سرمقاله – چرا دولت‌ها موفق نیستند؟

امروز خراسان جنوبی _ محمد راعی فرد

دلایل تاریخی و اجتماعی و فلسفی فراوانی را می‌توان نام برد که ما به ازای این دلایل به جایی می‌رسیم که باعث عدم موفقیت در بسیاری از زمینه هاست.

هر دولتی که می‌آید برای ۸ سال ماندن نامی برای اهداف اش برمی‌گزیند؛ از دولت سازندگی تا دولتی با اولویت سیاسی و رشد آن، دولت معجزه هزاره سوم تا دولت امید و دولت یک دست سازی حاکمیتی و مبارزه بافساد تا دولت وفاق ملی.هر دولتی که می آید باکلی برنامه و شعار و لشکر بزرگی از وزرا و معاونان و مدیران کل و استاندار تا یک بخشدار معمولی و یا دهدار که زیرمجموعه چندهزارنفری در کل کشور را شامل می‌شوند؛ هرکدام می آیند تا تقریباً تمامی چهره های دولت قبلی را پاک کرده و چهره های جدیدی را جایگزین کنند تا در چارچوب های برنامه های مصوب ۵ یا ۶ ساله، کشور را بر ریل توسعه به اصطلاح پایدار بنشانند. اما طبق آخرین آمارها از آن برنامه های مصوب پیشرفت یا بسیار عقب می‌مانند و یا به کج راهه سوق پیدا می‌کنند، همانگونه که بسیاری از برنامه های توسعه‌ای و مصوب حداکثر ۴۰ درصد با موفقیت همراه بوده و ۶۰ درصد باقیمانده ابتر باقی می‌ماند تا برنامه توسعه ای جدید و این روند و چرخه همچنان ادامه دارد. برنامه های توسعه ای چند ساله نیازمند افرادی فوق تخصص دارد که برنامه راه داشته باشند که در آن قانون حرف اول و آخر را بزند نه اینکه آلوده به شعارهایی گردد که اصولاً نشدنی است و بیشتر به رویا پروری می‌پردازد. واقعیت جامعه ما ملهم از تضاد منافع گروه های ثروت مندی است که در بخشهای مختلف حرف اول را می‌زنند. لذا تا تغییر ذهنیتی در آنان ایجاد نشود تقریباً سیر تسلسلی شکست دولت‌ها رقم خواهد خورد که اینک نیز شاهد آن هستیم. ما هیچگاه اولویت‌ها را در نظر نمی‌گیریم و بر مبنای شعارهای ناشدنی و تهاجمی زندگی جامعه را به شدت متلاطم و مغشوش می‌کنیم. به همین دلیل ودلایل است که نه درصنعت ونه در کشاورزی و نه در خدمات و معدن حرف چندانی برای گفتن نداریم. شرایط به نوعی پیش می‌رود که هیچ سازمان و ارگان دولتی یا خصولتی و یا خصوصی برای ۲۴ ساعت آینده‌اش هم نمی‌تواند برنامه‌ریزی کند. آموزش و پرورش ما دچار تضادهای طبقاتی گردیده و از مسیراصلی خود فرسنگ‌ها دورافتاده است. این که کلاسی بی معلم نباشد و کلاسی ۴۰ دانش آموز و کلاس دیگر ۱۵ دانش آموز داشته باشد، نامش آموزش وپرورش نیست. چرا که معدل کل دانش آموزان سال آخر در تمام استان‌ها بین ۹ تا حداکثر ۱۱ یا ۱۲ است که این یک فاجعه ملی است اما کسی پاسخگو نیست. گردن نگیری دولت‌ها را تاکنون به تلخی تجربه کرده‌ایم تا دولتی قوی ایجاد نشود. تغییر روش هم انجام نخواهد شد. با این میزان توان شاید نشود کاری کرد اما باید کوشید که راهی باز شود. نمی توان و دور از جوانمردی است که برای رهایی مردم از تور و تله مشکلات فزاینده کاری نکرد. نگاهی نزدیک به زیر پوست کشور نشان می‌دهد که مردم برای این که آسایش مادی و آرامش فکری داشته باشند، نیازمند هوای دیگری  هستند. هوایی تازه که کابوس و شبح ناکارآمدی را از آسمان کشور دور کند.