سرمقاله – روز دانشجو و حرف های قشنگ

امروز خراسان جنوبی _ محمد راعی فرد

از این روزها تا دلتان بخواهد در تقویم سالیانه کشورمان فراوان است؛ روز زن یا مادر، روز پدر، روز معلم، روزپرستار، روز دانش آموز، روز عصای سفید و روز دانشجو و ده‌ها روز دیگر. اینها فقط روز هستند که سال‌های سال با مراسمی رسمی و کاملاً تکراری دائم در حال رفتن و تمام شدن و آمدن و شروع شدن هستند. در تمام این روزها حرف های قشنگ و شیک و گوش نواز و کلیشه ای زده می‌شوند و سپس پذیرایی و چند لوح و سفر حج و… به پایان می‌رسانند این قصه های تکراری را. اما در پس مراسم روزهایی را که مثال زدیم هیچ خروجی که این روزها را بار علمی و گره گشایی داشته باشد و یا استارت پیشرفت را کلید بزند و قابل پیگیری باشد، تاکنون ندیده ایم. روز دانشجو در اصل باید روز رستگاری یک ملت باشد که جمع جوانانش بتوانند آمال و آرزوهای مردم شان را نشانه گذاری کنند. نفس دوران دانشجویی میل به دیده شدن و شنیده شدن است. این نسل می‌توانند و باید به آن چیزی بیندیشند که دیگران نمی‌اندیشند. آرمان گرایی و شهامت و شجاعت در کلام بدون لکنت زبان از بارزترین و در عین حال پیش پا افتاده ترین خواسته های این نسل پرشور است. اما واقعیت این روزهای دانشگاه‌ها بسیار فاصله دارد از آن چیزی که با نام دانشجو آمیخته است. سرخوردگی و سکون و سکوت، سکه رایج این روزهای دانشگاه‌ها و دانشجویانش است.دیگر از تشکل‌های دانشجویی و نشریات سراسر نقد آنان از شرایط روز کشور خبری نیست. در رسانه ملی هم فقط طیف خاصی با نگاه‌های خاص تر از دانشجویانی را می‌بینیم و می‌شنویم که از معضلات کشور در تمامی زمینه ها فاصله گرفته اند. دانشجویی که نتواند به ایده‌آل های جامعه اش بیندیشد و در تصمیم گیری ها و تصمیم‌سازی‌ها غایب بزرگ باشد؛ انگار او را در پیله ای قرار داده‌ایم که فقط حضور فیزیکی دارد تا او را از پروانگی و پرواز به سمتی که مردم از آنان انتظار دارند دور و دورتر کنیم. روز دانشجو روز خواسته‌های ملتی است که چشم امید به جوانانش دوخته و از پیران همواره در حال چرخش چند دهه ای اش دیگر قطع امید کرده است. روز دانشجو را فقط تبدیل به مراسمی کرده‌ایم که حتی تمام اقشار دانشجویان نیز در آن حضور ندارند.