سرمقاله – نیازهایی که نه باور و نه تأیید می‌شوند

امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد

این نمی‌شود که‌ نتوانی نقد ملوسانه ای هم از مدیران و مسئولین بکنی و آنان هم حتی آن‌قدر سطح تحمل شان پایین باشد که یا برخورد کنند و یا پاسخ های سخیف. این روش تبدیل به یک سیستم عادتی شده که متأسفانه با بستن دهان ها و کُند کردن قلم‌ها سعی در حفظ وضع موجود دارند. همان وضعی که همگان با پوست و گوشت خود حس اش می‌کنند. دهه هاست که با خط‌کشی و مرز بندی و تفاخری بی‌پایه رسم خودی و غیر خودی را رسم کردند و بدین وسیله هر که خواست حرف حقی بر زبان آورد و یا انذاری سخت را گوشزد کند او را سریعاً در لشکر دشمن قرار داد و هزار و یک انگ ناچسب را بر او چسباند و به غرب گرایی محکومش کرد.این که نمی‌شود خبرنگار جوانی را که از معاون وزیر بهداشت سؤالی به غیر از چیزی که او می‌خواهد چنان بر او یورش برد و تحقیرش کرد. این که نمی‌شود واقعیت را ببینی و نگویی و ننویسی تا میدان برای انواع فسادها باز و هموار گردد. تاکنون کدام خبرنگار و یا روزنامه نگاری را که دست به افشای خلاف و یا فساد مالی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی زده را دیده و یا شنیده‌اید که مورد تشویق قرار گیرد و در به اصطلاح قانون سوت زنی به او جایزه‌ای داده باشند؟ مگر می‌شود ننویسی و نگویی و در انتظار اجرای عدالت در انتظار توهمی آن باشی؟ مگر می‌شود دائم داروی سکوت را چون لیوان آبی بخوری و از نبود شفافیت و سوءاستفاده به اصطلاح خودی‌ها لال بشوی و مصلحت گرایانه به خودت القا کنی که شتر دیدی، ندیدی! مردم تشنه شنیدن حقایقی هستند که زندگی آنها را تباه کرده و به زیر خط فقر کشانده شان. مگر می‌شود بر اقیانوسی از ثروت نشسته باشی و چنین به زور زندگی کنی و کسی نباشد که به دادت برسد.می‌دانید کمبود و گرانی دارو خصوصاً برای بیماران خاص یعنی چه؟ اصلاً تاکنون به داروخانه‌ها سری زده‌اید تا مرگ تدریجی برخی بیماران را به دلیل نبود و یا گرانی باورنکردنی دارو را شاهد باشید؟ آیا فربه شدگان این چنددهه اصولاً درکی از موقعیت ها وحقایق جامعه و مردم دارند؟ جامعه ای که نمی‌داند فردایش چگونه است را نمی‌شود و نمی‌توان همبسته کرد. دست به هرجا که می‌گذاری از مسکن و بانک‌ها و ادارات و رکود و گرانی و تورم و فسادهای باورنکردنی، فریاد و آخ مردم گوش فلک را کر می‌کند. من وظیفه ذاتی یک رسانه را واقعیت گزینی و نقادی و راهکار می‌دانم با روایت نویسی و جملاتی که نه سیخ بسوزد و نه کباب اوضاع رسانه ای روز به روز رو به سقوط می‌رود و گرنه با تعریف و تمجید و چاپلوسی و انکار واقعیات یک رسانه می‌تواند بدون ضرر و توقیف شدن و کسب درآمد از رپرتاژ آگهی های اداری و وزارتی به ثروت خوبی هم رسد.