سرمقاله – واگویه هایی برای او

امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد

سلام و درودها بر تو باد! می‌بینی که چقدر راحت با تو حرف می‌زنم؟ واقعیت این است آن‌قدر که تلنبار غم واندوه بر دلم نقش بسته، سرور و شادمانی در آن یافت نمی‌شود و البته که خود بهتر می‌دانی.افکار من زمینی است و اصولاً با ماوراءالطبیعه قرابتی ندارد. تو که بهتر می‌دانی که در جای جای این دنیا چه خبر است. در جایی آن‌قدر رحمت تو بر آن نازل شده که در عجب می‌مانی که چرا سایر کشورهای خشک و پرغبار از نعمات تو کمتر بهره برده‌اند. در سوی دیگر جهان بوی سوختن و صدای انفجار و تکه‌تکه شدن بدن مخلوقاتت که بر او فرشتگانت را به سجده در مقابلش وادار نمودی خون است و انفجار. هزاران نفر مثله شده اند تا تقاص خون ۱۲۰۰ نفر را بدهند؛ کودک و زن. آیا عرش ات نلرزید؟ آیا فریاد اینان را شنیده‌ای؟ اگر آری؛ چرا بر آنان رحمت صلح و آبادانی روا نمی‌کنی؟تو که در درون منی و می‌دانی منظورم چیست اما این سؤال عوام است که من هم طلایه دار آنانم. در جهان امروزی فقر تبدیل به یک عادت و فضیلت شده. فساد اداری و اقتصادی در آن تبدیل به یک راهبرد شده. آیا به نظر تو شکم گرسنه و بدن ژنده پوش، ایمان را می‌فهمد؟ عدالت تبدیل به یک سرمشق شده که هرکه می آید و می‌رود فقط آن را می‌نویسد. تبعیض در غوغا می‌کند. تو خود نیک می‌دانی که سیاست بازی چه بلاهای غیرقابل تحملی را بر مردم بار کرده است. از قافله توسعه انگار در فریز مغزها سالهای زیادی است که عقب افتاده‌ایم. پروردگارا! شرایط بسیار مغشوش و خطرناک است. آن جنگ ۸ ساله را که یادت می‌آید. جنگی کلاسیک که بیش از چهاردهه از آن می‌گذرد اما جنگ امروز دنیا جنگ مدرنی است که در کوتاه مدت می‌تواند هزاران هزار جنبنده را در کسری از ثانیه طومار زندگی شان را در هم بپیچاند. واقعیت این است که هرکسی که منصبی دارد نسخه ای می‌پیچد که اصلاً شدنی نیست. ما برخی مدیران کلان و کوچکی داریم که هنوز راه شعب ابیطالب را و خوردن اشکنه پیاز را بر مردم می نمایانند درحالی که خود در ناز و نعمت در حال قیلوله اند.خود می‌دانی که چه بر سر اقتصاد آمده و مردم چگونه پوست‌شان در حال کنده شدن است. تو خود بهتر می‌دانی که تقریباً بی‌ارزش ترین پول دنیا ریال کشورمان است. هر روز یک موج و توطئه و جنگ زرگری اغنیای ثروت و مکنت را می‌بینی. تو بگو چه کنیم؟ می‌دانم که مرا به کتاب قرآن ات احاله می‌دهی که سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهیم جز به دست مردم آن قوم، قبول دارم اما جامعه ما دچار انشقاق بدی است. هر قدرتمند اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، ساز خودش را می‌زند. یک گروه کُر بزرگ که همگی خارج از نت می‌خوانند.می‌دانم که از من دلخوری چرا که هر گروهی با نام تو و قرآن تو بر علیه گروهی دیگر داغ و درفش نشان می‌دهد. درظاهر یکی دو میلیارد مسلمان داریم که همه بر هم هستند و نه باهم. ما را دریاب. ده ها میلیون نفر زیر خط فقر و میلیونها نفر زیر خط مطلق فقر داریم. خودت شاهدی که چه می کشند آنان. چرا لبخندت را از ما دریغ می‌کنی و دائم باید پشت مان بلرزد که نکند خشمگین شوی. ما از تو دور افتاده‌ایم و تو هم از ما. اینجا اگر دست از پا خطا کنی تکفیرت می‌کنند. مدیران باد کاشتند و اینک ما باید طوفان درو کنیم. همیشه هم مقصر ما بوده و هستیم. هر تصمیمی به نام ما گرفته می‌شود بی آنکه در آن دخیل باشیم. کشور در وضعیت قرمز قرار دارد و برخی مجلسیان در مناقب شرق سینه چاک اند. گویا برای برخی تنها متاع باارزش ریا و ریا کاریست که هر که داشت به نان ونام و نوایی رسید. وقتت را گرفتم. حتماً با این همه اطناب کلامم حوصله خواندن نیز نداری. شرایط بسیار درهم ریخته و ناجور دارد پیش می‌رود.