امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد
سالهای بسیار دور که برمی گردد به دهههای قدیم که اینک کتابهایش در موزه های شخصی نگاهداری می شود و به شکلی نوستالژیک درآمده و تعداد دانش آموزان هم بسیار کمتر از این زمان بود و بخارها هنوز ذغالسنگسوز و میز و نیمکتهای چوبی که همیشه خدا لق میخوردند، با همان معضلاتی دست به گریبان بودند که اینک نیز ادامه دارد. تخته های سیاه و گچ هایی که به نرمی بر سطح تخته ها حرکت نمیکردند. آن زمان هم کمبود ها حس میشد و فاصله بین مدارس و خانه ها گاه بسیار زیاد، نه از سرویس مدارس خبری بود و نه از کلاسهای هوشمند نه از ثبتنام های نجومی کسی رنج می برد و نه مدارس گوناگون بر خانواده ها تحمیل میشد. بابای مدرسه ای بود و ترکه هایی برای تنبیه دانش آموزان خاطی. معلمین مدارس خدای دانش آموزان بودند و مدیران سختگیر. نه از روشهای درسی واحدی خبری بود و نه از رتبه بندی دانش آموزان خیلی خوب و خوب و ضعیف. مداد بود و بوی دفاتر نو اما بسیار معمولی. پسرها یقه پارچهای سفیدی داشتند بر یقه کت شان دوخته میشد و دختران با یقه های سفید به اصطلاح ب ب. موهای سر پسران تراشیده و دستمالی که باید در صفهای منظم بر روی پشت دو دست قرار میگرفت تا تمیزی آنها و ناخنهای کوتاه توسط مدیر یا آقای ناظم ترکه به دست دیده شود… .کلاس اولی ها در روز اوِل تقریباً بخاطر دوری از مادر یا پدر صورتشان پر از اشک بود و بینی شان آویزان. اما هرچه بود مدرسه عشقی را برهمه تزریق میکرد؛ برپا بود و برجا. مداد تراش بود و نوک های شکسته مدادها که برای تراشیدن و تیز کردن نوک مدادها باید همواره مداد را در مداد تراش ها میچرخاندی. روش تدریس محفوظاتی و سکوت سنگین در کلاسها با کمترین کاربرد اجتماعی.اینک اما در سال تحصیلی جدید سیستم آموزشی و کتابها و روشهای ارتباطی بین معلم و شاگرد بسیار توفیر کرده اما خروجی این روشهای تحصیلی از آن دورها تاکنون دچار تغییر متناسب با توسعه کشوری و منطقهای و جهانی نشده است.آن زمان هم چون این زمان محتوای درسی هیچ ارتباطی با نوع زندگی وتوسعه جهانی نداشت و ندارد. محتوای درسی هیچ ربطی به مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی روز ندارد.بهترین مثال آن را میتوان به خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی یافت که بیکار و یا در سیستمی مشغول میشوند که هیچ رابطه منطقی و عقلانی با رشته تحصیلی آنان ندارد.هنوز همان روشهای منسوخ و محفوظاتی برقراراست اما با مبلمان و فنگ شویی جدیدی که برای آینده تحصیلی میلیونها دانش آموز کشور خروجی مناسبی ندارد.اگر نبودند خیرین مدرسه ساز باید عادت میکردیم به خواندن و نوشتن در چادرهایی به نام مدرسه.اینک هزاران مدرسه در کشور در ریسک بالای کهنه بودن به سر میبرند تا یک هفته مانده به شروع مدرسه رنگ شوند وخط کشی بر آنها اعمال شود.سیستم آموزش وپرورش ما چه به لحاظ کمی و یا کیفی و محتوای دروس مبتنی بر واقعیت جامعه و خانواده نه اینکه به روز نیست بلکه هرسال دریغ از پارسال به آن نگریسته میشود.نمیشود واقعیتها را کتمان کرد و با تعاریف بی وجه و روشهای مناسکی انتظار تولد نسلهای فرهیخته و مدیران قوی و توسعه کشور را داشت.