سرمقاله: نامه ای به استان خراسان جنوبی…!!!

امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com / سلام و درود بر استان عزیز، حالت چطور است، حتما زندگی ات به کام است، کارهایت روبراه و آبت سرد و غذایت گرم است؟!
استان خوبم، این روزها چهره خسته ات از نشاط باران و برف از هم کمی گشوده ترشده است، خدا را شکر که امید به باروری ابرها نداشتیم اما آسمانت به سختی برای مظلومیت و سکوت ات بر این دیار باریدن گرفت و اندک شادی را در چشمان نافروغت دیدم. میدانی که سال های سال است در اشتیاق دیدارت می سوزم اما شرایط دیدار فراهم نیست، دورادور از تو می شنوم، اما انگار همانی بوده ای که خیلی قبل ترها بودی! نمی دانم چرا از تو کمتر در محافل می شنوم، تویی که بزرگان بزرگی داشتی چه در گذشته های خیلی دور و چه در عهد معاصر، پس چرا حضوری از تو نمی بینم، تو را چه شده؟
استان عزیزم! باور کن سخت نگران توهستم، لا اقل رخ بنما تا دیداری تازه کنیم و روحی به صفا آوریم!
گوشه گیری و عزلت گزینی نشان از افسردگی تو دارد، چرا خموده و از خود گریز شده ای؟ باورکن درون ریزی چیز خوبی نیست، بجای زمزمه کردن زیر لبت چرا هنوز فریاد زدن را نیاموختی، نکند یادت رفته که حق گرفتنی است نه دادنی، با چهره غمگین و سر بر گریبان که نمی شود حق ستاند!
استان قشنگم! شنیده ام که همچون گذشته های دورت مرض صعب العلاج محافظه کاری تو را سخت در خود فرو برده و گاه برای حرف زدن در مقابل قدرتی حتی معمولی، به لکنت زبان می افتی! راستی چرا؟ چرا باید نتوانی آنی باشی که باید؟ می خواهم به تو آماری بدهم که امیدوارم شرمنده نشوی، خبر داری که پس از استان شدنت همچنان در رتبه آخر توسعه کشوری قرار داری؟ فکر نکنم زیاد برایت مهم باشد چون می دانم که به همین وضع قانعی!
نمایندگان اربعه تو نتوانستند و نمی توانند حق های فراوان از کف رفته ات را باز پس ستانند، آنان برای اینکه اثبات کنند زیاد هم آرام نیستند، هر از گاهی نقدهای ملوسانه ای هم می کنند.
استان خوبم! رسمی عجیب داریم که به مناسبت هایی گلنگی می زنند، نوار قیچی می زنند و رونمایی می کنند مثلا در هفته دولت یا دهه فجر و… حداقل از دوستانت، از نمایندگانت و استانداران پرتعدادت بپرس که تاکنون چند طرح ملی در طول پانزده سال عمرت قیچی خورده و عملیاتی شده است؟!
استان من! بزرگانت را گم کرده ای؟ پس کجایند؟ چرا از بین این همه چهره های مؤثر اما در سایه حتی یک نفر پیدا نمی شود که بشود استاندارت که تو را، امکاناتت را و داشته هایت را بهتر از بقیه ای که چند روزه میهمانت هستند و می شناسد، بشود رئیس استان…!
استان بافرهنگم! یکی از راه های اثبات فرهنگی بودنت حق خواهی توست، کسی دل به حالت نخواهد سوزاند مگر خودت! مگر نمی دانی که بهشت را به بها می دهند نه به بهانه، کمی تفکر، تعقل و خواستن آنچه را که باید حق خود بدانی تنها راه نجات توست از این بن بستی که خودت باید تخریب اش کنی و گرنه در استانت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و در آینده ای نه چندان دور متروکه خواهد شد…!

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*