سرمقاله- هوای گریه با من

امروز خراسان جنوبی_محمد راعی فرد

روح خسته مردم با اقیانوسی از واقعیات اجتماعی و اقتصادی آنقدر فرسوده شده که قدرت تمرکز و تصمیم گیری شان دچار فروپاشی گردیده است. نمی‌دانند که چه باید بکنند و چه تصمیمی برای ادامه را در دستور کار خود قرار دهند. به هرسوی که می نگری دلت باغ باغ باز می‌شود؛ از رزق و روزی شان و تورم نجومی، از شرایط تعلیقی که درآن غوطه ورند، از ناترازی ها وبی ترازی های مدیریتی و انرژی، ازشعارهای بی مفهوم و ایده آل فروشی، از رنجی که بانک‌ها و اقتصاد برای مردم حلال کرده اند، از تنافر و چند گانگی و چند دستگی در مسئولان، از دروغهایی که با رنگ و لعاب ریا بر بوم نقاشی مردم نقش بسته، از رطب خورانی که منع رطب می‌کنند، از تفاخر و ثروت گروهی حداقلی بر گروهی حداکثری، از مقام و میز و منشی و رییس دفتری که انگاری ارث پدری است که به آنان رسیده، از قانونی که از مفهوم و محتوا خالی گشته، از سکوت مردم که به راضی بودن آنان از وضعیت موجود تلقی می‌شود، از رانت‌ها و اختلاس هایی که از هر صدتای آن ده موردش رسانه‌ای‌ می‌شود، از مدیریت‌های فشل و بی منطق و خود محور، از رنجی که می‌بریم و… .این مجموعه مشعشع، بغضی است گره خورده در گلوی مردم که هر کار می‌کنی این بغض خورده نمی‌شود. تو را می‌گریاند و چهره ات را فرو می‌ریزد. زیر لّب برای گریز این همه رنج غُر می‌زنی و زمزمه می‌کنی و بعد صدایت بلندتر می‌شود و به فریادی دردناک مبدل می‌شود. وزارت امورخارجه تبدیل به بیانیه نویس شده و عملاً کاری انجام نمی‌دهد. بازار مناظره هایی که نوش داروی پس از مرگ سهراب است تنوری داغ دارند اما مردم در این میان گیج و منگ و تنها نمی‌دانند. بازار انگ زنی و مچ گیری و کلیپ گذاری هم به وفور شعله می کشد و تنها می‌ماند این قصه که، هوای گریه بامن.