد خواهد شد.
بر اساس برآوردها، در صورت عدم تغییر وضعیت تولید و مصرف گازی کشور، در سال ۱۴۲۰ با افت فشار مخازن پارس جنوبی و افزایش مصرف، ناترازی حدود ۱۰۰۰ میلیون متر مکعبی در روز ایجاد خواهد شد
میدانیم که گاز از مهمترین حاملهای انرژی در دنیا است که علاوه بر ایفای نقش جدی در رفاه جامعه، نقش مهمی در اقتصاد دارد. در حالی از لحاظ منابع گازی در جایگاه دومین کشور جهان هستیم اما در بخش صادرات تا چند سال گذشته در جایگاه بیست و پنجم قرار داشتیم و امروز گفته میشود تنها ۵ درصد تولیدات گازی کشور، صادر میشود.
ناترازی گاز در کشورمان دو دلیل موثر و عمده دارد که عدم سرمایهگذاری در این حوزه و توسعهنیافتگی میادین گازی در کشور، همچنین مصرف بالا دو عامل مهم در ناتراز بودن گاز است.
بیش از ۲۳۰ میلیارد متر مکعب گاز تولید میشود که تنها ۵ درصد آن به صادرات میرسد. مصرف کشور معادل مصرف ۲۵ کشور اروپا و برابر با کل مصرف چین است
این عوامل باعث شد نه تنها ایران از ارزآوریهای گازی محروم بماند بلکه زور گاز به مصرف داخلی هم نرسد. طبق اظهارات یک هفته پیش رئیس سازمان برنامه و بودجه در جمع هیات نمایندگان اتاق بازرگانی ایران، بیش از ۲۳۰ میلیارد متر مکعب گاز تولید میشود که تنها ۵ درصد آن به صادرات میرسد. مصرف کشور معادل مصرف ۲۵ کشور اروپا و برابر با کل مصرف چین است در حالی که جمعیت و رشد اقتصادی چین از ایران بسیار بیشتر است.
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی اعلام کردهاست که ناترازی گاز در سال ۱۴۰۱ حدود ۱۲۳ میلیون متر مکعب در روز بوده و برآوردها حاکی از آن است که با توجه به رشد مصرف و کاهش تولید این عدد در سالهای آینده بزرگتر و درشتتر خواهد شد.
بخشی از تبعات این کم و کسری گازی در کشور خود را در نارضایتیهای مردم و جامعه نشان میدهد و بخشی دیگر در اقتصاد که باز هم به نارضایتیها اضافه میکند چرا که دولت در زمستان برای اینکه شعله بخاری مردم را کم نکند، فتیله صنایع به ویژه پتروشیمیها را پایین میکشد که این خود منجر به کاهش تولید و در نهایت کاهش درآمدها میشود.
گزارشهای اتاق بازرگانی ایران حاکی است که سهم صنعت پتروشیمی در سال گذشته از مصرف گاز طبیعی به حدود ۷۲ میلیون مترمکعب در روز رسیده و عدمالنفع دولت ناشی از فروش گاز طبیعی به بخش خانگی و تجاری به جای تامین گاز طبیعی خوراک صنعت پتروشیمی براساس شواهد موجود بین ۴۱۰ تا ۵۷۴ میلیون دلار بوده است.
طبق بررسیهای گزارش اتاق ایران، با اعمال محدودیتها در عرضه خوراک و در این شرایط حدود ۱۷۲ میلیون دلار تا ۲۴۱ میلیون دلار از سود پتروشیمیها یا ارزش افزوده کشور تلف میشود.
اوپک اعلام کرده سرمایهگذاری سالانه در پروژههای نفت و گاز در سراسر جهان باید تا سال ۲۰۳۰ به ۷۳۸ میلیارد دلار برسد تا بتوان ضمن تامین تقاضای جهانی هیدروکربنها، از بحران عرضه انرژی جلوگیری کرد
هر چند دولتها برای عبور از دوره ناترازی گاز، در روزهای سرد سال شیر گاز صنایع و پتروشیمیها را میبندند تا گاز به مردم برسد اما گزارشهای پیشبینی از آینده نه چندان دور، چنین هشدار میدهد که تا چند سال آینده این مُسکن هم دیگر افاقه نمیکند و از امروز باید به فکر درمان این افت فشار باشیم.
در این شرایط و جدا از بحث مدیریت مصرف که مبحثی مفصل و مجزا است، راهکار موثر سرمایهگذاری گازی است. میدانیم در شرایطی که دولت برای پرداخت هزینههای جاری مجبور میشود به صندوق توسعه ملی مراجعه کند، نمیتوان انتظار سرمایهگذاری کلان و هزینهبر در بخش گاز را داشت و با توجه به قیمتهای دستوری و ممنوعیتها و محدودیتهای صادراتی، این حوزه برای بخش خصوصی هم جذاب نیست.
این وضعیت در ایران در حالی است که اوپک اعلام کرده که سرمایهگذاری سالانه در پروژههای نفت و گاز در سراسر جهان باید تا سال ۲۰۳۰ به ۷۳۸ میلیارد دلار برسد تا بتوان ضمن تامین تقاضای جهانی هیدروکربنها، از بحران عرضه انرژی جلوگیری کرد. البته در ایران هم اقداماتی برای سرمایهگذاری و توسعه میادین گازی انجام شده به طوری که در سه سال گذشته ۶۸ هزار میلیارد تومان در این بخش سرمایهگذاری شده و طبق اعلام مدیرعامل شرکت نفت مناطق مرکزی ایران، برای جبران بخشی از ناترازی قرار بر این است که ۱۵ میدان جدید گازی راهاندازی شود که در این میادین جدید روزانه ۱۲۰ میلیون متر مکعب گاز تولید خواهد شد.
با این حال نیاز است تا تحولی جدی در جلب سرمایههای خارجی اتفاق بیافتد که پیشنیازِ آن رفع موانع و چالشهای پیش روی روابط و مناسبات خارجی است.
شهر ما دوستدار کیست؟
مینا اینانلو
تهران-ایرنا- برخی کارشناسان و برنامهریزان شهری میگویند: برای حرکت در مسیر تحقق شهر دوستدار همه شهروندان، پیش از هر چیز نیازمند اصلاح نوع نگاهمان به شهر هستیم. زیرا شهر فقط ظرفی برای تولید، تخصیص و مصرف منابع نیست، بلکه خود منبع، دارایی، سرمایه و کالاست که باید به درستی و به شکل عادلانهای ساخته، توزیع و تخصیص داده شود.
برای همه ما به کرات پیش آمده که وقتی در فضای شهرها و یا محلهها قدم میزنیم، با چالهها، آسفالتهای کنده شده، پیادهروهای باریک و یا پله برقیهای خراب مواجه شویم. اگر چه در یک نگاه ممکن است این موارد مهم جلوه نکند و در اثر روزمرگیها به عنوان امری عادی تلقی شود، اما باید دانست که همین موارد زیست را برای بسیاری از اقشار جامعه از جمله زنان، کودکان، معلولان و سالمندان با توجه به توانها و ویژگیهای بدنی سختتر میکند.
بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت سالانه نزدیک به ۳۰ درصد افراد بالای ۶۵ سال در اثر همین موارد زمین میخورند و دچار مشکلات متعدد فیزیکی و یا روحی ناشی از این صدمات میشوند که آمار بسیار قابل توجهی است. این اتفاق به کرات برای بسیاری از مردم و به ویژه معلولان که طبق گزارش همین سازمان امروزه حدود ۱۵ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهد، نیز رخ داده است. این در حالی است که فضای شهرها باید برای همه اقشار جامعه مناسبسازی شود. به عبارتی فضای شهرها باید متنوعتر و متکثرتر ساخته شود، زیرا همه اقشار مردم در شهرها حق زیست دارند و از این رو باید در برنامهریزیهای شهری به این مهم توجه کرده و حق عموم را در آن اعمال کرد.
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی هر سال نزدیک به ۳۰ درصد افراد بالای ۶۵ سال در اثر همین موارد زمین میخورند که آمار بسیار قابل توجهی استبا توجه به اهمیت این موضوع پژوهشگر ایرنا در گفتو گو با دو تن از کارشناسان و برنامهریزان شهری «محمود شورچه» نویسنده کتاب نظریههای برنامهریزی شهری از آغاز تاکنون و «مصطفی خزایی» استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «شهر و محرومیت اجتماعی» زوایای مختلف شهر دوستدار سالمندان، کودکان، بانوان، معلولین را بیشتر واکاوی کرده و با شناسایی خلاها و نواقص موجود در این زمینه، راهکارهای موثری را ارائه دهیم.
در ادامه مشروح این گزارش را میخوانید:
ویژگیهای شهر دوستدار همه شهروندان
شورچه در خصوص ویژگیهای شهر دوستدار سالمندان، کودکان، معلولین و زنان میگوید: عبارت معروفی از شهرشناس معروف خانم «جین جیکوبز»(۱۹۶۱) وجود دارد که میگوید، «شهرها توان ارائه همه چیز به همه افراد را دارند، اگر توسط همه افراد ساخته شده باشند». به بیان دیگر، یک شهر مناسب و دوستدار شهروندان، شهری است که همه اقشار جامعه به نحوی در ساخت و بازساخت آن نقش دارند و آن شهر نیز میتواند در رابطهای دوطرفه به نیازهای همه شهروندانی که در آن نقش دارند و زیست میکنند، اعم از کودکان، سالمندان، جوانان و معلولان، بانوان و… پاسخ دهد.
برای نمونه، نمیتوان بدون درک دقیق و درست از شرایط، نیاز و زبان کودک و مهمتر از آن برگردان یا انتقال آن به شرایط، زبان، فرم و کارکرد شهری، یک شهر دوستدار کودک داشت. از نگاه شهرسازی دوستدار کودک، شهری که پارکها و پیادهراههای خوبی ندارد، کودکانش را دوست ندارد. همین موضوع در سایر موارد از جمله سالمندان، جوانان و معلولان نیز صدق میکند.
به طور مثال شهری که به شدت وابسته به خودروی شخصی است و شیوه حمل و نقل آن بر محور و مدار آزادراه و بزرگراه تنظیم یافته است (به همراه انتشار انواع آلودگیها، خطر تصادفات، افزایش جابجایی به جای افزایش دسترسی، هژمونی یک مزیت بر مزیتهای دیگر و…) نمیتواند یک شهر دوستدار سالمندان یا مراقب سالمندان باشد.
بنابراین، میتوان این اصل کلی را مطرح کرد که هر چه یک شهر از ابعاد مختلف آن(گزینههای مسکن، حمل و نقل و جابجایی، فعالیتهای اقتصادی و مدنی، فرهنگ و سلیقه و نظایر آن) متکثرتر و متنوعتر باشد، بیشتر و بهتر میتواند به طیف وسیعتری از نیازها و مطالبات شهروندان پاسخ دهد”. به بیان خلاصه، شهر متکثرتر و متنوعتر، هم کارآمدتر، هم زیباتر، هم اخلاقیتر و هم سالمتر است.
شهر مناسب و دوستدار شهروندان، شهری است که همه اقشار جامعه به نحوی در ساخت و بازساخت آن نقش دارند و آن شهر نیز میتواند در رابطهای دوطرفه به نیازهای همه شهروندانی که در آن نقش دارند و زیست میکنند، اعم از کودکان، سالمندان، جوانان و معلولان، بانوان و… پاسخ دهدخزایی نیز در این باره میگوید: اگر بخواهیم در قالب یک چارچوب نظری کلان و یا دیدگاه روشمند به سراغ این مباحث برویم که شهر دوستدار سالمند و یا شهر دوستدار زنان و یا شهر دوستدار کودکان و معلولان چگونه شکل گرفت و موضوعیت پیدا کرد، باید بگوییم که این موارد موضوعاتی هستند که در برنامهریزی شهری، از مبحث محرومیت اجتماعی شهرها وام گرفتهاند و آنجا آبشخور تمام این دغدغهها است.
به علاوه، با توجه به اینکه این موضوع، موضوع جدی و مهمی بود، بنابراین، در سال ۱۳۹۷ برای اولین بار و به شکلی منسجم در قالب کتابی تحت عنوان «شهر و محرومیت اجتماعی در ایران» و در ۵ فصل به این موضوع پرداختم تا یک کتاب آموزشی و کارآمد در اختیار جامعه دانشگاهی و مسئولان شهری قرار دهم تا بدانند مرتکب چه غفلت عظیمی شدهاند.
وی میافزاید: در واقع نظام شهری که ما امروزه در آن به سر میبریم توسط افکار، اندیشهها و ادراکات متخصصان و سیاستمدارانی طراحی و ساخته شده که بیشتر برای یک فرد مذکر، ۱۵ تا ۶۰ ساله، سالم و متمول است. به عبارتی، این خصلتهایی که برشمردم نشان میدهد که چقدر جای خالی گروههای طرد شده در سیاستگذاریها، برنامهریزیها و نظام تصمیمگیری توسعه شهری خالی است.
خزایی ادامه میدهد: با توجه به این مقدمه باید گفت، شهری دوستدار سالمند، کودکان، زنان و معلولان است که تمام دغدغهها، نیازها، خواستهها و مطالبات این گروههای مغفول را در ابعاد فیزیکی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی را مد نظر قرار داده باشد و این افراد هم مانند شهروند ایدهالی که کانون توجه سیاستگذاران اجتماعی بوده در حیات مدنی، اقتصادی و اجتماعی شهر فعالیتی عزت مندانه و زیستی پایدار داشته باشند.
در ادامه به شکل کاملا ریز و با جزئیات به برخی شاخص های شهر دوستدار زن، کودک، سالمند و … خواهیم پرداخت:
کشورهای پیرامون و تجربه شهر دوستدار شهروندان
شورچه پیرامون این سوال که آیا در کشورهای همسایه ، شهر دوستدار سالمند، کودک و معلولان وجود دارد، میگوید: به طور قطع نمیتوان در جهان شهری یافت که بتوان گفت مناسب و دوستدار همه اقشار جامعه است، مگر در آرمانشهرهای تخیلی.
اما میتوان گفت که شهرهای مختلف جهان با توجه به شرایط و سطح کلیِ توسعهیافتگیشان، سطحی از مناسبت و دوستداریت را دارند.
برای نمونه در شهر کپنهاک (طبق آمار سال ۲۰۱۰) ۳۶ درصد از مردم با دوچرخه و تنها ۲۷ درصد با خودرو سر کار میروند. این قبیل شهرها در مقیاس جهانی، از نظر «شاخص حمل و نقل پاک و هوشمند» بیشتر رتبههای بالایی دارند. معنای چنین رتبهای این است که توانسته است شهرهای با آلودگی کمتر، تحرک جسمی، سلامت بدنی، روحی و نشاط بیشتر، دسترسپذیری بیشتر، مصرف انرژی و منابع سرزمینی کمتر و… داشته باشد.
در شهر کپنهاک (طبق آمار سال ۲۰۱۰) ۳۶ درصد از مردم با دوچرخه و تنها ۲۷ درصد با خودرو سر کار میروند. این قبیل شهرها در مقیاس جهانی، از نظر «شاخص حمل و نقل پاک و هوشمند» اغلب رتبههای بالایی دارندوی میافزاید: در میان کشورهای همسایه مانند عراق، افغانستان، پاکستان، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، آنها نیز مانند کشور خود ما، در سطح ساختاری و کلان بیشتر درگیر مسائل، موانع و مشکلات خاصی هستند و در حوزه شهرسازی و برنامهریزی نیز در بیشتر موارد همان اصول و الگوهای مدرن توسعه شهری را دنبال میکنند؛ همان الگوهایی که دوستدار شهروندان خاصی از شهر است،
یعنی مردان، دارندگان خودروی شخصی، مالکان و… . قابل انکار نیست که در این کشورها در برخی زمینهها سعی شده است به شکل موضعی، پروژههای ترمیمیای جدیدی به اجرا گذاشته شود(در قالب دست به دست کردن تجربه یک شهر برای شهر دیگر)، اما از آنجایی که این دسته از اقدامات مقطعی و جزئی همچنان تا تحول عمیق ساختاری در آنها فاصله دارد، بیشتر با شکست مواجه شده و یا اثرات آن بسیار محدود بوده است.
برای نمونه، بخش عمدهای از فعالیتهای برنامهریزی به منظور بازآفرینی بخش مرکزی شهرهای این دسته از کشورها، تنها تلاشی برای جا دادن خودروهای بیشتر در آن و طرد گروههای فرودست جامعه از محلههای آن بوده است. به هر روی، باوجود تلاشهایی که برای حرکت به سمت بهتر شدن انجام شده، این دسته از کشورها همواره باید این سؤال را از خود بپرسند که به میزان درآمدها و سرمایههایی که در دههها در اختیار داشتهاند، چقدر توانستهاند در کشور خود توسعه ایجاد کنند و شهرهای بهتر، مناسبتر و پایداری داشته باشند؟
خزایی نیز در این باره میگوید: به فراخور توسعهیافتگی کشورها، شهرها در نظامهای کشورها این مسایل را رعایت کردهاند. هم در کنوانسیونها و اساسنامهها و هم در تغییرات کورونولوژیکال. برای مثال از سال ۱۹۲۰ رگههایی از این مسایل مطرح و تا بعد از جنگ جهانی دوم، به شدت و با قدرت تمام درابعاد مختلف و در قالب شهر دوستدار سالمند، شهر دوستدار کودک و شهر دوستدار زنان و معلولان در کانون توجه سیاستگذاران و برنامهریزان کشورهای توسعه یافته قرار گرفته و با یک تاخیر ۱۰ ساله و یا ۲۰ ساله و یا بعضا ۳۰ ساله به کشورهای پیرامونی و کشورهای جهان سوم هم سرایت کرده و مسایل را حتی با تاخیر در دستور کار خود قرار دادهاند.
در واقع، اگر بخواهیم به طور مشخص به چند مورد اشاره کنیم باید بگوییم که در سال ۲۰۱۷ «مندی پور» استرالیا شهر دوستدار کودک لقب گرفت و شاید تنها شهری بود که به شکلی رسمی، فعالیت خود را در این چارچوب شروع کرد.
در سال ۱۹۸۱ سازمان ملل آن سال را به عنوان سال جهانی معلولان نامگذاری کرد و این نشان میدهد که این تاریخ ها موید آن بحث نظری هستند.
وضعیت ایران در استانداردهای شهر دوستدار شهروندان
شورچه به این سوال که ما در کجای این نرمها و استانداردها قرار داریم، اینطور پاسخ میدهد: به جرأت میتوان گفت که بخش زیادی از اصول و ابزارهای امروز برنامهریزی شهری در کشور ما مربوط به دورهای است که دیگر وجود ندارد. در گفتمان برنامهریزی شهری امروز، درستهای کمتر دقیق، بهتر از اشتباههای بسیار دقیق است. برای نمونه، با آنکه دوران ساخت آزادراهها و بزرگراههای درونشهری، با همه محاسبات (بهظاهر) دقیق مهندسی که ارائه میدهد، به پایان خود رسیده است(مگر در موارد نادر و استثنائی)، اما ما همچنان به ساخت آنها و در پی آن، الزام پارکینگ ادامه میدهیم.
وی ادامه میدهد: نمونه دیگر مربوط به “مسکن” است. در سیاستهای کلی نظام، بر تقویت نظام خانواده بسیار تأکید شده است. نظام خانواده در زبان برنامهریزی شهری معنایش میشود نظام خانه، مدرسه، محله و خیابان. اینها میتوانند همزمان پرورشدهنده و یا فرساینده نظام خانواده باشند. اما خانه سطح زنده، زیسته و معنادارتری از مسکن است، به این معنا که ممکن است مسکن و سکونت داشته باشیم، اما به هر دلیلی، تجربه در خانهبودن و درخانواده بودن نداشته باشیم.
همه ما میدانیم که مسکن، فراتر از سرمایه اقتصادی صرف، یک دارایی تاریخی برای هر جامعهای است؛ تجربه خانه در مسکن، به معنای اراده به ماندن و میل به شکلگیری روابط اجتماعی پایدار است؛ تجربه در خانهبودن، چالشی جمعی برای حفظ همبستگی در یک جامعه است. تجربه خانه در مسکن، قوامبخش حس تعلق به یک اجتماع است.
رشد کودکان در شرایط بد خانه و مسکن، کیفیت نسلهای آینده جامعه ما را رقم خواهد زد. معنای دیگر نبود یا کمبود خانه و مسکن شایسته، فروپاشی تدریجی همه آن روابط سالم خانوادگی و اجتماعی است که انتظار داریم در جامعه ما شکل بگیرد. ضمن آنکه بیثباتی و مسکن/ خانه نامناسب نیز به احساس طرد شدن از جامعه کمک میکند. از این رو، بدون سیاستهای درست و مؤثر مسکن نمیتوان به شهری دوستدار خانه، خانواده و اجتماع دست یافت. شایان ذکر است که البته معنای سخن این نیست که خانواده تنها با مسکن دوام و قوام مییابد (بی شک ابعاد بیشتری دارد که در حوزه فعالیت سایر رشتههای تخصصی در این زمینه است) اما برگردان خانواده در زبان برنامهریزان شهر میشود خانه(با همه ابعاد، کارکردها و مؤلفههای آن).
شورچه ادامه میدهد: مثال دیگر مربوط به نظام منطقهبندی شهری رایج در شهرهای ماست. نظام منطقهبندی با همه دلایلی که برمیشمارد، اما متأسفانه (دست کم تاکنون) روح حاکم بر آن در عمل، در جهت تثبیت تفکیکهای اجتماعی در مکان، تنظیم بیعدالتیها در فضا و سرکوب میل به یکپارچگی در شهر حرکت کرده است؛ چه زمانی که قطعات زمین و تراکم در بالا و مرکز شهرها ، مسکن خودساخته یا اجتماعی در پایین و پیرامون شهرها، اسکان فرودستان در محیط زیست آلوده شهرها را میبینیم و یا زمانی که سفرهای پرهزینه خودرو در سطح شهرها را به یک الزام تبدیل کرده است و چه وقتی میبینیم طبیعت را برمیچیدند تا جای آن، «شهر دوستدار طبیعت» بنشانند!
آوردۀ این شیوه از برنامهریزی شهری، هر چه باشد، شهر دوستدار همه شهروندان نیست. اگر ما به دنبال ساخت شهرهایی فراگیرنده، پذیرنده و دوستدار همه شهروندان هستیم، لازم است همواره به یاد داشته باشیم که تغییر در وضع شهرهای موجود نیازمند پذیرش سیاستهای خوب و البته “رد سیاستهای بد” است.
اگر ما به دنبال ساخت شهرهایی فراگیرنده، پذیرنده و دوستدار همه شهروندان هستیم، لازم است همواره به یاد داشته باشیم که تغییر در وضع شهرهای موجود نیازمند پذیرش سیاستهای خوب و البته “رد سیاستهای بد” استخزایی نیز در این باره میگوید: ما بتازگی شاید کمتر از ۱ دهه است که به مباحث شهر دوستدار سالمند، کودک و معلولین توجه کردهایم و اخیرا هم این موضوعات در قالب حوزه نرم افزاری اندیشهای و گفتمانی گروههای تخصصی و دانشگاهی مطرح شده است و به همین دلیل، تجلی این مسایل را در حوزه زندگی عینی مردم کمتر میبینیم، زیرا شکاف و گسلی که بین درک این موضوعات توسط اندیشمندان متخصص در این زمینه و کارگذاران و مدیران اجرایی است، به نظر من بسیار زیاد است.
از طرفی این مسایل هزینهبر هم هستند و مدیران خیلی رغبتی نمیکنند تا به سراغ این پروژهها بروند و از این رو ما با توجه به ظرفیتهای تمدنی و ارزشی که داریم بسیار جای کار داریم تا هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی این مسایل را کانون توجه سیاستگذاران و برنامهریزان شهری قرار دهیم،زیرا سالمندان و ریش سفیدان همیشه در این کشور و فرهنگ مورد تکریم بودهاند و اصلا مقبول نیست که هیچ جایگاهی برای این افراد در فضای عمومی شهرها طراحی نشود و در قالب مشارکت اجتماعی به رسمیت شناخته نشوند؛ برای بانوان، معلولان و کودکان هم همین طور.
بنابراین، این رویه شبه مدرنی که بر سیاستگذاریهای شهری حاکم است باید به سرعت اصلاح شود تا بتوانیم به جایگاه درست و واقعی خود برسیم.
جای خالی شهرهای دوستدار شهروند در سند توسعه شهرها
شورچه در پاسخ به این سوال که آیا در سند توسعه شهرها به این مسایل توجه شده است، میگوید: بله اشاراتی وجود دارد، همان طور که بیان شد، پرداختن به مساله ساخت شهرهای دوستدار شهروند، در کشور چندان به شکل یکپارچه دنبال نمیشود.
تلاشهایی در این زمینه انجام شده، نظیر ابلاغ سند راهبردی طرح محیط دوستدار سالمند(شورای ملی سالمندان، ۱۴۰۲)، مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران پیرامون الزامات و ضوابط عام شهر دوستدار کودک(۱۴۰۰)، دستورالعمل شهرهای دوستدار کودک(سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور، ۱۳۹۷) و نظایر آن، اما نکتهای که نباید از نظر دور داشت، وضع نامناسب کلی حاکم بر شهرها و زیست شهروندان از لحاظ تورم و قدرت خرید، اشتغال و درآمد، کمبود آب، کاهش انسجام اجتماعی، نابرابری و رکود اقتصادی است که سبب میشود چنین مسائل به ظاهر کم اهمیتی به حاشیه رانده شوند.
خزایی نیز در پاسخ به این سوال میگوید: در سند توسعه شهری هم به این مباحث توجه نشده است. در واقع ما تازه در ابتدای کار هستیم. اگر چه اهمیت این موضوعات به خورد محتوایی برنامهها و اسناد میرود اما هنوز عزم جدی و یکپارچه در نظام تصمیمسازی و نظام اجرا شکل نگرفته و ما باید به صورت جدی این خلاها را آسیبشناسی کنیم و هر چه سریع تر بتوانیم این موضوعات را غنی سازیم.
شهر مطلوبی که امروزه در منظر شهرسازان دوره پست مدرن مورد توجه است، شهری است که به جای اتومبیل محوری، انسان محور است و تاکید بر دربرگیرندگی تمام طیفها، اقشار و ذینفعان نظام اجتماعی و اقتصادی شهر داردخلاها و نواقص در نیل به شهرهای دوستدار شهروندان
شورچه به خلاها و نواقص موجود در این زمینه اشاره کرده و میگوید: از منظر تئوریک به مسأله میتوان گفت که هیچ دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که نتوان به شهرهای دوستدار شهروندان دست یافت. اما مشکل کار کجاست؟ همه ما دوست داریم که شهرهای دوستدار شهروندان داشته باشیم، اما چرا این اتفاق نمیافتد؟ به نظر میرسد مساله درست در حد فاصل میان نظر و عمل قرار دارد. وقتی نگاهی به انواع برنامههای توسعه شهری میاندازیم، بیشتر برنامههای آمالی(بیان آمال و آرزو و خواستههایمان) را میبینیم تا برنامههای عملی. ما باید قدری رئالیستیتر به مسائل شهرهایمان بنگریم و مسائلی که داریم را آنگونه که هستند ببینیم، ما باید پیش از هر چیز بپذیریم که در این زمینه خلاء و نقصان داریم.
مشکل اصلی ما کمبود منابع(سرزمینی، زیستی، انسانی و فناوری) نیست، بلکه توزیع نابرابر و ناکارآمد آن است. ثروت و دارایی(بر مبنای میزان مطلق و سهم جمعیت از آن) به اندازه کافی در کشور وجود دارد، اما در دستان عدهای معدود است. ساخت شهرهای فراگیرنده، پاسخده و دوستدار همه آحاد و اقشار جامعه میتواند اولویت بالایی در تصمیمسازیهای طراحی و برنامهریزی شهری داشته باشد، اگر امید، شهامت و ارادهای برای چنین انتخابی وجود داشته باشد.
خزایی نیز به خلاها و نواقص موجود در این زمینه اشاره کرده و میگوید: خلاها و مشکلات موجود در این زمینه به این برمیگردند که متاسفانه ادبیات برنامهریزی توسعه اجتماعی و کالبدی شهرها هیچ گونه غرابتی با ظرفیتهای اجتماعی فرهنگی و تمدنی ما ندارد و به دور از نظامهای ارزشی این کشور و جامعه است و این برنامهها به شدت به شکل تک بعدی و تک ساحتی سیر میکنند و فضاهایی را در سطح شهرها میسازند که بیشتر در اختیار گروههای قدرت و افراد متول است و بازندگان، محرومان و طردشدگان اجتماعی که احتیاج به توجه جدیتر و بودجهی بیشتری هستند، مغفول ماندهاند.
بنابراین با توجه به این مسائل، باید بگوییم که در دو سطح برنامهها و سیاستها و فقدان تخصیص بودجه و نیروهای فنی و تخصصی در لایههای اجرایی دچار خلاهای جدی هستیم.
بایدها و راهکارها چیست؟
شورچه در پاسخ به این سوال که برای رسیدن به شهر دوستدار همه شهروندان چه باید کرد، میگوید: در سالهای اخیر، شهرشناسان و برنامهریزان شهر از مفهوم «حق به شهر»(The Right to the City) زیاد صحبت کردهاند. از نظر دیوید هاروی(۲۰۰۴) جغرافیدان برجسته جهان، «حق به شهر» فقط حق دسترسی به آنچه از قبل وجود دارد نیست، بلکه همچنین حق تغییر آن بر اساس خواسته قلبی ماست.
«حق به شهر» این نیست که آیا شهر به آنهایی که دارند چیزی اضافه میکند یا خیر، بلکه این است که آیا به آنهایی که ندارند چیزی اضافه میکند یا خیر؟ برای حرکت در مسیر تحقق شهر دوستدار همه شهروندان نیز، پیش از هر چیز نیازمند اصلاح طرز نگاهمان به شهر هستیم؛ شهر فقط ظرفی برای تولید، تخصیص و مصرف منابع و کالاهای مختلف در آن نیست، بلکه خودش منبع، دارایی، سرمایه و کالاست که باید به درستی و به شکل عادلانهای ساخته، توزیع و تخصیص داده شود، به گونهای که همه کسانی که در آن زندگی میکنند حقی از آن داشته باشند.
تا جایی که به بحث شهر دوستدار شهروندان مرتبط است ، چنین شهری باید مفید، زیبا؛ انعکاس دهنده علم و هنر، بیانگر واقعیت و نیز تغییردهنده واقعیت؛ هم چشم باشد و هم بدن ، یعنی باید دید و فهمید زیرا شهر چنین است.
وی میافزاید: شهرها کانونهای اصلی کنش، واکنش، بازیابی و تابآوری در برابر بحرانها، تهدیدها، تحریمها، آسیبپذیریها و مخاطرات هستند. شهرها همچنین گرههای اصلی منابع، استعدادها، دانش و نوآوری برای حل چالشهای ما در زمینههای مختلف به شمار میروند. محیطهای شهری سرزنده، پذیرنده، فراگیرنده و سالم، شهروندان را پذیرنده و سالم میسازد و شهروندان پذیرنده و سالم نیز نشاط اجتماعی، اقتصادی و محیطی را به شهر بازمیگردانند.
یادآوری این نکته ضرورت دارد که وقتی گزینههای دیگری برای افراد وجود نداشته باشد، شکلگیری شهرهایی که دوستدار همه اقشار جامعه نیست را نمیتوان انتخاب افراد دانست. با توجه به وجود ساختارهای شهری ناکارآمد، اتلافگر، نابرابرساز و محرومساز، ایجاد شهرهای دوستدار همه شهروندان نیازمند کنشهای آگاهانه، مسئولانه، عادلانه و هوشمندانه در چهارچوب یک حکمروایی شهری با ظرفیت، شفاف، سالم و پذیرنده است. ساخت شهر مناسب و دوستدار شهروندان اعم از کودکان، سالمندان، جوانان، معلولان و حتی دوستدار طبیعت، مسالهای جمعی و ارتباطی(relational) است و وضع همه ما در این خصوص، در گرو نوع شهرهایی است که برای همدیگر، با همدیگر، برای مراقبت از همدیگر و دوست داشتن همدیگر میسازیم.
خزایی نیز در این باره به راهکارهایی اشاره کرده و میگوید: شهر مطلوبی که امروزه در منظر شهرسازان دوره پست مدرن مورد توجه است، شهری است که به جای اتومبیل محوری، انسان محور است و تاکید بر دربرگیرندگی تمام طیفها، اقشار و ذینفعان نظام اجتماعی و اقتصادی شهر دارد. از ین رو، باید سیاستها و رویکردهای برنامهریزانمان معطوف به این باشد که بتوانیم با مشارکت تام از ظرفیت تمامی اقشار موجود در جامعه از کودکان گرفته تا سالمندان و از زنان گرفته تا مردان استفاده کنیم و سهم و حس تعلق به بودن و تعلق به فضای شهری را در آنها برانگیزیم.
به مناسبت بازگشایی مدارس؛
چرا دانشآموزان نیاز به مدرسه شاد دارند؟
تهران-ایرنا-یک مدرسه شاد دارای مدیری شاد و مثبت نگر، آموزگاران شاد با آموزشهای لذتبخش، کلاسهای تمیز و دارای رنگ و نور مناسب و دارای فضایی مناسب برای یادگیری و حیاط سبز است.
شادی از مهمترین احساساتی است که حوزه عاطفی انسانها را شکل داده و در سلامت روان و عملکرد بهینه افراد نقش بسزایی دارد. امروزه بسیاری از محققان معتقدند که یکی از مهمترین عوامل زمینهساز در شادی دانشآموزان مدرسه است. زیرا دانشآموزانی که انگیزه مثبت دارند و خود را در یک محیط اجتماعی و جسمی مثبت میبینند، سطح اضطراب کمتری را تجربه میکنند، درک شده و از حمایت برخوردار شدهاند و این موضوع زمینهای را فراهم میکند تا آنها با محیطهای اجتماعی خود سازگار شده و از زندگی مثبتی نیز برخوردار شوند.
به همین دلیل نظامهای آموزشی باید به منظور ارتقای شادی و رفاه دانشآموزان برای نقاط قوت و استعدادهای منحصر به فرد آنها اهمیت و ارزش بیشتری قائل باشند، چرا که با توجه به مفاد گزارش سالیانه جهانی شادی که هلیول، لایارد و ساکس در سال ۲۰۱۵ منتشر کردند، مدارسی که شادی دانشآموزان را در اولویت قرار میدهند، قابلیت اثربخشی بیشتر، نتایج آموزشی بهتر و دستاوردهای موفقیتآمیزتری در زندگی یادگیرنده دارند.
با توجه به اهمیت این موضوع، رضا کمالی مهاجر و همکارانش در پژوهشی تحت عنوان «نشانگان مدرسه شاد: مطالعهای پدیدارشناسانه» ویژگیهای یک مدرسه شاد و راهکارهای موثر در این زمینه را مورد بررسی قرار دادهاند که مختصری از آن را در ذیل میخوانید:
فعالیتهای فرهنگی
عوامل فرهنگی در شاداب سازی مدارس نقش بسیار زیادی دارد و تقویت عوامل فرهنگی در مدارس از قبیل برگزاری کلاسهای موسیقی، برگزاری جشنها همراه با شادی و سرور میتواند در شاداب سازی مدارس و فراهم کردن محیطی سالم به منظور یادگیری بهتر دانش آموزان تاثیر بسیار زیادی داشته باشد. همچنین از دیگر عوامل میتوان به اردو و بازدیدهای علمی، برگزاری جشنهای متنوع در مدرسه، مسابقات ورزشی ماهانه، فرم مدرسه خوش رنگ و زیبا، کنترل قلدری در مدرسه و زنگ ورزش اشاره کرد.
فعالیتهای کادر آموزشی
یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار بر شادکامی دانش آموزان، کیفیت فعالیتهای کادر آموزشی به ویژه کیفیت تدریس و اخلاق معلم است. امروزه بیشتر روانشاسان تربیتی معتقدند که معلمان مدرسه در شادکامی دانش آموزان دارای نقش مهمی هستند. معلم با صحبت و توجه خود به دانشآموزان، آنان را در مسیر صحیح هدایت میکند و شادی آنان را دو چندان میکند. یک معلم خوش اخلاق در کلاس میتواند تا حد زیادی انگیزه دانش آموزان را برای حضور در مدرسه و درس خواندن افزایش دهد. مسئولیت دادن به دانشآموزان یکی از مواردی است که یک معلم خوب و آشنا با مسایل روانشناسی میتواند به خوبی در کلاس مدیریت کند.
امروزه بیشتر روانشناسان تربیتی معتقدند که معلمان مدرسه در شادکامی دانش آموزان دارای نقش مهمی هستند. معلم با صحبت و توجه خود به دانشآموزان، آنان را در مسیر صحیح هدایت میکند و شادی آنان را دو چندان میکندیک معلم آگاه میداند که اگر تنها به یک دانش آموز توجه کند و به بقیه دانش آموزان کلاس توجه نداشته باشد، این میتواند تاثیر منفی بر اعتماد به نفس آنها داشته باشد و گاهی حتی میتواند علاقه دانش آموز را از درس خواندن رویگردان کند.
همچنین یک معلم خبره و آگاه میداند که اگر درسها را به صورت فعالیتهای گروهی به دانش آموزان بیاموزد، هم مهارتهای گروهی آنان را تقویت کرده و دانشآموزان را اجتماعیتر به بار میآورد و هم اینکه دانشآموزان میتوانند در فعالیتهای گروهی با همفکری هم کار و هم تکلیف درسی را بهتر انجام دهند.
امکانات فیزیکی مدرسه
وجود امکانات، تسهیلات مناسب سن دانش آموزان و علاقه آنها میتواند حس کنجکاوی فراگیران را تحریک کنند و آنها را به سوی خود جذب کند. وجود چنین محیطی برای آنها نشاط آور و شاداب خواهد بود. وجود امکانات ورزشی مناسب در مدرسه از قبیل توپهای سالم، طناب، تور والیبال و بسکتبال هزینه زیادی ندارد، اما دانش آموزان را بسیار شاد میکند.
کلاسهای هوشمند نیز موضوع دیگری است که اغلب به آن اشاره میشود. کلاسهای هوشمند شیوه نوین تدریس است که برای دانشآموزان تازگی و جذابیت دارد و لازمه هر دانشآموزی است که کار با کامپیوتر را یاد بگیرد. زیرا در دنیای مدرن، کامپیوتر، اینترنت و فناوری اطلاعات بخش جدانشدنی زندگی هستند. همچنین مجهز شدن مدارس به آزمایشگاهها ضروری است.
زیرا هم دانشآموزان اطلاعات بسیاری بدست میآورند و هم اینکه انجام فعالیتهای آزمایشی برای دانش آموزان لذتبخش است.
کلاسهای هوشمند شیوه نوین تدریس است که برای دانشآموزان تازگی و جذابیت دارد و لازمه هر دانشآموزی است که کار با کامپیوتر را یاد بگیردشادابسازی ظاهری مدرسه
شادابسازی ظاهری مدرسه نیز نقش بسیاری در شادکامی دانشآموزان دارد. زیرا کودکان بسیار بصری هستند. آنها از محیط و فضاهایی که شادابی و نشاط را القا میکنند، لذت میبرند و به دلیل افزایش انگیزهها، پیشرفتهای چشمگیری در زمینههای علمی خواهند داشت. همچنین استفاده از رنگهای روشن و شاد برای کلاسها و سالن مدرسه، پردههای مناسب و زیبا برای کلاسها و فضای سبز و گذاشتن گلدان در کلاسها میتواند در شاد ساختن دانشآموزان موثر باشد.
دوستان دانشآموز
دوستان یکی از بزرگترین منابع حمایتی هستند که افراد در طول زندگی خود پیدا میکنند. حمایت دوستان میتواند در زمان نگرانی و اضطراب باعث احساس ایمنی خوبی در فرد شود. منظور از حمایت اجتماعی، کیفیت ارتباط با دیگران است که منابعی را در مواقع مورد نیاز فراهم میکند و باعث ایجاد احساس مراقبت، تعلق و خود ارزشمندی در فرد میشود و فرد احساس میکند در بخشی از شبکه ارتباطی قرار دارد و میتواند به خوبی با عوامل تنش زا مقابله کند. همچنین دوستان دانشآموز میتوانند با پیشگیری از وقوع موقعیتهای پرتنش، افراد را مورد حفاظت قرار داده و به آنها کمک میکند تا وقایع پرتنش را به صورتی ارزیابی کند که جنبه تهدیدکنندگی کمتری داشته باشد.
ویژگیهای خود دانشآموزان
از جمله عوامل فردی میتوان به سلامت روانی و جسمی، توانایی انجام کار، انگیزه و تمایل ذهنی و شور و شوق برای یادگیری و رضایت تحصیلی اشاره کرد. در مورد نقش عامل فردی باید نگرش مثبت را در افراد پرورش داد. زیرا اگر دانشآموزان با نگرشهای مثبت رشد یابند، میتوانند بسیاری از مشکلات آینده را که ممکن است بر آنها تاثیر منفی داشته باشد را به راحتی حل نمایند.
جمعبندی
محیط مدرسه به عنوان یکی از مهمترین عوامل تشکیل دهنده رفتار افراد میتواند سهم قابل توجهی در ایجاد شادی در افراد درون مدرسه و تسری آن به جامعه داشته باشد و لازم است برای توام کردن این زمان با شادی بیشتر، این موضوع مورد توجه قرار بگیرد. همچنین برای تحقق این مهم پیشنهاد میشود لباسهای فرم مدرسه به رنگ شاد انتخاب شود. به نظافت کلاسها و مدرسهها توجه شود. دیوارهای کلاسها و مدرسهها با رنگ شاد تزیین شود. آزمایشگاه مدرسه تجهیز شود. به فضای سبز مدرسه توجه شود. جشنها و مراسم صبحگاهی به طور مرتب برگزار شود. معلمان و مدیران با دانشآموزان رفتار دوستانه و همراه با محبت داشته باشند. همچنین معلمان در تدریس خود از روشهای فعال مانند بازی، نمایش و کار گروهی استفاده کنند تا دانشآموزان با علاقه به یادگیری موضوعات بپردازند و از یادگیری دروس لذت ببرند.
آخرین نوشته ها و کلیپ های یک قربانی معدن طبس؛ ما با همه فرق داریم
آنچه می خوانید و می بینید، محصول گشت و گذار خبرنگار سرویس فرهنگی تابناک در صفحات مجازی برای یافتن اثری، نوشته ای یا فیلمی از قربانیان حادثه طبس است.