تکلیفِ اموال کارگران چه میشود؟ / فروش شرکتهای شستا بدون اعمال نظرِ کارگران و بازنشستگان!
باید از آقای عارف نوروزی پرسید چرا این شرکتها زیانده هستند؟ چرا برای ارتقای آنها اقدام نمیکنید؟ چرا برای بهبود وضعیت شرکتی که کمتر از ۱۰۰ میلیارد سوددهی دارد، برنامهریزی نمیشود؟ چرا اینها به این حال و روز افتادهاند؟ از سوی دیگر ایشان نمیفرمایند که بعد از فروش ۵۸ شرکت، تکلیف پول فروشِ آنها چه میشود، جایی سرمایه گذاری میشود؟
به گزارش ایلنا، شستا مالِ کارگران است، دارایی تاریخی آنهاست، از محل ثروت کارگران به اینجا رسیده و قرار بوده سود آن تمام و کمال صرف کارگران و بازنشستگان شود؛ این حرفها بارها و بارها تکرار شده. صیانت از شستا، نظارت بر آن و جلوگیری از حیف و میل و اختلاسهای کلان در هلدینگهای زیرمجموعهی آن، یکی از مطالبات جدی طبقهی کارگر است. مطالبهای که در طول سالهای اخیر به جایی نرسیده.
آخرین گزارش تحقیق و تفحص از شستا که مربوط به بازه زمانی قبل از ۱۴۰۰ است، از اختلاسهای میلیون دلاری توسط افراد و گروهها حکایت دارد و اخبار و دادهها نشان میدهد که همچنان مدیران و اعضای هیات مدیره و مشاور شرکتهای شستا، حقوقهای بالا میگیرند آنهم وقتی یک بازنشسته با حقوق ۱۱ میلیون تومانی باید منتظر قرعهکشی بماند تا یک وام ۳۰ میلیونی بعد از چند ماه تاخیر و به شرط عبور از هفتخوان رستم به حساب بانکیاش واریز شود.
شستا و اهدافی که محقق نشد!
حال آنکه تعدادی از قدر قدرتترین شرکتها و هلدینگهای اقتصادی در حوزههای مختلف از دارو گرفته تا سیمان و ارتباطات، زیرمجموعه شستا هستند؛ هلدینگهای بزرگی مانند سرمایهگذاری نفت، گاز و پتروشیمی تامین، سرمایهگذاری دارویی تامین و سرمایهگذاری سیمان تامین، متعلق به شستا هستند؛ همه اینها به علاوه شش هلدینگ قَدَر دیگر زیر پرچم شستا فعالیت میکنند یعنی متعلق به کارگران و بازنشستگان هستند اما سالهاست که مشخص نیست سود حاصل از شرکتهای شستا کجا میرود؛ چرا در تامین اعتبار برای انجام تعهدات تامین اجتماعی در قبال طبقهی کارگر به مصرف نمیرسد و چرا این شرکتهای غولپیکر و سودآوری آنها موجب نشدهاند وضع زندگی مستمریبگیران صندوق تامین اجتماعی رو به بهبود باشد؟
سازمان بینالمللی تأمین اجتماعی (ISSA) در چارچوبهای هدایتی خود برای پایداری صندوقهای تأمین اجتماعی توجه به موضوع سرمایهگذاری را برای تمام صندوقها امری ضروری میداند تا این صندوقها درگذر زمان بتوانند ارزش دارائیها و منابع خود را صیانت کنند؛ به همین منظور شرکت سرمایهگذاری تأمین اجتماعی (شستا) به عنوان یک مجموعه تخصصی در امر سرمایهگذاری در فروردین ماه ۱۳۶۵ به صورت یک شرکت سهامی خاص با سرمایه اولیه ۲۰ میلیارد ریال تأسیس شد. هدف اصلی شستا مدیریت کارآمد منابع مالی تخصیص یافته با رویکرد سودآوری و ارزش افزوده حداکثری در بازارهای سرمایه داخلی و خارجی عنوان شده است؛ قرار بوده سود حاصل از سرمایهگذاریها صرف عملکرد بهتر صندوق تامین اجتماعی شود اما در عمل چه میبینیم؟
با وجود چنین شرکتهای عظیمی، در سالهای اخیر تامین اجتماعی با استقراض از نظام بانکی و قرض و قولههای انبوه، مستمری بازنشستگان را پرداخت کرده است؛ برای مدتها هر ماه در پرداخت مستمری بازنشستگان این صندوق چند روزی تاخیر اتفاق میافتاد و خبری از اجرای متناسبسازی یا ترمیم حقوق نیست. از سوی دیگر، در حالیکه مدیران تامین اجتماعی ادعا میکردند نیازی به داراییفروشی ندارند، مدیرعامل شستا از برنامهریزی برای فروش بیش از ۵۰ شرکت شستا خبر داده است، برنامهریزیای بدون اعمال نظر و مشارکتِ صاحبان اصلی این شرکتها یعنی کارگران و بازنشستگان.
اقدام به فروش شرکتهای شستا
بعدازظهر پانزدهم مرداد، نشست خبری عارف نوروزی، مدیرعامل شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی به مناسبت روز خبرنگار برگزار شد؛ نوروزی در این نشست از فروش تعدادی از شرکتهای شستا خبر داد؛ چکیده بیلانی که ارائه داد، خیلی خلاصه و به این شرح است: «۱۰ شرکت در شستا زیان ده هستند، ۲۸ شرکت منحل، ۱۴ شرکت در هم ادغام و شرکتهای با سوددهیِ زیر ۱۰۰ میلیارد تومان را خواهیم فروخت، در نهایت ۵۸ شرکت در دستور فروش قرار دارند».
مدیرعامل شستا هیچ توضیحی در مورد اینکه این شرکتهای در لیست فروش، چه شرکتهایی هستند و چرا سودآور نیستند، ارائه نداده است؛ حتی اعلام نکرده پول حاصل از این فروش کجا قرار است خرج شود!
«مازیار گیلانی نژاد» فعال کارگری در انتقاد از این صحبتها میگوید: باید از آقای عارف نوروزی پرسید چرا این شرکتها زیانده هستند؟ چرا برای ارتقای آنها اقدام نمیکنید؟ چرا برای بهبود وضعیت شرکتی که کمتر از ۱۰۰ میلیارد سوددهی دارد، برنامهریزی نمیشود؟ چرا اینها به این حال و روز افتادهاند؟ از سوی دیگر ایشان نمیفرمایند که بعد از فروش ۵۸ شرکت، تکلیف پول فروشِ آنها چه میشود، جایی سرمایه گذاری میشود؟ کارخانه دیگری خریداری میشود؟ یا مثل بسیاری از فروش داراییها، پولش حیف و میل میشود و توسط مافیاهای قدرتمند بالا کشیده میشود.
او اضافه کرد: رویکرد اصلی مدیریت در نئولیبرالیسم اقتصادی، سوق دادن منابع به سمت بازارهای مالی همچون بورس است. در این برنامه ریزیهای دست راستی، تولید به صرفه نیست و منابع مالی باید در خدمت واردات قرار گیرد. اما نکته مهمتر این است که با فروش این اموال چه باقی خواهد ماند تا هر ماه مستمری بازنشستگانِ فقیر سازمان به موقع داده شود؟ آیا کارگران و بازنشستگان به این فروش اموال رضایت دارند؟ آیا قرار است تامین اجتماعی را از منابع تهی کنند؟
عارف نوروزی پاسخی به این سوالات و ابهامات نداده است؛ او به عنوان فردی که متولی نگهداری و صیانت از داراییهای غیر است به صاحبان اصلی نمیگوید اگر شرکتها را به میل و ارادهی خود بفروشند، پول آن کجا خرج میشود؛ او در مورد تخلفات گلدرشت در شستا و اختلاسات میلیون دلاری نیز در پاسخِ خبرنگاری که درباره اقدامات شستا در زمینه گزارش تحقیق و تفحص مجلس پرسید، از «پیگیریها» علیرغم گذشت بیش از ۳ سال خبر داد، یعنی هنوز کار اساسی انجام نشده. او گفت: «تحقیق و تفحص مربوط به سالهای ۱۳۹۲ تا پایان ۱۳۹۹ بود که قبل از انتشار گزارش آن، در موارد زیادی از تخلفات با پیگیری شستا پرونده قضایی تشکیل شده بود. ما از همان ابتدای انتشار گزارش، کمیته ویژه پیگیری گزارش تحقیق و تفحص را در خودِ مجموعه تشکیل دادیم. در همین چارچوب ۱۶ میلیون دلار از اموال مجموعه را که به صورت ارزی رفته بود، با پیگیریهای قضایی و صدور احکام مناسب برگرداندیم. همین الان هم درباره ۱۵ میلیون دلار که تخلف یکی دیگر از شرکتها در قالب همان گزارش تحقیق و تفحص بوده، در حال پیگیری هستیم….»
در این سه سال سهامداران شستا یا همان طبقهی کارگر گزارشی از رسیدگی به تخلفات کلان شستا رویت نکردند؛ آیا همین اختلاسها و حیف و میلها، آن ۵۸ شرکت و بسیاری از شرکتهای دیگر شستا را زمین نزده؛ آیا موجب نشده که امروز یک بازنشسته برای وام ۳۰ میلیون تومانی که با آن نمیتواند یخچالِ جهیزیه فرزندش را تامین کند، چند ماه انتظار بکشد و آخرسر بازهم اسمش در قرعه کشی بیرون نیاید؟!