سرمقاله/ درحدیک تحلیل…!!!

امروز خراسان جنوبی/ محمدراعی فرد
روزی فرانسیس فوکویاما استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد آمریکا، سر کلاس درس فریاد زد که با مرگ مائو، اقتصاد جهان دوباره بعد از انقلاب صنعتی، شکوفا شد. او به تفضیل شرح داد که مائو به تنهایی باعث عقب ماندگی همه ی جهان بود. آری کشوری با استعداد شکوفایی چین، وقتی با اندیشه های ایدئولوژیکی یک فرد، دچار ایستایی می شود ،تاثیرش هم بر جهان قابل لمس است. بیهوده نبود که جانشینش (دنگ شیائو پنگ)بعد از او به سرعت با تغییر جهت ساختاری و فقط پوسته ی تفکرات مائو را برای پیروان پیر وفرتوت او به جا گذاشت. چین مائو، چین شکست خورده باهزینه ی مرگ چهل میلبون نفر بر اثر فقر و گرسنگی و فاجعه آن جا بود که به قول داستایوفسکی، ایمان شدید مائو همراه با جهل و اندیشه ی قهقرایی عقب مانده اش، مرگ میلیون ها نفر را رقم زد. که البته ما به شکل دیگری معتقدیم، سرمایه داری جهانی از عصر کمپانی های نفتخوار به سوی اقتصاد دیجیتالی و فرا افسانه ای تکنولوژی دست یافته و عصر گوگل و فیس بوک و اَپل و سامسونگ ووو انرژی خورشیدی و مسافرت های هفتگی به دور کره ی زمین رسیده است و بالطبع اقتصاد لیبرالیستی اش به سوی نئولیبرالیستی و به قول ماکس وبر، دولت افسانه ای بابروکراتیک بسیار کوچک اداری رسیده و سرانجام از اتقلاب پارتیزانی و انقلاب مخملی و مبارزات ضد امپریالیستی، کاری ساخته نیست و همه ی اندیشه ها و آموزه های امثال مارکس و لنین و مائو و تروتسکی و کائوتسکی ،یک جا به موزه های تاریخ سپرده شده است، اما باید کدام راه را انتخاب کنیم تا حیات و بقای جهان به سامان برسد؟ به قول دوستان تاریخی، چه باید کرد؟ تامس کوهن در کتاب تاریخ انقلابات علمی به مبحث واقعیت عصر حاضر بسیار تاکید کرده است و اهم مطالب ش این است که در عصر حاضر بدون استفاده از تکنولوژیهای افسانه ی انحصاری کشور های بزرگ ، نه اقتصاد و نه کشاورزی و نه صنعت و نه هیچ رونق اقتصادی، رشد و شکل نمی گیرد. ژاپن و کره و آلمان و سنگاپور و مالزی و هند و چین ووو فقط کارگاه مصرف محصولات افسانه ای قدرتهای بزرگ می باشند و بسیار هم مطیع و مصداق های آن فراوان. چه بخواهیم و نخواهیم، برای رهایی از تمام موانع اقتصادی و حتی فرهنگی، امروز به کمک علم و دولتهای صاحب علم نیازمندیم. برخی دولت ها در نوستالژی مبارزات ضد امپر یالیستی، به تله افتاده اند …ای کاش سرنوشت کاسترو و اتحادجماهیرشوروی سابق، عبرتی شود که بدون این که نانی بر سر سفره ی ملت خویش بگذارند ازهم گسیخت اند،، عصر مبارزات آن چنانی گذشته است و واقعا هم گذشت و فقط حکمت می خواهد و درایت. همان کاری که وارثان  هوشه مینه در ویتنام کردند آنان دقیقا فهمیدند که تامس کوهن در انقلابات علمی، روی کدام نقطه انگشت گذاشته است. تنها راه حل، ارتباط علمی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی وتوریستی و علمی و دانشگاهی و آشتی ومسالمت آمیز است تاجایی که منافع ملی کشورها به خطرنیفتد و تفسیربه رای نشود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*