امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
معجزه که فقط شفا دادن کور مادر زاد نیست. به راه انداختن افلیج مادرزاد هم نیست. حتی در عصا و ید بیضا هم خلاصه نمی شود. معجزه را انگار خدا در اختیار بندگان خاص خود قرار داده است تا گره از باور و عقیده مردمانی باز کنند که اشارت ها را و بشارت ها را مستند به کار خارق العاده می دانند. انبیا اعجاز جلی داشتند و اولیا کرامت آشکار. این کرامت و آن اعجاز به تناسب هر زمان گونه گون می شد. هریک از اولیاء ا… به نوعی معجزه بودند و معجزه داشتند. خمینی، امام روح ا… الموسوی الخمینی، معجزه می دانست. نگاهش، نگاه مقتدرانه اش، کلامش، کلام ساده و صمیمی اش و حتی اشارت هایش، بشارت وقوع معجزه داشتند. من این را باور دارم. اگر اعجاز خمینی(ره) نبود، چطور جوان ها به اوج پختگی رسیدند و کاری کردند که از هزاران نفر ساخته نبود؟ همین کاوه خودمان را نگاه کنید! محمود کاوه را می گویم. من خود او را معجزه می دانم. بارها از خود پرسیده ام ۲۵ سال یعنی چقدر؟ یعنی چند قرن؟ یعنی… . اما در جواب مانده ام. حرف امروز و دیروز هم نیست این سرگشتگی من، چون هر سال تقویم کهنه را با کاوه نو می کنم. همین که شهریور می شود، در واپسین ماه تابستان، عطر بهار یاد او را احساس می کنم و باز از خود می پرسم که قصه چه بود که او چنین بزرگ شد؟ مگر ۲۵ سال چقدر است؟ چند قرن است؟ پس چرا من که دارم ۲۵ سال دوم زندگی خود را به پایان می رسانم همچنان پای کوهی ایستاده ام که کاوه، قله نشین آن است؟ چرا کسانی که ۲۵ سال چهارم را هم طی می کنند، برخی هایشان زمین گیر شده و حتی به دامنه کوه هم نرسیده اند؟ نه، هر چه هست، رازش را در سن و سال نمی شود یافت مگر این که ۲۵ سال عمر کاوه، ضریب یافته باشد! مگر این که خدا با او جور دیگری حساب کرده باشد روزها، ماه ها و سال ها را. من اما همچنان معتقدم کاوه معجزه خمینی(ره) بود که در آخر الزمان، همه آنانی که خدا به «وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی» مفتخرشان کرده بود، جمع کرد تا جهان خارج شده از مدار را به قرار عشق برگرداند.
چنین بود که کاوه در جوانی به شکوهی چنین می رسد که مثل خورشید می درخشد. می درخشد و چراغ راه می شود برای هزاران نفر چون من و ما که دیده و ندیده عاشقش شده ایم و می خواستیم و می خواهیم هنوز ما را با محمود کاوه تعریف کنند. همو که خود را با بندگی خدا تعریف کرد. همو که غیرت را، قدرت را، اقتدار ایمانی را چنان تعریف کرد که سخت باوران هم ایمان آوردند به آغاز فصلی تازه در حیات نورانی ایران عزیز. حیات طیبه ای که ما را از بردگی استعمار به بندگی خدا رساند. فصلی که کاوه ها گل رسته بر سرشاخه های درختان امیدش بودند…..