سرمقاله / فروپاشی شوروی، چرا وچگونه …؟!!!

امروز خراسان جنوبی / محمدراعی فرد
وقتی که در صبح سحری، آتش توپخانه ها وعراده های جنگی و تانک ها و هواپیماهای آلمان نازی شهر ها و مزارع و خانه های کشور های اروپای شرقی را به تلی از خاک و آتش و دود مبدل کرد و وقتی که از روی اجسادقربانیان این سرزمین ها به سوی شهرهای شوروی سابق هجوم می برد، کمترکسی فکر می کرد که روزی و در زمانی نزدیک این تراژدی درد ناک از سوی تانک های شوروی به سوی آلمان نازی دوباره تکرار می شود و اما این بار فقط سنگینی و آتش تانک ها و آتش بار ها به تنهایی نبوده بلکه به مدت هفتاد سال ایدئولوژی مارکسیسم لینینیسم به سبک استالین بوده که ویرانی آن کمتر از هجوم ارتش نازی نبود و ریزش دیوار برلین فقط گوشه ای از این راز گشایی تاریخی بود.در طول هفتاد سال سیطره ی اندیشه های استالینی بر اروپای شرقی و قلع و قمع هر آن چه که رنگ و بوی ازادی و استقلال می داد و بهار پراگ نمونه از آن، زمینه های اعتراض و مبارزات بی امان و استیصال و درماندگی مارکسیسم در رشد و تکامل و حیات انسان ها ، سرانجام این ماشین ایدئولوژیکی علیرغم آتشباری هفتاد ساله، زیر آوار و ویرانه های دیوار برلین مدفون شد. خیل و سیل عظیمی از مبارزان و روشنفکران و نویسندگان در طول این هفتاد سال، بذر ها ونهال های مبارزه و مقاومت را ، نه تنها برای زمان خویش بلکه برای نسل ها و عصر های بعد به یادگار گذاشتند که گستره ی آن ابتدا در قاره ی اروپا و سپس برای همه ی جهانیان شد. الکساندر دوبچک و واتسلاو هاول و رزا لوگزامبورم و هانا هارنت ووو….مبارزات را در دوسویه فاشیست هیتلری و استالینی و با نگارش کتاب های متعدد، رنسانس فرهنگی قرن هفده و هیجده ی اروپا را به رنسانس مبارزاتی نیمه ی دوم قرن بیستم کشاندند. کتاب هایی نظیر قدرت بی قدرتان و  توتالیتاریسم ووو.. بیانگر و نمایانگر روح مبارزات سیاسی و شیوه های فلسفی مردم اروپا بر علیه  فاشیسم دوسویه ی استالینی و هیتلری می باشد. واتسلا هاول در این کتاب و از فصاحت زبان و تحلیل پیچیدگی های اصول سیاست ، پا را فراتر از بیان حقیقت صِرف گذاشت بلکه با تاسی از اصول فلسفی، زندگی با حقیقت را نیاز روز جامعه ی خویش و جوامع دیگر دانست و با بررسی عالمانه و موشکافی های ادیبانه وکنکاش فیلسوفانه، راه جدید مبارزه را پیش روی نسل های بعدی گذاشت و با بیان این که بدون آیین انسانی، آزادی و رهایی بی معناست و چارچوب های مبارزات دموکراسی خواهی را به اسطر لاب اندیشه های فلسفی برد و شاید بتوان گفت که به فلسفه ی اومانیسم ( اصالت فرد و انسان) عصر رنسانس، رنگ دیگری بخشید. او زیر چکمه های سنگین استالین که سیطره ی سیاه اش بر کل اروپای شرقی گسترش یافته بود، راه رهایی را در تکیه بر قدرت و توان مردمانی یافت که به شکل برده در اقلیم جغرافیایی اروپای شرقی بسان اردو گاه کار اجباری گولاک و سیبری ، هر روز مرگ را تجربه می کردند و در این وانفسای نا امیدی، واتسلاو هاول، قدرت و تاثیر آگاهی مردمان اسیر را، بزرگ ترین امید برای رهایی دانست تا جایی که آخرین رئیس جمهور کشور شوراها در آخرین سخنرانی اش در پولیت بُرو ( دفتر سیاسی حزب کمونیست ) با اعتراف به گذشتن تاریخ مصرف حزب کمونیست به پایان رسید و استالین زوال آن را دویست سال به جلو انداخت…!!!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*