امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir / انسان یعنی انتخاب. یعنی گزینش یک از دو یا یک از چند. یعنی تفاوت انسان با دیگر موجودات. یعنی یک حقِ ویژه. این حق را خداوند به انسان داده است تا با این حق به قدرت برسد و قدرت را به عبودیت پیوند دهد و به شأنی برسد که جبه خلیفه الهی، بر قامتش بنشیند و بشود همانی که خداوند در منتهای تقدیرش، تحریر فرموده است؛ همه عالم را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم و انتخاب، این راهی است که باید بپیمایی تا به من برسی. زیبا به تحلیل این امتیاز ویژه می پردازد، جاودان یاد و کیمیااثر، حضرت آیت ا… صفائی حائری در صفحه ۱۱۶ کتاب ارجمند “قیام” که؛ “حیات انسانی و زندگی انسانی ما در انتخابهای ماست. و کسی که حیِّ و قیّوم و جمیل و مهربان را انتخاب کرده و به او تسلیم شده، حیّ است و زنده است حتی اگر پاره پاره شده باشد، که انسان ادامه دارد، به شهادت استعدادهایش و انسان در این ادامه با انتخابهایش هماهنگ است.” حسین، علیه السلام، زنده است با این که پیکر ش هزار پاره شد اما هر پاره، بسان آیه ای از کتاب عشق، حدیث تر از هر حدیثی، در جان انسان، بعثت ایجاد می کند. همه آنانی که در همه کربلا ها خود را با سید الشهدا تعریف کردند هم زنده اند حتی اگر هر پاره شان در گوشه ای از دنیا باشد. باور مندانی که بر صراط ” مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا ا… عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا به این معنا که؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.(سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳)” حرکت می کنند، همیشه زنده اند و این حیات جاوید، میوه شیرینِ انتخاب است. کسی که انتخاب می کند، در حقیقت مانایی یا میرایی خود را امضا می گذارد. اگر راه را درست رفت، به ابدیت می رسد و اگر اشتباه کرد باید آماده مردن باشد که حیات جاوید، فقط روزی کسانی است که درست انتخاب کنند و از نیک کرداری به نیک نامی برسند و زیبا گفت شیخ اجل، علیه الرحمه، که ؛
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند….
حال آن که انسان استعداد یافته به بندگی، به قاعده رفتاری شبیه مولای خود دارد که زیبایی مطلق است و مانایی مطلق را هم به دنبال دارد. این که بر عبودیت این همه تأکید می شود نه فقط برای طراحی عبادت که برای زیستن بر مدار معبود است. زیستی که فضا را برای بهتر زیستن دیگران هم فراهم می کند و جامعه مؤمنانه بنیاد می دهد که پر از آرامش و مهیا برای شکوفا شدن استعدادهاست. در چنین جامعه ای کسی مانع رشد دیگری نمی شود و رشد خود را در شکست دیگری نمی جوید بلکه می داند که شکوفایی هر استعداد به ظرفیت های او هم ضریب می دهد پس می کوشد تا بسترساز به فعلیت رسیدن توان های بالقوه ای شود که در اندیشه و بازوی دیگران است. این شناخت، انتخاب را آسان می کند و آسانی پیشرفت را از دل مصائب، چون بزرگراه نشان می دهد….