برخی کلمات، مفهومی متکی به جهان بینی، دارند و همین طور دارای باری هستند که به تنهایی، شبکه معنایی را به ذهن متبادر می کنند مثل کلمه «حجاب» که کلی معنا به ذهن می آورد . معانی که ریشه در جهان بینی اسلامی دارند و هویت سازی می کنند. باری، حجاب، یک کلمه است اما از جنس کلمات کلیدی که کلیدواژه دریافت جهان بینی فرد هم می شود. گروهی با پسوند « اجباری» عملا به آن اعلام جنگ می کنند و گروهی از این سوی میدان آن را چنان بزرگ می خوانند که نه تنها همه « امر به معروف و نهی از منکر» به عنوان دو واجب جامعه ساز را با آن و حتی ذیل آن تعریف می کنند که گاه حتی آن را « فربه تر از نهاد دین» می پندارند و حدود و ثغور دینداری را به پس و پیش شدن آن ، گره می زنند. برخی هم از این میانه برمی خیزند و با احترام عملی به حجاب دین گفته، موضع سوم را اعلام می کنند که اکثر مردم هم بر این مدار، زندگی می کنند. حجاب قرآنی را ترجمان می شوند و به ورطه افراط نمی افتند. حد و مرز ها را حفظ می کنند و به تفریط اجبار خوانان نیز نمی افتند که دینی که شعارش « لا اکراه » است را به « اجبار» متهم کردن، بی انصافی است.
دین، راه و قاعده را بیان می کند و متدینان بدان قاعده ، زیست می کنند و چنان که کسی نماز را، روزه را و…. با پسوند « اجباری» نمی خواند، حجاب دین گفته را هم نباید اجباری خواند. حتی کسانی که به اسلام تدین ندارند اما در کشور اسلامی زندگی می کنند به حجاب، التزام دارند و عمل می کنند و این عمل را هم ذیل اجبار معنا نمی کنند بلکه در حوزه التزام قانونی برمی شمارند. چالشی که هست اما میان همدینان است که در دو سوی افراط و تفریط، زیستگاه فکری دارند و گاه در روی هم گره بر ابرو می آورند و زبان به تیر و طعنه می گشایند . طرفداران حجاب دینی اما، زبانی نرم دارند ولی کسانی که فراتر از حدود دین گفته، حجاب را می فهمند، زبان برنده دارند و گاه کلام گزنده که نه تنها به کاروان شان اضافه نمی کند که مخالفین شان را هم مجتمع می کند. البته تلخ گویی و کلمات گزنده بر زبان آوردن، مختص آنان نیست که اجباری خوانان حجاب گاه از آنان تلخ گو ترند و با زبان و چشم و ابرو و ….تیر می اندازند از جمله دختری با پوشش خاص و آرایش خاص تر به دختر چادری تکه انداخت که؛ شما هنوز « چادر نشین» هستید؟ پس کی شهر نشین و صاحب خانه می شوید؟ جواب دختر اما نگاه بود و سکوت و گذشت. آن خانم اما انگار قرار بود جوابش را از جوانی که از جنس خودش بود بگیرد ، با کلماتی که نگوییم بهتر است. باری، حجاب، اجبار نیست و من آن را نماد می دانم که باید با احترام حفظ شود امامعتقدم حرمت دیگران را هم باید حفظ کرد و لو مخالف فکری باشند. اتفاقا تعامل، سازنده تر است. لااقل روسری را بر تراز لج و لج بازی جا به جا نمی کند. زبان هدایتگر باید که لین و نرم باشد نه پر نیش و زمخت که صدا را به فریاد بلند می کند. بدانیم که حجاب دینی، حفظش مثل نماز واجب است. اجباری خوانده شدن توسط برخی، حرمت بد حجابی را کاهش نمی دهد. توجه داشته باشیم…همین!