امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir / بسیاری از ماها در زندگی هامان، ” آدم بده” هایی داریم که تقصیر ناکامی هامان را به گردن آن ها می اندازیم. لعن و نفرین شان می کنیم و قصورها و اشتباهات خودمان را هم به حساب آن ها می نویسیم. حتی اگر وجود نداشته باشند هم باز در ذهن مان آنان را خلق می کنیم تا خود را تبرئه کنیم.
این آن هایند که چنین و چنان کرده اند والا من که معصومیت مطلقم. این آنهایند که مانع رشد من شده اند و الا خودم که انرژی متراکم و صاحب برنامه ام. برخی ها حضور این “آدم بده” را چنان در زندگی خود پر رنگ می بینند که به توهم توطئه هم دچار می شوند و خنده دیگران، چون نیشتر در جان شان فرو می رود به این گمان که” حتما به من می خندند” حال آنکه دیده ایم در بسیاری از مواقع اصلا او را ندیده اند تا چه رسد که به او بخندند! کم نبودند دعواهای منجر به قتلی که کلیدش را توهم یک نگاه زد و زندگانی چند را به نابودی کشاند. این ها همه نتیجه اعتقاد به وجود حتمی یک “آدم بده” در زندگی است حال آن که اگر نگاه مان را عوض کنیم، از تلخی ها، شیرینی خواهیم گرفت. از کنار بداندیشان به سلامت خواهیم رست و خود طراح زندگی خویش خواهیم بود. من که این روزها درگیر چند موضوع پر چالش در میان دوستان بودم، این پُست را بسیار پسندیدم و قطعا برای بسیاری هم خواهم فرستاد تا هندسه زندگی را بر این اساس تعریف کنیم که؛
“هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانم. از خوبان “خاطره” و از بدان “تجربه” می گیرم. بدترین ها “عبرت” می شوند و بهترین ها “درس و البته خاطره”.
حرف اشتباهیست که می گویند: با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد. اگر چنین بود از منیت و شخصیت هر کس چیزى باقى نمی ماند. هرکس هر چه به سرم آورد فقط خودم می باشم. اگر جواب هر جفایى بدى بود، داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب می شد.
اگر همان اندک مهربانیم را از بر نشدند. اگر خوبى کردم و بدى دیدم کنار می کشم اما بد نمی شوم زیرا این تنها کاریست که از دستم بر می آید. مهم نیست با من چه کردند. من قهرمان زندگی خودم می مانم. من آدم خوبه زندگی خودم می باشم. با وجدانم آسوده می خوابم. سرم را پیش خدایم بالا می گیرم و به خاطر همه چیز به شکر و سپاس برمی خیزم.” دوباره بخوانید این چند خط را، لطفا! فکر می کنم نسخه موفقی است برای چالش هایی که در زندگی، قارچ گونه می رویند و سلامت حیات را دشنه در پهلو می نشانند. ما اگر بپذیریم خودمان باشیم، به این نتیجه هم خواهیم رسید که گفتار و رفتارمان را هم متناسب با شخصیت خودمان باید تعریف کنیم. این اتفاق که افتاد، در خواهیم یافت قرار نیست که رفتار ما، با “آدم بده” های زندگی، یکسان باشد. این می تواند اولین قدمی باشد که ما را به مسیر درست هدایت کند. قدم های دوم هم با خودآگاهی ما ، درست تنظیم خواهد شد چه این، راهی است که خود می گوید چون باید رفت….