امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد
ترامپ از صلح فراگیر در خاورمیانه گفت و این که دست دوستی به سوی ایران دراز میکنند نه از موضع ضعف و خود را یک معاملهگر خواند. معاملهگری ترامپ در آتش بس غزه هم نقش داشت. نشست شرم الشیخ نمایشی از برنامه های ترامپ بود و کسانی که خود را به مصر رسانیده بودند میخواستند سهمی دراین نمایش داشته باشند. سیاست یعنی استفاده از فرصتها. ایران اگر چه صندلی خالی را انتخاب کرد ولی از زبان ترامپ نیفتاد. آن ها که نبودند حماس و اسراییل و ایران یعنی بازیگران اصلی ماجرا هستند. اردوغان بازیگری مسلط بود. هم با شرکت و هم تهدید به شرکت نکردن درصورت شرکت نتانیاهو. اگر چه ایران غایب بزرگ میدان بود ولی هر صلحی درخاورمیانه بدون درنظر گرفتن نقش وجایگاه ایران دچار کاستی های بسیار خواهد بود. این را همه می دانند؛ ایران به ناگزیر باید به بازنگری در سیاستها و بهره گیری از فرصتها و درک درست موقعیت ها و شرایط ایجاد شده، نگاهی تازه داشته باشد. تغییرات رخ داده نمی تواند باهمان نگاه گذشته مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. ترامپ که از صلح با ایران می گوید و شرط وشروط میگذارد و اظهار میکند که میخواهد دلایل ایران برای داشتن توان هستهای را بشنود. نباید با بی پاسخی از سوی ایران همراه شود. این پاسخ به معنای پذیرش همه شرایط ترامپ نیست. اروپا دنباله رو واقعی آمریکا شده و به گونه ای استقلال در تصمیم گیری سیاسی را از دست داده است. اسراییل با پول و سلاح های مدرن آمریکایی و جنگ دو ساله و حمله به ایران به قدرت نظامی منطقه تبدیل شده است. اسراییل یعنی آمریکا و این توانایی بر توانایی های سیاسی و نظامی آمریکا بنا گردیده است. طرح ترامپ برای صلح هنوز در گام نخست قرار دارد و ادامه و موفقیت کامل آن در هاله ای از ابهام قرار دارد. پیمان شکنی های اسراییل هم بر ابهامها میافزاید. پیشینه اسراییل هم پس از هر پیمانی همین را نشان میدهد. البته ترامپ در مورد اسراییل میتواند حرف خود را به کرسی بنشاند. در کنار اینها، پوتین و لاوروف آشکارا از دادن تسلیحات نظامی و هواپیماهای جنگی پیشرفته سوخو ۳۵ و سیستم های پدافندی به ایران میگویند. جنگ بازرگانی و تعرفه ها بین چین و آمریکا، اقتصاد جهانی را دچار نگرانی میکند. بازگشت احتمالی آمریکا به پایگاه بگرام نگرانی های ایران وچین و روسیه را دامن زده است. کشورهای عربی و اسلامی هم که پشت سر ترامپ صف کشیدهاند. ایران به دلیل جایگاه ویژه ای که دارد نمیتواند دگرگوگونی های گسترده و صف بندی های تازه را نادیده گرفته و تغییرات اساسی در سیاست های داخلی و خارجی را در دایره برنامهریزی خود قرار ندهد. منافع ملی بایستی برتر از هر منفعت دیگری جایگاه مناسبی در سیاست های کشور پیدا کند و در کنار رابطه با شرق، کاستن از تهدیدها و دشمنی های غرب و گسترش روابط منطقهای و اصلاحات درونی نیز در اولویت های کشور قرار گیرد.