امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
چه رسانه های شنیداری و چه دیداری و خصوصا رسانه های نوشتاری چه در دنیای واقعی و چه در وادی مجازی نقشی حیاتی در پیشرفت و توسعه استانی دارند که اصلا حال و روز خوشی ندارد، نه حالش در صنعت خوب است و نه احوالش در کشاورزی و معدن، نه دلسوزی دارد که مراقبش باشند که سکته نکند و نه دارویی که بیماری اش را ریشه ای درمان کند، گاه که بیماری اش بسیار عود می کند و به تب می نشیند سریعا با مسکنی او را دوباره سرپا و قبراق نشان می دهند. استان خراسان جنوبی در محدوده رسانه هایش دچار نوعی ترس و استرس است، ترس به محدوده هایی که تاکنون تجربه اش نکرده، ترس از تحت فشار قرار گرفتن به دلیل نقدهای متقن و تلخ و گزنده.نگاه و گستره حضور رسانه های محدود و کم شمارگان استان به دلیل محدودیت افق دیدشان دچار نوعی فریز و انجماد در محدوده شهرهایش شده و بیشتر نوشته ها به مرکز استانش ختم می شود، انگار که تمام استان متجلی در مرکز آن است.یک چرخه تکرار در مناسبات روزنامه نگاری و خبرنگاری محلی باعث گردیده که نگاه مخاطبین را در چارچوبه هایی که به بهانه استانی بودن منتشر می شوند، محدود و تنگ و ناچیز کنند.قرار است چقدر در مورد کاج های پادگان قدیم نوشته شود؟ قرار است چه میزان به زمین های موسوی پرداخته شود، چند شماره باید در مورد نان و آسفالت و پل هوایی و … منتشر شود؟چگونه است که مقالات تحلیلی و گزارشات میدانی و مصاحبات چالشی با مدیران در تولید خبر رسانه های مکتوب استان این چنین کمرنگ و خنثی است؟ چرا نگاه قلم به دستان و تحلیلگران و فرهیختگان استان فقط در مرزهای این دیار قفل شده؟ چرا هیچ جای پایی از اساتید و نخبگان استان در تولیدات رسانه های مکتوب به چشم نمی آید؟ مگر نه این که این استان و خصوصا مرکزیت آن از قطب های دانشگاهی کشورند؟!!سیاستی که به وضوح در رسانه های استان به چشم می آید، بیشتر تشویق مردم به رضایت به وضع موجود است تا خواسته های به حقی که بنا به هر دلیل از آنان دریغ شده، نوعی محافظه کاری تاریخی در جای جای نوشتارهای روزنامه نگاران و خبرنگاران استان موج می زند و همچنان بر این روش اصرار می شود.
یکی از شاخصه های مهم توسعه پایدار در استان خراسان جنوبی را باید در تراوشات قلمی قلم به دستانی دانست که دغدغه های عقب ماندگی استان شان را دارند، اما نه با عینک محافظه کاری، نه با نگاه محلی، نه با ترس و استرس از نوشتن واقعیات استان شان و به چالش کشیدن جدی برخی مدیرانی که هیچ اعتباری برای شعور مردم قائل نیستند.باید مردم را به حقوق شهروندی شان آگاه کرد، باید مردم بدانند که حق حکومت بر آنان چیست و حق مردم بر حکومت چیست؟!مردم باید مطالبه گری را بدون ترس و لکنت زبان بدانند و تعامل را بر تهاجم ارجح دانند، تا مردمی مطالبه گر، تا نمایندگانی مطالبه گر، تا مدیرانی مطالبه گر را پرورش ندهیم شک نکنید که این استان درب های زنگ زده اش بر همان پاشنه خواهد چرخید. وقتی روزنامه نگاری جرأت نکند که دلایل عقب ماندگی شهر و استانش را با قدرت قلم به گوش همگان برساند همان بهتر که عریضه نویسی کند تا نکند حرفش و نقدش گوشه لباس فلان مدیر و مسئول و نماینده را بگیرد.مدیران را وظیفه ای است که آنان را رعیت و خدمتگزار مردم می کند، بی منت و بی چشم داشت، سخت و کند حرکت نکنند و پاسخگو باشند، پاسخ هایی صریح و کاملا شفاف و اقناع کننده.نمی شود رسالت روزنامه نگاری را تا حد یکی به میخ زدن و یکی به نعل زدن در حدی نازل کرد که نه سیخ بسوزد و نه کباب، به مردم بیاموزیم که راه فرارشان از این هجوم نابرابری ها و عقب ماندگی های استانشان فقط مطالبه گری است آن هم بدون ایستایی و سرخوردگی. رسالت رسانه های مکتوب فقط سیاه کردن سطوح کاغذهای به چاپ رسیده نیست، مردم باید بدانند چه اتفاقاتی در کلان کشور باعث گردیده که چنین اوضاعی بر استان شان مستولی شده، به شعور مردم احترام گذاریم و برای شان کلان تر و بامحتواتر و واقع گراتر بنویسیم.