امروز خراسان جنوبی – زنگویی zangoei@birjandtoday.ir
زندگی بر پایه راستی شکل می گیرد و تا ثریا می رسد اما دیوار کجی که با دروغ بخواهد شکل بگیرد، در همان قدم های اول، در هم می ریزد. اینکه به ضرب المثل می گویند؛ خشت اول، گر نهد معمار کج/ تا ثریا می رود دیوار کج… فقط بر سبیل مثل است والا هیچ دیواری کج نمی ماند تا به بام خانه برسد چه رسد به ثریا. دیوار را باید از همان اول، خشت بخشت در هندسه ای مشخص و راست و درست گذاشت تا دیوار شکل بگیرد و بنایی قد راست کند که همه را به احترام برانگیزاند. این مثل فقط درباره سازه و ساختمان نیست بلکه ساختمان را مثل می کنیم تا توجه دهیم به این حقیقت که هیچ زندگی ای جز بر پایه راستی و درستی، استوار نمی ماند و کژی که همان دروغ باشد، به مقصد نرسیده، فرو می ریزد و با افشای آن نه تنها بنا فرو می ریزد که زمین مثل « گسل» در اذهان، ثبت می شود که اساسا دیگر کسی اعتماد نمی کند که آنجا بنا بسازد حتی اگر زمینش، مفت باشد. کسی که دروغ می گوید، از « گسل درون خود» خبر می دهد و مردم هم به فراست در می یابند که این زمین مناسب یک بنای کم تراکم هم نیست چه رسد به برج های بلند که نیاز زندگی امروز است. فرد دروغ گو، نمی تواند دوست بیابد و نگه دارد حتی در خانه خویش هم غریب می ماند و همسر و فرزندانش هم حساب خود را از او جدا می کنند و حاضر نمی شوند با کسی سخن کنند که عیار صداقت کلماتش، از صفر هم کمتر است. فرد دروغ گو و کذب کردار در حوزه ادبیات دینی هم نسبتی چون تباین با دینداری دارد چه در روایت مشهور است که می گویند مؤمن ممکن است در شرایطی دست به گناه بزند و حتی ممکن است دامن بدان بیالاید اما هرگز و هرگز و هرگز زبان به دروغ نخواهد آلود که ایمان با دروغ جمع نمی شود چنانکه نمی توان میان آب و آتش، خویشاوندی برقرار کرد و در زمان واحد آن ها را در یک صحنه به صلح دید. آب اگر به کنار آتش می آید یقین بدانید می خواهد مرگ آتش را رقم زند. می خواهد پایان آن را بنویسد تا هرم گرمایش، بهار زندگی مردمان را نابود نکند. آری بین ایمان و دروغ، نسبتی چنین سخت حاکم است و حکم دهنده هم در این باره، حضرت حکیمی است که حکمش بر همه موجودات نافذ است. ما حتی اگر زبان از بیان ضرورت راست گویی به حکم دین و آموزه های شریعت هم بندیم، باز برای تمشیت زندگی این جهانی خود هم نیازمند صداقت تام و تمام و حتی حرفه ای هستیم و می توان به صراحت گفت که جهان معاصر که با نظم لیبرالی، خود را تنظیم می کند هم دروغ را گناهی کبیره می داند و برای آنکه دروغ، مجازات خویش را ببیند حتی رؤسای جمهور خود را هم به محکمه می کشانند تا بگوید چرایی دروغی که بر زبان آورده است. این برایشان _ گاه_ قابل تصور هم نیست که فردی دروغ بگوید لذا گاه در خبرها می خوانیم و از افواه می شنویم که برخی رندان وطنی در بلاد کفر، آتش دروغ برمی افروزند تا به منفعتی که می پندارند برسند غافل از اینکه برای رسیدن به دستمالی کوچک و آلوده و بی مقدار، قیصریه بلند و ارزشمند صداقت را به آتش می کشند. من باور دارم که باید میزان توسعه و پیشرفت افراد و جوامع را با راستی و صداقت سنجید چه آنان به همان اندازه ای پیش رفته اند که صداقت داشته اند. یعنی سنت خداست که «راستی»، آدمی را به «درستی» می رساند حالا هر دینی – اسما می خواهی داشته باش-فرقی نمی کند، این راستی را معیار پیشرفت کرده اند تا کسی دروغ گویی را زرنگی نداند چه اگر واقعا فکر و داوری کنیم خواهیم دید که دروغ، هیچ عزتی نمی افزاید، مالی نمی آورد، گرهی نمی گشاید بلکه عزت را نابود می کند و فقر را به سوغات می آورد و راه های باز را هم به بن بست و نخ های باز را به گره می کشاند. این حکم هم در حوزه زندگی فردی جاری است و هم زندگی جمعی و جامعه از این حکم تبعیت می کند پس اگر نگاه دینی نداریم و داور باور ما آیه و حدیث نمی شناسد باز هم برای داشتن زندگی خوب باید، راستی پیشه کنیم و بر مدار صدق در همه شئون حرکت کنیم.