سرمقاله/فروپاشی انقلابی که مردم را نداشت …!!

امروز خراسان جنوبی – محمد راعی فرد mohammadraeifard@yahoo.com
یکصد سال پیش در چنین روزهایی انقلاب کمونیستی بلشویک ها در شوروی سابق فصل نویی را در سپهر سیاسی آن روزهای پایانی قرن بیستم جهان رقم زد.
انقلابی که قرار بود نجات دهنده طبقه کارگر و برابری و برخورداری از تمامی امکانات برای مردم آن روزگارش باشد،
شد الگویی خدای گونه برای نسلی که تشنه عدالت و برابری بود و شد نحله فکری موج جدیدی از تشنگان رهایی از ظلم، این تابلویی مدهوش کننده بود برای اقشار گسترده ای ازمردم که قربانی زیاده خواهی ها و فساد تزارهای شان شده بودند.
مشتهای گره کرده و سینه های ستبر و استقبال از مرگ در راه آرمان های بلشویکی و نماد داس و چکش و رنگ سرخ پرچمی که درآن سال ها دنیا را منقلب کرده بود.
لنین که رفت استالین برجای او بر اریکه قدرت تکیه زد و شروع جنگ جهانی دوم، او با آن لباس همیشگی اش و سبیلی که چون سیگار برگ چرچیل نماد خشم او شد.
میلیون ها نفر از مردم سیاه بخت شوروی آن روزها چون گوسفندانی بر پای بت بزرگ استالین به بهانه کودتا و کشتن او قربانی شدند.
زندان لوبیانکا هنوز نامش پشت را می لرزاند، اردوگاه های کار اجباری و سازمان مخوف و جهنمی کا گ ب از زایش غیرطبیعی و ژن معیوب آن سال های مخوف وسیاه است.همه هویت مردم و همه حریم خصوصی شان توسط استالین به یغما رفت و نسلی متولد شد که از سایه خود نیز هراس داشت.
جنگ سرد بین دو روح نفرین شده کمونیسم و سرمایه داری بارها و بارها تا شروع جنگ جهانی سوم پیش رفت، مردم در نظام کمونیسم و کاپیتالیسم تبدیل شدند به برده هایی که از آنان چون ابزاری استفاده شد تا کرملین درقدرت باقی بماند و وایت هاوس نیز جای پایش را از آن سوی دنیا تا تمامی مکان هایی که امکانش بود محکم کند.
آنچه که شوروی سابق را تبدیل به کبریت بی خطری چون روسیه کرد نه داشتن تسلیحات اتمی و اولین فضانورد و نه سازمان جهنمی کا گ ب و نه اردوگاه های مرگ و کار اجباری اش و نه انرژی اتمی اش که فرو نشست اتصال مردم به حلقه اعتماد و اعتقادشان به آرمان های داس و چکش بود، مردم که جا خالی دادند شوروی در کمتر از چند ماه فرو ریخت و به تاریخ پیوست، تاریخ بارها و بارها به تمامی مردم و در تمامی اعصار و در تمامی سرزمین ها به آنان آموخته که با هیچ قدرتی تا همیشه عقد اخوت نمی بندند، مردمی که با نیتی پاک بدترین و گرانترین و سهمگین ترین بها را برای رسیدن به آرزوهایی که بر آن اساس خون و جان دادند، تحمل شان در برابر بی عدالتی و فساد ناشی از برخورداری قدرت، ظرفیتی دارد که اگر سرریز شود نه اردوگاه های کار و نه زندان های لوبیانکا و نه سازمان مخوف کا گ ب آنان را از پا نخواهد انداخت.
عیب بشر این است که با تنبلی و رخوت سعی در نادیده گرفتن و ناشنیدن و توجیه باورنکردن تاریخ دارد، سکوی دوم فروریزی کاپیتالیسم در راه است، شهوت قدرت چشم را کور و گوش را ناشنوا و زبان را لال می کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*