اسلام، ضمن تشویق انسانها به استفادۀ مشروع و بهرهبرداری شایسته از نعمتهای الهی، بر رعایت اعتدلال، میانهروی، اجتناب از اسراف و تباه نکردن این نعمتها نیز، تاکید کرده است. واژۀ اسراف در لغت به معنای خروج از حد میانه است و در اصطلاح، مقصود از اسراف، انجام هر عملی است که به نوعی، بیهوده، غیر ضروری و فراتر از حد طبیعی و مورد انتظار است. در ادبیات نیز، عموما واژۀ اسراف را با واژۀ تبذیر مورد استفاده قرار می دهند که اسراف به معنیِ زیادهروی و تبذیر به معنای هدر دادن و بیهودگیست. درنتیجه جغرافیای این مفهوم، تنها محدود به مسائل اقتصادی نمیشود و امور فرهنگی، سیاسی، اعتقادی، فردی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد.
عوامل درونی و بیرونی متعددی در وقوع اسراف، موثرند و در اینجا تنها به بررسی اجمالی چند مورد از این عوامل میپردازیم: زمانی که آداب و سنتهای یک جامعه، به تشریفات و تجملات بیهوده آلوده می شوند و به سوی مصرفگراییِ بیشتر گام بر میدارند، سبک زندگی مردم آن جامعه، خواه ناخواه، بهتبع همین هنجارهای مصرفگرایی، تغییر میکند. آداب و سنتهای بسیاری هستند که به لحاظ ارزشهای دینی مورد پذیرش واقع نمی شوند؛ اما افراد، تحت فشار رسوم موجود در جامعه، بهناچار، به آنها تن می دهند. مثل مهریه های سنگین، میهمانیهای مجلل، سفرهای پرهزینه و… .
ریشۀ بسیاری از گناهان و خطاها، جهالت و نادانیست و در قرآن نیز، بارها به این موضوع اشاره شده است. برای مثال در آیۀ ۵۴ سوره انعام داریم: «هرکس از شما به نادانى کار بدى کند…» و در آیۀ ۵۵ سورۀ نمل آمده: «شما مردمى جهالت پیشهاید.» در این دو آیه خداوند به منشا گناهی که بندگان مرتکب شده اند، یعنی جهل و نادانی، اشاره کرده است و در داستان قوم لوط نیز، به طور مستقیم دلیل اسرافگری مردم این قوم را، جهل آنان میداند.
مردم یک جامعه، نسبت به اعمال یکدیگر مسئول هستند. اگر فردی در جامعه، مرتکب عمل ناپسندی شود، دیگران وظیفه دارند تا او را از تکرار آن عمل نهی کنند، زیرا اگر اعضای جامعه، هرکدام، به حال خود رها شوند، و نسبت به وقوع گناهان و شیوع خطاها، بیتفاوت باشند، درگذر زمان، خیر و نیکی به حاشیه رفته و سیئات و بدیها، گسترش می یابند و در نهایت تمام جامعه را تحت تاثیر قرار می دهند. اگر افراد جامعه، نسبت به اسراف و تبذیری که در نزدیکی آنها رخ میدهد، عکسالعملی نشان ندهند، این زیاده رویها و اسرافگریها، عادی، شایع و مرسوم خواهند شد. نعمتهای الهی، امانتهایی هستند که در اختیار آدمیان قرار گرفته اند و انسان باید از این مواهب، در راه خیر و بهروش صحیح بهره ببرد. به عبارت دیگر، نهتنها نباید این نعمتها را تباه کند بلکه باید از آنها برای اصلاح و رشد خود و جامعه استفاده کنند. این نعمتها وسیله ای برای آزمایش هستند تا در جدال دائمی میان هوا و هوس انسان با تقوا و پرهیزگاری او، عیار ایمان و قناعتمندی اش، تعیین شود. انسان با ایمان همواره به یاد خواهد داشت که در آخرت، باید پاسخگوی نحوۀ استفاده اش از مواهب الهی باشد و درنتیجه آنها را به شیوۀ صحیح به کار میبرد.
طغیانگری و استکبار، سبب اسراف و از بین بردن امکانات و مواهب فردی و اجتماعی میشود. غالبا، زمانیکه انسان، به لحاظ مالی، در رفاه کامل باشد و ثروت و اندوختۀ مادی اش، بیشتر از میزان نیازش باشد، به سمت اسراف می رود. خداوند در آیۀ ۱۲ سورۀ یونس در این باره، میفرماید: «و چون انسان را سختی و زیان رسد ما را (در همه حال) به پهلو خفته یا نشسته یا ایستاده میخواند، و چون سختی و زیانش را از او برداریم آنچنان می رود که گویی ما را برای (رفع) آسیبی که به وی رسیده نخوانده است! این چنین برای اسرافکاران آنچه که به جا میآورند آراسته شده است.» درنهایت، شایسته است که کلام را با آیۀ ۱۴۱ سورۀ انعام به پایان برسانیم: «اسراف نکنید که خداوند، اسرافکنندگان را دوست ندارد.»