مدت هاست که از بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن آمریکایی ها صحبت می شود.در بالاترین سطح یعنی مقام معظم رهبری(مدظله العالی) بارها و بارها از قابل اطمینان نبودن و دشمنی آمریکا با ایرانیان سخن گفته اند. بازخوانی تاریخ آمریکا می تواند خیلی از مسائل را روشن سازد.حمله اتمی آمریکا به دو شهر ژاپن و جنگ ویتنام و کمک به صدام حسین در جنگ ایران و عراق. این ها تنها گوشه ای از توحشی است که غرب با افتخار آن را تمدن و دموکراسی می نامد. نسل سوم انقلاب ایران شاید نسبت به دو نسل قبل کمتر با مطالعه و خواندن تاریخ مانوس باشد اما مطمئناً به همان اندازه غیور و آزاده است.بازخوانی گوشه هایی از تاریخ می تواند به این نسل کمک کند تا بیندیشد و تصمیماتی درست اتخاذ نماید.
دوازدهم تیرماه یادآور سالگرد سقوط هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران توسط ناوگان دریای آمریکا است. در این روز هواپیمای مسافربری ایرباس ایران به شماره ۶۵۵ که از بندرعباس عازم دبی بود، برفراز آبهای خلیج فارس و در نزدیکی جزیره هنگام مورد حمله آمریکا قرار گرفت و سقوط کرد. این هواپیما حامل ۲۹۰ مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال به شهادت رسیدند. در میان سرنشینان هواپیما ۶۶ کودک زیر ۱۳ سال ، ۵۳ زن و ۴۶ تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که کشته شدند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با جمهوری اسلامی ایران به منظور کمک به پیروزی عراق در جنگ و تحمیل قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل بود.
پس از ماجرای مک فارلین، بازجوییها و تحقیقهای کنگره آمریکا در قبال تخلفهای ریگان و فشار افکار عمومی برای آزادی برخی از گروگانهای آمریکایی (که همچنان در بازداشت جهاد اسلامی لبنان بودند)، همگی موجب شد که دولت آمریکا تا پذیرش رسمی قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران ، نه تنها بر شدت جانبداری خود از عراق بیفزاید، بلکه باعث شد تا در برابر ایران روش خصمانهای در پیش گیرد و عملا در جنگ عراق و ایران به عنوان پشتیبان عراق، به نبرد نظامی با ایران بپردازد. بدین ترتیب، به منظور مقابله با پیروزی ایران بر عراق، ایالات متحده روابط خود با عراق را که قبلا بهبود بخشیده بود، به تدریج به حدی تحکیم بخشید که این کشور به یک متحد با آمریکا در منطقه تبدیل شد.
بهمن ماه ۱۳۶۵ ایالات متحده همراه با دیگر اعضای دائم به صورت یک گروه، «کار مشترک سازماندهی شدهای» را جهت پایان دادن به جنگ عراق با ایران آغاز کردند. مذاکرات گروه به صورت محرمانه و بر اساس متن پیشنهادی ایالات متحده آغاز شد و نتیجه آن پنج ماه بعد در ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۶ به صورت قطعنامه ۵۹۸ به تصویب شورای امنیت رسید. خاویر پرزدکوئیار دبیرکل سازمان ملل اولین مرحله از طرح اجرایی خود را در ۲۳ مهر ۱۳۶۶ به هر دو طرف درگیر در جنگ ارائه کرد. بر اساس این طرح اجرایی، قطعنامه ۵۹۸ باید کلا پذیرفته شود، هیچ بندی از بندهای قطعنامه بر دیگری ارجحیت و تقدم نداشته باشد، در روز آتشبس، کار هیأت بی طرف بررسی مسؤولیت جنگ نیز شروع گردد و از تاریخ معینی بعد از روز آتشبس، عقبنشینی نیروها آغاز شود.
هم زمان با این تلاشها دولت آمریکا برای افزایش فشار خود بر جمهوری اسلامی ایران در ۲۷ مهرماه ۱۳۶۶ به پایانه نفتی رشادت و میدان نفتی رسالت حمله برده و آن را تبدیل به تلی از خاک نمود. در ۲۵ فروردین ماه ۱۳۶۷ ناو آمریکایی ساموئل رابرتس که نفتکش کویتیای را همراهی میکرد، در برخورد با مین به سختی آسیب دید. سه روز بعد در ۲۸ فروردین ماه ۱۳۶۷ سه ناو آمریکایی در یک اقدام تلافیجویانه سکوی نفتی ساسان را به همراه ناوچه جوشن و سه قایق تندروی دیگر در حوالی همان سکو منهدم کردند و همچنین به بهانه حمله قایقهای توپدار ایرانی به ناو جنگی « یلی تاید» ناوها و هواپیماهای جنگی آمریکا در خلیجفارس ، ناوهای سهند و سبلان را در نزدیکی دهانه تنگه هرمز هدف حمله قرار دادند که منجر به غرق شدن یکی از ناوها و وارد آمدن خسارات فراوان به دیگری شد.
در حین انجام این عملیاتهای ناجوانمردانه از سوی ایالات متحد بر ضد جمهوری اسلامی ایران، عراق نیز در ۲۸ فروردین ماه ۱۳۶۷ به کمک نیروهای آمریکایی که جزیره فاو را برای آنها ماکت سازی کرده و به صورت دقیق محل استقرار نیروهای ایرانی را به آنها نشان داده بود، با یک حمله شیمیایی فاو را بازپس گرفت. پس از سقوط جزایر مجنون و بازپسگیری کلیه مناطق تصرف شده در جبهههای جنوبی، ارتش عراق در ظرف پنج روز کلیه مناطق شمالی خود را که در سال ۱۳۶۶ و اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ با عملیات کربلای ده، نصر چهار ، نصر هشت و بیتالمقدس شش از دست داده بود، باز پس گرفت. در چنین وضعیتی بود که ایالات متحده با هدف تحمیل قطعنامه ۵۹۸ به ایران و ترغیب این کشور به دست کشیدن از خواستههای خود؛ در ۱۲ تیر ماه ۱۳۶۷ هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله قرارداده و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن را به شهادت رساند.
این اقدام، در اصل هشداری بود از سوی کاخ سفید که میخواست از طریق آن اعلام کند که چنانچه جمهوری اسلامی ایران تن به پذیرش قطعنامه ندهد و دست از حملات خود علیه رژیم صدام بر ندارد، آمریکا از هیچ گونه جنایتی فروگذار نخواهد کرد. مؤید این مطلب را میتوان در سخنان مایکل آرماکاست، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، در مصاحبهای که در ۲۱ تیر ماه ۱۳۶۷ درباره سرنگونی هواپیمای جمهوری اسلامی ایران انجام داد، یافت که وی اعتراف کرده بود که «ما به طور یک جانبه سعی کردیم بر ایران فشار آورده، او را مجبور به پذیرش قطعنامه نماییم».
لذا این جنایت هولناک که با هیچ اصول اخلاقی و حقوق بینالمللی سازگاری نداشت، ثابت کرد که واشنگتن برای حمایت از منافع نامشروع خود در نقاط مختلف جهان از ارتکاب هیچ عمل ضد بشری دریغ نمیکند. آمریکا در ادعایی نابخردانه، اعلام کرد که ناو وینسنس به یک هواپیمای نظامی حمله کرده است.ادعایی که کارشناسان جنگی دنیا را نیز متعجب کرده بود. اما آش دست پخت آمریکایی ها بقدری شور شده بود که صدای مسئولین خودشان را نیز درآورد. ناخدا «ویل راجرز» فرمانده ناو وینسنس ، پس از این جنایت هولناک گفت: «سنگینی این بار را تا پایان عمر به دوش خواهم کشید». گری سیک مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در یک گفتگوی صریح با رادیو بی بی سی خاطر نشان ساخت: «سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران یک اقدام شرمآور برای آمریکا بود و توجیه آمریکاییها در مورد این حادثه بسیار خجالتآور بود». دیوید نارسون فرمانده ناوشکن آمریکایی سایوز که در زمان حمله در ناو وینسنس حضور داشت، یک سال بعد در یک مجله متعلق به نیروی دریایی آمریکا گفت : هواپیمای ایرانی پرواز ۶۵۵ ایران ایر بدون هیچ دلیل قابل قبولی سرنگون شد.
این ها تنها گوشه ای از دموکراسی آمریکایی است.این ها فقط بخشی از حقوق بشر مورد نظر ایالات متحده است. کاش نسل سومی ها بدانند که ریشه نفرت ایران از سیاست های آمریکا در کارهایی است که این کشور در گذشته انجام داده است. کارهایی که بازتاب خوی وحشیگری سیاستمداران آمریکایی است.