سرمقاله – روز زن، روز مادر

امروز خراسان جنوبی _ محمد راعی فرد

نمی‌دانم برای مادر چه باید نوشت، چه گفت و چه کرد! مادر که باشی دیگر متعلق به خودت نیستی. شرحه شرحه میشوی تا بین فرزندانت تقسیم شوی. آنان را توان و تاب جدایی از فرزندانی که زادند و سال به سال از خود دریغ کردند تا آب در دل آنان نجنبد، گاه خسته و درمانده از کار و تلاش اما همچنان شاداب و پرانرژی خویش را بر فرزندان شان عرضه می‌کنند. شاید اشک‌های مادر را باید با آب زمزم قیاس کرد. شاید دعاهای او را باید زمزمه فرشتگانی دانست که عرش را به لرزه درانداخته اند. شاید لبخندهایی که گاه از آن ناامیدی و خستگی برچهره مادر نقش می‌بندد را فرزندان نتوانند مفهوم اش را بفهمند اما آنان فقط لبخند را در می یابند تا تلخند را. وقتی بهشت بر زیر پای مادران معنا می‌شود مقام او بیشتر و پیشتر نمایانده می‌شود. آه سرد مادر فلک می‌شکافد و عرش را به زلزله می‌اندازد. براستی خوشا آنان که مادر را در کنار خود دارند اما سخت است ماندن مادر تا همیشه. قدر داشته‌های تان را بدانید. مادر که از دنیا رفت؛ انگاری نخ تسبیحی پاره شده تا دانه های آن هریک به سویی در غلتند و آنگاه بدانند که چه یاری را از کف داده‌اند. مادران نسل گذشته سختی‌ها و مرارت های زیادی را تحمل کردند و اینک سالیان درازی است که سفر کرده اند. بار اصلی خانه و کودکان که معمولاً تعدادشان نیز زیاد بود بر دوش رنجور آنان سنگینی می‌کرد اما شاید کمتر کسی متوجه رنج و آلام آنان می‌گردید. تا زمانی که مادر هست هیچ فرزندی حتی به فکرش هم نخواهد رسید که او نیامده تا بماند. او نیز چون میلیاردها مادر در طول تاریخ بشری خواهد رفت. این قانون و باوری است که از آن گریزی نیست. جای مادرانی که دیگر درمیان مان نیستند همواره خالیست و با تورق دفتر خاطرات شان زندگی می‌کنیم و روزی ما نیز خواهیم رفت. مادران نسل نو، نیز آموخته‌اند که مادر بودن و مادر ماندن استخوان خُردکن است و تن می فرساید و کم‌کم چونان شمعی آب می‌شوند. زمین بهشت را با رفتارها و باورهای غلط از زیر پای مادران نکشیم.