امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد
در دنیای بیمنطق و حاکمیت زور، ایران بزرگ میان کژفهمی و زورگویی بیرونی گرفتار آمده است. دشمنان ایران خود را دشمنان حاکمیت جا میزنند و بخشی از ایرانیان به ستوه آمده گمان میکنند که دشمنان میهن دوستدار ملتند. برخی مسئولان هم در حل مشکلات درونی قافیه راباخته، چرا که دست خود را در به کار گیری توان ملی بسته و شایسته سالاری را به هیچ انگاشته است. درهنگامه ای چنین بحرانی و خطر خیز، بهره گیری از همه نیروهای توانمند میهن دوست بدون توجه به نگرشها و گرایشها و باورها امری است که به فراموشی سپردن آن دامنه خطر را گستردهتر کرده و پیامدهای خطرناکی را رقم میزند. ما نباید به این نقطه میرسیدیم. ما نباید همه فرصت ها را با خوش خیالی بر باد میدادیم. ما نباید برنامهریزی دشمنان را دست کم گرفته و رجز خوانی ها و بزرگنمایی های دور از واقعیت را باور میکردیم. ما نباید دست و دلباز بودجههای کشور را هزینه میکردیم. ولی همه این ها گذشته است و خطر به بیخ گوش ما رسیده است. اکنون چه باید کرد؟ در گذشته ماندن، چاره کارنیست ولی درس گرفتن از آن چه گذشته و ترسیم راه نو، نکتهای است که نباید به سادگی از آن گذشت. اگر مسئولان می شنود؛ ترمیم رابطه ازهم گسسته مردم و حاکمیت و تلاش برای هماهنگی ملی چنان اهمیتی دارد که از فرط آشکاری، دیده نمیشود. در نخستین گام زبان های تند علیه مردم بسته شود. انتخاب سبک زندگی از دایره سخن دست اندرکاران کنار گذاشته شود. جرم انگاری های بیحساب و کتاب کنار گذاشته شود. بازسازی ساختاری و اصلاحات بنیادین در دستور کار قرار گیرد. نهادهای رنگارنگ فرهنگی تعطیل شوند و بودجه آن ها به فوریت قطع شود. نهادهای موازی بدون هیچ چشم پوشی در هم ادغام شوند و موارد بسیار دیگر. در گفتگوهای خارجی از همه آرکان حاکمیت صدای یگانه ای شنیده شود و رجزخوانی ها و بر طبل پیروزی کوبیدن ها نیز به بایگانی سپرده شود و … .و اما ما مردم نیز نیازمند آن هستیم که اندیشیدن به سرنوشت کشور را مهمترین اولویت خویش دانسته و رفتار نادرست برخی مسئولان ما را از خطرات و برنامهریزی دشمنان غافل نسازد. برای برون رفت از مشکلات کنونی به راه حل های درونی بیاندیشیم. هیچ کشور و نیروی خارجی دلسوز ما نیست. آن ها منافع خود را میجویند. نقد ما به شیوه حکمرانی به معنای میدان دادن به هیچ بیگانه و یا وابسته به بیگانهای نیست. حتی درخواست اصلاحات ساختاری، امری درونی و مربوط به خود ماست. ما نیاز به هماهنگی و همراهی و همدلی داریم. آن چه باید بماند ایران است. صداهای تندروها نیز به تاریخ خواهد پیوست. ولی آن چه برجای میماند مهم است. سرزمینی که شایسته آبادی و آزادی است و یا سرزمینی اسیر زیادخواهی های بیگانگان؟ واقعیت های سخت خود را بر ما تحمیل خواهندکرد. اینک زمان با هم شدن و برای ماندن ایران همدل و هم صدا شدن است.