سرمقاله / فاجعه ، این بار نوبت خراسان جنوبی…!!!

امروز خراسان جنوبی  / محمدراعی فرد
چقدرسخت است که دائم منتظر خبری باشی که نشان از یک فاجعه دارد، دیگر نباید دربند فاجعه بود، باید از فجایع گفت،‌ چرا؟ چون مردم عادت کرده اند که همیشه بهای نامدیریتی ها و بی لیاقتی های برخی مدیران مسبب فجایع را از جیب خود بپردازند.ساعت ۹شب است ودهها کارگر در معادن ذغال سنگ‌ طبس در شیف سوم مشغول کار ، آنان کارگران بی پشتوانه ای بودند و هستند که نه رانت را میشناختند ونه اختلاس و نه روابط با قدرت را ، مردانی با دستهای آبله زده وپینه بسته و صورتهایی که از گرد ذغال سیاه شده و با چشمانی که سپیدی آنها در تیرگی صورتشان برق میزند ورگه های عرقی که بر این سیاهی ها شُره کرده اند.اینان یا فرزند بودند یا پدر ویا شوهر ویابرادر دهها خانواده ای که اینک چون چهره مردان شان لباس سیاه برتن کرده اند. برخی ازآنان حتما فرزندانی داشتند که قراربود روز اول مهرماه به کلاسهای پر از شادی فرزندان شان بروند تا ازنزدیک شاهد ورود آنان به کلاس های شان باشند. ما مرمان عادتیم، برخی مدیران ما نیز مردان و زنان عادتند به وضع موجود، ما عادت کرده ایم که پس از حوادث مرگبار شیون به هوا کنیم و فریاد برآوریم ، فریادهایی که هیچگاه شنیده نمی شوند، باید ابتدا حوادث مرگبار و پرهزینه اتفاق بیفتد تا بعدا برخی مدیران مان از قیلوله برخیزند و پس از کلی توجیهات آبها را از آسیاب بیندازند، نه عذرخواهی و نه استعفا و نه توبیخ، عجیب است ازاین همه دست و دلبازی قانون برای آنان. آیا کسی و یا کسانی برای پاسداشت از زحمات این کارگران زحمتکش دسته گلی خواهد آراست؟ آیا برای آنان مردم و جوانان شان شمعی به یادبودآنان برخواهند افروخت؟ اینان نه خواص بودند ونه آقازاده و نه رانتخوار و اختلاس کنندگان گردن کلفت بی ریشه، که از عوام بودند و حلال ترین پول و لقمه را برسفره خانواده خود می نهادند. احتمالا که توجیه گران حرفه ای نهایتا تقصیر را به گردن خود کارگران بیندازند، مرگ براثر خفگی و دست و پا زدنهای بی حاصل برای کمی اکسیژن بسیار سخت و تکان دهنده است، بر ریل حمل ذغال سنگها بجای بار همیشگی جنازه های بیش از۵۰ نفر از بهترینهای مردم حمل گردید، به همین راحتی…!!!