سرمقاله – ما چگونه اینگونه شدیم؟

امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد

گاه نگاه به یک ویدئویی چند دقیقه‌ای روحت را آنچنان زخمی و شرحه شرحه می‌کند که برای همیشه روحت را به تسخیری میکشد وچون جن زده ها در درونت غوغایی می‌شود از دلشوره و شک عمیق به بودن هایی که هیچ گرهی از واقعیت زندگی ات نمی گشاید. مهم نیست که ماه و روز و ساعت این ویدئو را برای اثبات ذکر کنم چون این صحنه‌ها را هر روز و هر ساعت در جامعه ای که در آن زیست می‌کنیم شاهدیم و دیگر به شکل یک عادت درآمده است.پدری برای اخذ وام ده میلیون تومانی جهت درمان بیماری فرزندش به شعبه بانکی مراجعه می‌کند تا او را به دلیل نداشتن بنیه مالی در بیمارستانی بستری کند. نام بانک را نمی‌گویم چون بلاشک حذف خواهد شد. از او مدارک و ضامن و…می طلبند او نیز آماده می‌کند اما او را چونان سنگ قلابی به این سو و آن سو می‌کشانند تا پس از گذشت زمان چند ده روزه فرزندش را بر اثر همان بیماری که قرار بود با وام بانک درمان شود از دست می‌دهد و به همین راحتی او را از دست می‌دهد. او اینک تقریباً هر روز درمقابل دوربین‌های مداربسته بانک در بیرون از ساختمان آن یک به یک مدارکی را که خواسته بودند به نمایش میگذارد وبعد هم در هم شکسته می‌رود پی کارش تا فردایی دیگر… .اما در همین بانک‌ها میلیاردها تومان هرساله به خودشان وام بی بهره یا کم بهره می‌دهند و در درازمدت از حقوق شان کسر می‌کنند، این عمل را جز فساد اداری و مالی چه می‌توان نام برد؟ در این داستان کوتاه اما تلخ به کدامین عدالت و قانون مداری می‌رسید؟ قرار است به کجا برسیم؟ کاش این پدر در زیر چتر چای دبش و مؤسسات مالی که با ورشکستگی هزاران میلیارد از پول این مردم را بلعیدند و در نهایت از جیب نحیف مردم پرداخت شد قرار می‌گرفت تا از ریزه ته مانده آن سفره های رنگین فرزندش را نجات می‌داد. این داستان روزمره بسیاری از مردم است. چه آنان که تاکمر در زباله‌دان ها خم می‌شوند چه آنان که با حداقل دستمزدها بیشتر از ده روز برای ادامه دوام نمی‌آورند. به من بگویید که از کدامین امید بنویسم تا سیاهه ای صد صفحه ای برای تان بنگارم. عضو هیئت رئیسه مجلس که باز هم نام نمی‌برم تا حذف نشود؛ گلایه می‌کند که چرا حقوق نمایندگان مجلس به اندازه وزرا نیست؟ ببینید در این شرایط که مردم درگیر نان و سفره های کوچک‌ شده شان هستند. آقایانی که در دولت ومجلس و قوه قضا مشغولید؛ به نام ذات مقدس پروردگار سوگندتان می‌دهم که چند مورد از کارهایی را که باعث گشایش درزندگی مردم شده است را نام ببرید تا مرحمی باشد بر زخم‌های عمیق مردم. رمز از این اوضاعی که هیچ ربطی به مردم ندارد برگشایید.پس ازاین همه سال تازه رسیده ایم به همان سبک دهه ۶۰ و کوپنیزه شدن زندگی مردم. به مردم بازگردید و شجاعانه بگویید که چگونه اینگونه شدیم!